مانع نزول عذاب

از امتیازات پیامبر بر انبیای گذشته این است که آنها در بین امتهای خود بودند باز ممکن بود عذاب الهی بر مردم نازل شود، مثلا می فرماید: وقتی عذاب آمد، ما حضرت لوط و تعدادی را نجات دادیم و بقیه را به کام مرگ سپردیم. درباره ی نوح نیز می فرماید: او و همراهانش را نجات داده بقیه را به کام طوفان سپردیم، یعنی با وجود نوح، لوط، موسی، صالح و هود (ع) عذاب الهی نازل می شد ولی درباره ی پیغمبر می فرماید: تو آن قدر مجلای رحمت خاصه هستی که با بود تو آن عذاب همگانی که به حیات تبهکاران خاتمه می دهد نمی آید: «ما کان الله لیعذبهم و أنت فیهم وما کان معذبهم وهم یستغفرون؛ و[لى] تا تو در ميان آنان هستى خدا بر آن نيست كه ايشان را عذاب كند و تا آنان طلب آمرزش مى ‏كنند خدا عذاب‏ كننده ايشان نخواهد بود.» (انفال/ 33) تا آن زمان که تو در بین مردم هستی، ما آنها را عذاب عمومی نمی کنیم، چنان که استغفار و نیایش مردم مایه ی نزول رحمت خاصه ی الهی است وجود تو نیز رحمت خاصه است.
در این نکته قرآن سنت مستمر حق قلمداد شده و لسان ”و ما کان الله…“ لسان تبیین سنت مستمر الهی است. بیانی از امیرالمؤمنین (ع) رسیده که مشابه آن در فرمایشات امام ششم (ع) است که: «خدای سبحان دو امان دارد (به نحو «منفصله ی مانعة الخلو» که اجتماع آنها ممکن است): یکی وجود پیغمبر (ص) و دیگری استغفار مردم که در هر حال سودمند است، گرچه پس از رحلت آن حضرت باشد.» امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: «کان فی الأرض أمانان من عذاب الله و قد رفع أحدهما فدونکم الاخر فتمسکوا به أما الأمان الذی رفع فهو رسول الله (ص) و أما الأمان الباقی فالاستغفار؛ در زمین دو امان و دو قلعه نجات بود یکی پیغمبر اسلام (ص) که رحلت نمود و دیگری استغفار، سعی کنید آن را فراموش نکنید، هر گاه امتی اهل دعا و استغفار باشد از رحمت خاصه برخوردار است.» فرمایش نوح پیغمبر: «استغفروا ربکم انه کان غفارا* یرسل السماء علیکم مدرارا؛ از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او همواره آمرزنده است [تا] بر شما از آسمان باران پى در پى فرستد.» (نوح/ 10- 11) ناظر به همین بخش است و قرآن که می فرماید: «و أن لو استقاموا علی الطریقة لأسقیناکم ماء غدقا؛ و اگر [مردم] در راه درست پايدارى ورزند قطعا آب گوارايى بديشان نوشانيم.» (جن/ 16) از همین باب، یعنی اگر مردم بر صراط مستقیم باشند باران مناسب و آبهای فراوان بر آنها نازل می کنیم.
خدای سبحان، می فرماید: «قل أرأیتم إن أصبح ماؤکم غورا فمن یأتیکم بماء معین؛ بگو به من خبر دهيد اگر آب [آشاميدنى] شما [به زمين] فرو رود چه كسى آب روان برايتان خواهد آورد.» (ملک/ 30) اگر به خاطر تبهکاری شما چشمه ها و قنوات از حد معمول عمق فروتر روند چه می کنید؟ اکنون سرزمین شهرها و روستاها، به برکت چاهها و چشمه ها زنده است، اگر دستور بدهیم تا آب چشمه ها، چاهها و قنوات به مقدار زیادی فروکش کنند که در دسترس صنایع پیشرفته نباشند چه کسی آب را از اعماق زمین برای شما بیرون می آورد؟ «ماء معین» آبی است که چشم ببیند و در دسترس قرار بگیرد و جاری باشد. می فرماید: انسانهای وارسته باشید تا آب فراوان برایتان بفرستیم، خواه از چاه و چشمه و خواه از باران شما را سیراب می سازیم گرچه اساس آب چشمه ها و قنوات نیز باران است «فسلکه ینابیع فی الأرض؛ پس آن را به چشمه‏ هايى كه در [طبقات زيرين] زمين است راه داد.» (زمر/ 21) یعنی خداوند باران نازل می کند و آن را در دل زمین فرو می برد آنگاه به صورت چشمه و قنات و چاه ظهور می کند.
به هر حال از اینها به عنوان رحمت خاصه یاد شده است، از مجموع دو دسته آیات چنین برمی آید که نازل نمودن یا جوشان ساختن آب، در اختیار خداست و عنایت پروردگار شامل مردم مستقیم است و اگر آن عنایت سلب شود کسی نمی تواند آب مورد نیاز را تأمین نماید. عبادت مردم عادی در سطح عالی عبادت پیامبر نیست و دعا و استغفار آنها مانند دعا و استغفار پیامبر که رافع عذاب است، نیست بلکه این نهایت کمال پیامبر (ص) است که وجود عنصری وی در سطح عبادات افراد باشد. آنچه در روایات طینت آمده که: ارواح شیعیان ما از جایی خلق شده که جسم ما از آنجا خلق شده است یعنی عرش شیعیان، فرش ماست و فرش ما عرش شیعیان است، یعنی حد اعلای اوج یک شیعه جایی است که به سطح زیرین ولایت می رسد، بازگشت این کلام به آن است که وجود عنصری پیغمبر همسطح استغفار مردم است.
لذا حضرت امیر (ع) می فرماید: «شما دو امان و عامل نجات داشتید، یکی را از دست دادید، مواظب دیگری باشید.» از امام باقر (ع) نیز رسیده است که خدای سبحان دو دژ و قلعه ی نجات داشت، با رحلت رسول خدا (ص) «مضی الحصن الأکبر» قلعه ی بزرگتر را از دست دادید، معلوم می شود وجود پیغمبر اکرم (ص) از استغفار هم مستحکمتر است، گرچه از آیه صریحا چنین استفاده ای نمی شود کرد ولی از اینکه ابتدا نام پیغمبر را برده سپس استغفار مردم را ذکر می کند، شاید از این تقدم و تأخر بتوان نکته ای را که امام ششم فرمود استفاده کرد: «و بقی الاستغفار فأکثروا منه فإنه ممحاة للذنوب.»
پس رسول اکرم مثل اعلای رحمت خاصه خداست، در سوره ی اعراف می فرماید: کسانی از رحمت خاصه مدد می گیرند که اهل تقوا باشند و از مخالفت دستورات من پرهیز کنند و در محور پیروی رسول من گام بردارند و با این بیان ”من یشاء“ در آیه ی شریفه ی «و الله یختص برحمته من یشاء؛ خدا هر كه را خواهد به رحمت‏ خود اختصاص دهد.» (بقره/ 105) را مشخص فرمود، چون مشیت خدا بر اساس حکمت است نه گزاف، رحمت خاصه را هم به وسیله ی پیامبر به ما آموخت و فرمود: خصیصه ای که او دارد این است که راه بهره برداری از رحمت خاصه را به شما ارائه می دهد و آنان که در محور راهنمایی او نیستند از این نعمت بی بهره اند: «و الذین کفروا بایات الله ولقائه أولئک یئسوا من رحمتی؛ كسانى كه آيات خدا و لقاى او را منكر شدند آنانند كه از رحمت من نوميدند.» (عنکبوت/ 23) کافران به خدا و منکران معاد از نیل به رحمت خاصه ی الهی ناامیدند، باید هم ناامید باشند، زیرا از پیروی رسول اکرم استنکاف ورزیدند؛ نتیجه آنکه: خداوند هم برخورداران از رحمت خاص را، که مؤمنان و متقیان و نیکوکاران باشند و هم محرومان از آن را مشخص فرمود.
جمع بندی بحثهای یاد شده این است که، رحمت خاص در علم و ایمان، اطاعت از خدا و رسول است که به عنوان بهترین زاد راه برای هدایت جهانیان به ارمغان آورده، سپس می فرماید: «قل جاء الحق و ما یبدی ی الباطل و ما یعید؛ بگو همراه با نبوت من حق آمد که با هیچ باطلی سر سازش و تسلیم ندارد، نه باطل کهن و نه باطل تازه.» (سبا/ 49) نه گناهانی که قبلا رواج داشت می تواند دوباره برگردد و نه گناهان بی سابقه و تازه می تواند رایج شود، نظام اسلامی گناه با سابقه یا بی سابقه را نمی پذیرد و این رحمت خاص است که حق، باطل را سرکوب سازد و رسول خدا محور این رحمت است، این اصلی است به عنوان آیه ای مستقل که حق هیچ سازش و نرمشی در برابر باطل از خود نشان نمی دهد، خواه باطل سابقه دار باشد یا بی سابقه؛ کسی نمی تواند بگوید به فلان گناه عادت کرده ام حال نیز انجامش می دهم! حق، گناه با سابقه یا بی سابقه را به رسمیت نمی شناسد.
در بخشهای دیگر قرآن، نمونه هایی از رحمت خاص تبیین شده، در سوره ی «یونس» می فرماید: از قرآن، که مصداق رحمت خاصه ی الهی است، تنها اهل ایمان مدد می گیرند: «وهدی و رحمة للمؤمنین» (یونس/ 57) از ناحیه ی خداوند چیزی به سوی شما آمد که موعظه است و کشش به سمت خدا را به همراه دارد و شفای هر دردی است و تنها هدایت و رحمت برای مؤمنان است. و تنها رسول خدا عصاره ی قرآن و محور رحمت خاصه است و نجات جوامع بشری در گرو پیروی اوست. انسان کامل کسی است که هم بتواند رحمت مطلقه ی حق را نشان دهد و هم رحمت خاص او را و هم غضب مخصوص را. باید در هر سه بخش مظهر تام بوده در این ارائه و اظهار هم معصوم باشد. خدای سبحان برای خود این سه صفت را قرار داده می فرماید: رحمت مطلقه برای همگان، رحمت خاصه نسبت به مؤمنان و غضب و خشم در برابر کفار و منافقان همه از آن خداست: «لاتطغوا فیه فیحل علیکم غضبی و من یحلل علیه غضبی فقد هوی؛ و[لى] در آن زياده ‏روى مكنيد كه خشم من بر شما فرود آيد و هر كس خشم من بر او فرود آيد قطعا در [ورطه] هلاكت افتاده است.» (طه/ 81) انسان طغیانگر مشمول خشم خداست و هرکه غضب خدا بر او روا بود سقوط می کند، بر عده ای از یهودیان سخط و خشم روا داشته: «غضب الله علیهم و لعنهم و أعد لهم جهنم؛ و خدا بر ایشان خشم گرفته و لعنتشان کرده و جهنم را براى آنها آماده کرده.» (فتح/ 6) ولی مؤمن مشمول رحمت خاص خداست: «و کان بالمؤمنین رحیما» (احزاب/ 43)
همین سه معنا را درباره ی رسول اکرم (ص) بیان فرموده، می فرماید: تو مظهر رحمت مطلق من هستی زیرا: «وما أرسلناک إلا رحمة للعالمین؛ تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.» (انبیاء/ 107) و نسبت به مؤمنان رحمت خاص داری: «بالمؤمنین رؤف رحیم» (توبه/ 128) که رحمت خاصه منظور است وگرنه رحمت مطلقه نسبت به مؤمن و کافر علی السویه است و در مورد غضب فرموده: «یا أیها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم؛ اى پيامبر با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير و جايگاهشان دوزخ است.» (توبه/ 73) پیغمبری که رحمة للعالمین است به عنوان رحمت مطلق، نسبت به کافر و منافق باید دشمن سرسخت باشد و با غلظت و خشونت رفتار کند یعنی پس از اتمام حجت و ارائه ی طریق و هدایت از درون و بیرون، موظف است با کسی که در برابر وحی سرسختی نشان می دهد مقابله کند.
همان خدایی که به او فرموده تو نسبت به مؤمنان رئوف و رحیم هستی و در جای دیگر فرموده: «لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک؛ پس تو به لطف و رحمت الهى با آنان نرمخو شدى، و اگر درشتخوى و سختدل بودى بى شک از گرد تو پراکنده مى شدند.» (آل عمران/ 159) به او می فرماید: نسبت به کفار و منافقان خشن باش و با آنان مجاهده کن، در جای دیگر جهاد با آنان را بزرگ شمرده و فرمود: «و جاهدهم به جهادا کبیرا؛ با [الهام گرفتن از] قرآن با آنان به جهادى بزرگ بپرداز.» (فرقان/ 52)
ابتدا به او دستور می دهد که با جهاد فرهنگی و علمی، که مهمترین و برجسته ترین جهادهاست، با آنان عمل کند و هرگاه نپذیرفتند، سنگین ترین برخورد را نسبت به آنها روا دارد. رسولی که باید با مردم نرم باشد: «فبما رحمة من الله لنت لهم» باید غلیظ هم باشد و حفظ این سه مرحله، کار انسان کامل است. خدای سبحان دستور می دهد همان گونه که او اوصاف سه گانه را معصومانه ارائه می دهد شما هم باید در هر سه مرحله پیرو او باشید. فرشتگان تابع من هستند شما مؤمنان هم تابع پیغمبر باشید گرچه همگی تابع خدایید، رحمت من مطلق است، غضب و رحمت خاصه ام مشخص، فرشتگان مطیع من هستند: «بل عباد مکرمون* لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون؛ بلكه [فرشتگان] بندگانى ارجمندند كه در سخن بر او پيشى نمى ‏گيرند و خود به دستور او كار مى‏ كنند.» (انبیاء/ 26- 27) فرشتگان، معصوم، بنده، کریم و تابع امر الهی هستند، آنجا که من رحیم هستم مظهر رحمت و آنجا که غضبناکم مظهر غضب، و آنجا که باید علم و حکمت را فرو فرستیم فرشتگان وحی «بأیدی سفرة* کرام بررة؛ به دست فرشتگانى ارجمند و نيكوكار.» (عبس/ 15- 16) مظهر رحمت خاصه اند، آنجا که باید لطف و مدارا کنیم، مظهر لطف و آنجا که باید غضب خویش را اعمال کنیم «سخرها علیهم سبع لیال وثمانیة أیام؛ [خدا] آن را هفت شب و هشت روز پیاپى بر آنها مسلط کرد.» (حاقه/ 7) غضب خاص را نشان می دهند، چنانکه وقتی ابراهیم (ع) به فرشتگان خاص که مهمانان آن حضرت بودند گفت شما چه مأموریتی دارید؟ گفتند: «إنا أرسلنا إلی قوم لوط؛ ما مأموریم تا غضب الهی را درباره قوم لوط اجرا کنیم.» (هود/ 70)


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 8 صفحه 294

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/110436