درخواست استغفار از پیامبر گرامی اسلام

درهای رحمت خدا و مغفرت و آمرزش او، به روی بندگان باز است، این فیض گاهی بدون واسطه و احیانا از طریق اولیای او به افراد می رسد از این جهت قرآن گنهکاران را دستور می دهد که برای تحصیل مغفرت او، حضور پیامبر برسند و از او درخواست کنند که درباره ی آنان ازخدا طلب مغفرت کند و در این حالت دعای او مستجاب می باشد و در پوشش مغفرت او قرار می گیرند چنانکه می فرماید: پیامبرانى را که ما مى فرستادیم همه براى این بوده اند که به فرمان خدا از آنها اطاعت شود و هیچگونه مخالفتى نسبت به آنها انجام نگردد «و ما أرسلنا من رسول إلا لیطاع بإذن الله». (نساء/ 64) زیرا آنها هم رسول و فرستاده خدا بوده اند و هم رئیس حکومت الهى، بنابراین مردم موظف بوده اند هم از نظر بیان احکام خداوند و هم از نظر چگونگى اجراى آن از آنها پیروى کنند، و تنها به ادعاى ایمان قناعت نکنند.
از این جمله به خوبى استفاده مى شود که هدف از فرستادن پیامبران، اطاعت و فرمانبردارى کردن همه مردم بوده است، حال اگر بعضى از مردم از آزادى خود سوء استفاده کردند و اطاعت ننمودند، تقصیر متوجه خود آنها است، بنابراین آیه فوق عقیده جبریون را که مى گویند بعضى از مردم از آغاز موظف به اطاعت، و بعضى محکوم به عصیان و مخالفت هستند نفى مى کند. ضمنا از تعبیر "باذن الله" استفاده مى شود که پیامبران الهى هر چه دارند از ناحیه خدا است و به عبارت دیگر وجوب اطاعت آنها بالذات نیست، بلکه آن هم به فرمان پروردگار و از ناحیه اوست.
سپس در دنباله آیه راه بازگشت را به روى گناهکاران و آنها که به طاغوت مراجعه کردند، و یا به نحوى از انحاء مرتکب گناهى شدند، گشوده و مى فرماید: "اگر آنها هنگامى که به خویش ستم کردند، به سوى تو مى آمدند و از خدا طلب آمرزش مى نمودند و پیامبر هم براى آنها طلب آمرزش می نمود، خدا را توبه پذیر و مهربان مى یافتند." «و لو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما». قابل توجه اینکه قرآن به جاى اینکه بگوید: نافرمانى خدا کردند و مراجعه به داوران جور نمودند مى گوید «إذ ظلموا أنفسهم؛ هنگامى که به خویش ستم کردند.» اشاره به اینکه فایده اطاعت فرمان خدا و پیامبر (ص) متوجه خود شما مى شود، و مخالفت با آن در واقع یک نوع ستم به خویشتن است، زیرا زندگى مادى شما را به هم مى ریزد و از نظر معنوى مایه عقب گرد شما است.
از این آیه ضمنا پاسخ کسانى که توسل جستن به پیامبر و یا امام را یک نوع شرک مى پندارند روشن مى شود، زیرا این آیه صریحا مى گوید که آمدن به سراغ پیامبر (ص) و او را بر در درگاه خدا شفیع قرار دادن، و وساطت و استغفار او براى گنهکاران مؤثر است، و موجب پذیرش توبه، و رحمت الهى است. اگر وساطت و دعا و استغفار و شفاعت خواستن از پیامبر (ص) شرک بود چگونه ممکن بود که قرآن چنین دستورى را به گنهکاران بدهد! منتها افراد خطاکار باید نخست خود توبه کنند و از راه خطا برگردند، سپس براى قبول توبه خود از استغفار پیامبر (ص) نیز استفاده کنند.
بدیهى است پیامبر (ص) آمرزنده گناه نیست، او تنها مى تواند از خدا طلب آمرزش کند و این آیه پاسخ دندان شکنى است به آنها که این گونه وساطت را انکار مى کنند (دقت کنید) جالب توجه اینکه قرآن نمى گوید: تو براى آنها استغفار کن بلکه مى گوید "رسول" براى آنها استغفار کند، این تعبیر گویا اشاره به آن است که پیامبر (ص) از مقام و موقعیتش استفاده کند و براى خطاکاران توبه کننده استغفار نماید. این معنى (تاثیر استغفار پیامبر (ص) براى مؤمنان) در آیات دیگرى از قرآن نیز آمده است مانند آیه 19 سوره محمد و آیه 5 سوره منافقون و آیه 114 سوره توبه که درباره استغفار ابراهیم نسبت به پدرش (عمویش) اشاره مى کند، و آیات دیگرى که نهى از استغفار براى مشرکان مى کند و مفهومش این است که استغفار براى مؤمنان بى مانع است، و نیز از بعضى از آیات استفاده مى شود که فرشتگان براى جمعى از مؤمنان خطاکار در پیشگاه خداوند استغفار مى کنند. (غافر/ 7 و شورى/ 5)
خلاصه اینکه آیات زیادى از قرآن مجید حکایت از این معنى مى کند که پیامبران یا فرشتگان و یا مؤمنان پاکدل مى توانند براى بعضى از خطاکاران استغفار کنند، و استغفار آنها در پیشگاه خدا اثر دارد، این خود یکى از معانى شفاعت کردن پیامبر و یا فرشتگان و یا مؤمنان پاکدل براى خطاکاران است، ولى همانطور که گفتیم چنین شفاعتى نیازمند به وجود زمینه و شایستگى و آمادگى در خود خطاکاران است.
شگفت انگیز اینکه از پاره اى از کلمات بعضى از مفسران استفاده مى شود که خواسته اند استغفار پیامبر (ص) را در آیه فوق مربوط به تجاوز به حقوق شخصى خود پیامبر (ص) بدانند و بگویند چون نسبت به خود پیغمبر (ص) ستم کرده بودند، لازم بود رضایت او را به دست آورند تا خداوند از خطاى آنها بگذرد! ولى روشن است که ارجاع داورى به غیر پیامبر (ص) ستمى به شخص پیغمبر نیست بلکه مخالفت با منصب خاص او و یا به عبارت دیگر مخالفت با فرمان خدا است و به فرض که ستمى بر شخص پیامبر (ص) باشد قرآن روى آن تکیه نکرده است بلکه تکیه قرآن روى این مطلب است که آنها بر خلاف فرمان خدا رفتار کردند.
در آیه ی دیگر منافقان را مذمت می کند و یادآور می شود که وقتی به آنان گفته می شود که به حضور پیامبر برسند تا وی درباره ی آنان طلب مغفرت کند سرهای خود را به عنوان اعتراض به عقب بر می گردانند، چنانکه می فرماید: «و إذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لووا رءوسهم و رأیتهم یصدون و هم مستکبرون؛ و چون به آنها گفته شود: بیایید تا رسول خدا برایتان آمرزش بخواهد، سرهاى خود را بر مى گردانند، و مى بینى که آنها متکبرانه روى بر مى تابند.» (منافقون/ 5) همان طور که فیض مادی از طریق اسباب ظاهری به انسانها می رسد، مثلا اشعه ی حیات بخش به وسیله ی خورشید در اختیار ما قرار می گیرد، همچنین فیض معنوی خدا، گاهی بدون واسطه و گاهی از طریق پیامبران و اولیای خدا به انسانها می رسد واین حقیقت در دو آیه دیگر کاملا متجلی است:
1- خدا به پیامبر گرامی (ص) دستور می دهد که در حق مؤدیان زکات، دعا کند زیرا دعای وی مایه ی سکونت و آرامش خاطر آنها است چنانکه می فرماید: «وصل علیهم إن صلاتک سکن لهم؛ درباره ی آنان دعا کن، زیرا دعای تو مایه ی آرامش خاطر آنان است.» (توبه/ 103)
2- این حقیقت به اندازه ای روشن بوده که فرزندان گنهکار یعقوب به علت پرورش در خانه ی وحی به آن توجه داشتند و آنگاه که پرده از راز آنان برافتاد، از پدر درخواست استغفار کرده و گفتند: «قالوا یا أبانا استغفر لنا ذنوبنا إنا کنا خاطئین* قال سوف أستغفر لکم ربی إنه هو الغفور الرحیم؛ گفتند پدرجان برای ما درباره ی گناهانمان طلب آمرزش بنما زیرا ما خطا کار بودیم (یعقوب) گفت: به همین زودی برای شما طلب مغفرت می نمایم، او بخشایشگر و رحیم است.» (یوسف/ 97- 98)


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏3 صفحه 451

  2. جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 7 صفحه 412

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/110499