رابطه علیت در میان مادیات

منشأ اعتقاد به رابطه علیت در مادیات

گاهى چنین گفته مى شود که علم به رابطه علیت در میان همه موجودات و از جمله موجودات مادى علمى فطرى است که عقل انسانى با آن سرشته شده و بر اساس آن در صدد تشخیص علت و معلولهاى خاص برمى آید ولى چنانکه در مبحث شناخت شناسى گذشت فطرى بودن هیچ علم حصولى قابل اثبات نیست و به فرض ثبوت ضمانتى براى مطابقت با واقع نخواهد داشت. اما پاره اى از علوم قریب به بداهت هستند که به یک معنى مى توان آنها را فطرى نامید مانند علم به وجود واقعیات مادى که در واقع از یک استدلال خفى و نیمه آگاهانه سرچشمه مى گیرد علم به وجود رابطه علیت و وابستگى بعضى از موجودات مادى به بعضى دیگر نیز از همین قبیل است و هر چه به آغاز تولد نزدیکتر شویم ناآگاهانه تر مى شود تا آنجا که شبیه ادراکات غریزى حیوانات مى گردد و هر قدر آگاهى انسان رشد یابد به صورت آگاهانه ترى ظاهر مى شود تا به صورت استدلال منطقى درآید.
مثلا هنگامى که کودک همراه با برخورد دو جسم صدایى را مى شنود وابستگى پیدایش صوت را با برخورد آنها به صورت مبهمى درک مى کند و هنگامى که روشن شدن چراغ را همزمان با فشار دادن کلید مشاهده مى کند وابستگى دیگرى را به همان صورت درک مى کند و بدین ترتیب نفس وى مستعد مى شود که وجود رابطه علیت میان پدیده هاى مادى را به طور اجمال درک کند ولى چنان نیست که بتواند این رابطه را به صورت قضیه منطقى درک نماید و آن را در قالب الفاظ دقیق و گویایى بریزد تا هنگامى که قدرت تحلیل ذهنى او رشد کافى یابد و در آن صورت است که مى تواند همان مطلب را به صورت قضیه منطقى درک کند و همان استدلال خفى و ارتکازى را در قالب برهان منطقى بیان نماید.
البته ممکن است در آغاز کار مفاهیمى را به کار گیرد که از دقت کافى برخوردار نباشد یا دلایلى را اقامه نماید که از نظر منطقى مغالطه آمیز باشند و مثلا چنین بپندارد که هر چیزى وابسته به چیز دیگرى است یا هر موجودى در زمان و مکان خاصى پدید مى آید ولى این تعمیمهاى نابجا و دیگر نارسائیها در تفسیر مدرکات و استدلالات معلول ضعف نیروى تحلیل کننده ذهن است و هر قدر با تمرینهاى منطقى و تحلیلهاى فلسفى نیروى مزبور رشد و قوت بیشترى یابد کمتر دچار این اشتباهات مى شود. به هر حال محکمترین اساس براى اعتقاد به وجود رابطه علیت علوم حضورى است و یافتن مصادیق علت و معلول در درون نفس استوارترین پایه براى انتزاع مفاهیم کلى علت و معلول بشمار مى رود و زمینه را براى درک آگاهانه اصل علیت به عنوان یک قضیه بدیهى فراهم مى سازد. اما چون مصادیق مادى علت و معلول قابل شناخت حضورى نیستند و از سوى دیگر فطرى دانستن اعتقاد به رابطه علیت در میان مادیات به معناى اول هم قابل پذیرش نیست، ناچار چنین اعتقادى از نوعى استدلال سرچشمه مى گیرد که در آغاز نیمه آگاهانه و ارتکازى است و تدریجا به صورت استدلال روشن منطقى درمى آید و چون این اعتقاد قریب به بداهت است مى توان آن را به یک معنى فطرى نامید. براى بررسى ارزش این اعتقاد باید نخست شکل دقیق این قضیه را بیان کنیم و سپس به تبیین منطقى آن بپردازیم.

ارزیابى اعتقاد مزبور

رابطه علیت در میان مادیات در چند شکل قابل بیان است یکى آنکه موجودات مادى وابستگیهایى با یکدیگر دارند این قضیه که از نظر منطقى قضیه مهمله نامیده مى شود دلالتى بر کلیت یا جزئیت این رابطه ندارد یعنى مفادش این نیست که همه مادیات داراى چنین رابطه اى با یکدیگر هستند یا تنها بعضى از آنها چنین ارتباطى را دارند و قدر متیقن از آن وجود رابطه علیت در میان بعضى از آنها است و در واقع ارزش آن در حد موجبه جزئیه است و در مقابل سالبه کلیه و نفى مطلق علیت در میان مادیات قرار مى گیرد که به اشاعره نسبت داده شده است.
شکل دوم این است که هر موجود مادى با موجود مادى دیگرى رابطه علیت دارد و مفادش این است که هیچ موجود مادى یافت نمى شود که یا علت و یا معلول براى موجود مادى دیگرى نباشد ولى احتمال اینکه یک یا چند موجود مادى تنها علت براى سایر پدیده ها باشند و خودشان معلول موجود مادى دیگرى نباشند هر چند معلول ماوراء طبیعت باشند یا تنها معلول علتهاى مادى باشند و خودشان علت براى پدیده مادى دیگرى نباشند را نفى نمى کند و شکل سوم آن این است که هر موجود مادى علت مادى دارد و شکل چهارمش این است که هر موجود مادى علت براى موجودى مادى و معلول موجود مادى دیگرى است و لازمه قضیه سوم نامتناهى بودن سلسله علل مادى از طرف آغاز و لازمه قضیه چهارم نامتناهى بودن آن از طرفین است.
در میان این قضایا قضیه اول یقینى و نزدیک به بدیهى است و همان است که مى توان آن را فطرى نامید و اما درباره سایر قضایا کمابیش گفتگوها و اختلاف نظرهایى وجود دارد که در کتب مفصل فلسفى در مباحث مختلفى مطرح شده است. همانگونه که اصل وجود مادیات بدیهى و بى نیاز از برهان نیست وجود رابطه علیت در میان آنها هم بدیهى نخواهد بود و ارزش اعتقاد به آن نه در حد اعتقاد به اصل کلى علیت در شکل قضیه حقیقیه است و نه در حد اعتقاد به وجود رابطه علیت در مطلق موجودات که بعضى از مصادیق آن با علم حضورى درک مى شود بلکه ارزش منطقى آن در مرتبه نظریات یقینى است که از سویى مبتنى بر اصل بدیهى علیت و از سوى دیگر مبتنى بر مقدمات تجربى هستند یعنى بعد از اینکه وجود حقیقى براى موجودات مادى ثابت شد و شبهات ایده آلیستى رد گردید آنگاه با کمک تجاربى که ثابت مى کنند که بعضى از پدیده هاى مادى بدون بعضى دیگر تحقق نمى یابند چنین نتیجه گرفته مى شود که رابطه علیت به معناى عام آن یعنى مطلق وابستگى نه وابستگى مطلق در میان موجودات مادى هم برقرار است و موجود مادى علاوه بر اینکه در اصل هستى نیاز به علت هستى بخش دارد تغییرات و دگرگونیهاى آن در گرو تحقق شرایطى است که به وسیله موجودات مادى دیگر فراهم مى شود شرایطى که در واقع ماده را مستعد دریافت کمال وجودى جدیدى مى سازد هر چند کمال قبلى را از دست بدهد.

راه شناختن علتهاى مادى

براى شناختن مطلق علت و معلول راههاى مختلفى وجود دارد ولى راه شناختن علت و معلولهاى مادى منحصر به برهان تجربى است یعنى برهانى که در آن از مقدمات تجربى هم استفاده شده باشد. گاهى چنین تصور مى شود که مشاهده مکرر دو پدیده متعاقب دلیل علت بودن پدیده اول براى پدیده دوم است یعنى براى اثبات علیت یک موجود مادى براى موجود دیگر مقدمه اى از تجربه گرفته مى شود به این شکل این پدیده مکررا متعاقب پدیده دیگر به وجود مى آید آنگاه مقدمه دیگرى به آن ضمیمه مى شود که هر دو موجودى که به این صورت تحقق یابند اولى علت دومى است و نتیجه گرفته مى شود که در مورد تجربه شده پدیده اول علت پدیده دوم است ولى چنانکه بارها اشاره شده تقارن یا تعاقب اعم از علیت است و نمى توان آن را دلیل قطعى بر علیت دانست یعنى کبراى این قیاس یقینى نیست و از این روى نمى توان نتیجه آن را هم یقینى شمرد. منطقیین در مقام بیان اعتبار قضایاى تجربى گفته اند که تلازم دو پدیده به طور دائم یا در اکثر موارد نشانه علیت و معلولیت آنها است زیرا تقارن دائمى یا اکثرى به طور اتفاق ممکن نیست.
درباره این بیان باید گفت اولا این قضیه که امر اتفاقى دائمى و اکثرى نمى شود و به اصطلاح قسر اکثرى و دائمى محال است احتیاج به اثبات دارد و ثانیا اثبات تلازم دائمى یا اکثرى دو پدیده کارى قریب به محال است و هیچ آزمایشگرى نمى تواند ادعا کند که اکثر موارد تحقق دو پدیده را آزمایش کرده است. همچنین گاهى براى تتمیم برهان از قاعده دیگرى استفاده مى شود که دو چیز همانند آثار همانندى خواهند داشت حکم الامثال فى ما یجوز و ما لا یجوز واحد بنابراین هنگامى که در موارد آزمایش شده پیدایش پدیده اى را در شرایط خاصى ملاحظه کردیم خواهیم دانست که در موارد دیگرى هم که عینا همین شرایط موجود باشد پدیده مزبور تحقق خواهد یافت و بدین ترتیب رابطه علیت میان آنها کشف مى شود ولى این قاعده هم چندان کارآیى عملى ندارد زیرا اثبات همانندى کامل دو وضعیت کار آسانى نیست.
به نظر مى رسد تنها راه استفاده از تجربه براى اثبات قطعى رابطه علیت بین دو پدیده معین این است که شرایط تحقق یک پدیده کنترل گردد و ملاحظه شود که با تغییر کدام یک از عوامل و شرایط مضبوط پدیده مزبور دگرگون مى شود و با وجود چه شرایطى باقى مى ماند مثلا اگر در محیط کنترل شده آزمایشگاه دیدیم که فقط با اتصال دو سیم معین لامپ برق روشن مى شود و با قطع آنها خاموش مى گردد نتیجه مى گیریم که اتصال مزبور شرط پیدایش نور در لامپ تبدیل انرژى الکتریکى به انرژى نورانى است و اگر شرایط دقیقا کنترل شده باشد انجام آزمایش براى یک بار هم کفایت مى کند ولى چون کنترل دقیق شرایط کار آسانى نیست غالبا براى حصول اطمینان از تکرار آزمایش استفاده مى شود.
ولى در عین حال اثبات اینکه علت مؤثر در پیدایش پدیده همان عوامل شناخته شده در محیط آزمایشگاه است و هیچ عامل نامحسوس و ناشناخته دیگرى وجود ندارد بسیار مشکل است و مشکلتر از آن اثبات عامل انحصارى و جانشین ناپذیر است زیرا همواره چنین احتمالى وجود دارد که در شرایط دیگرى پدیده مورد نظر به وسیله عوامل دیگرى تحقق یابد چنانکه اکتشافات تازه به تازه علوم فیزیک و شیمى چنین احتمالى را تأیید مى کند و به همین جهت است که نتایج تجربه هیچگاه ارزش بدیهیات را نخواهد داشت بلکه اساس یقین مضاعف اعتقاد جزمى که خلاف آن محال باشد را نیز به بار نمى آورد و از این روى دستاوردهاى علوم تجربى هیچگاه ارزش نتایج براهین عقلى محض را نخواهد داشت.
باید خاطر نشان کرد که وجود احتمالات یاد شده که مانع از حصول یقین مضاعف نسبت به قوانین علوم تجربى مى شود زیانى به یقینى بودن رابطه علیت در میان موجودات مادى نمى زند زیرا با آزمایشهاى ساده هم مى توان اثبات کرد که با رفع بعضى از پدیده ها پدیده دیگرى مرتفع مى گردد و این نشانه آن است که پدیده اول نوعى علیت ناقصه نسبت به پدیده دوم دارد چنانکه با غروب آفتاب هوا تاریک مى شود و با نبودن آب درخت مى خشکد و هزاران نمونه دیگر که در زندگى روزمره انسان پیوسته مشاهده مى شود و آنچه دشوار است تعیین دقیق همه عوامل و شرایطى است که در پیدایش یک پدیده مادى مؤثرند و در صورتى که بتوان همه آنها را دقیقا تعیین کرد لازمه اش نفى تأثیر فاعل ماوراء طبیعى نیست زیرا اجراء آزمایش در مورد چنین عاملى امکان پذیر نیست و وجود و عدم آن را تنها با برهان عقلى خالص مى توان اثبات کرد.


منابع :

  1. محمدتقی مصباح يزدی- آموزش ‏فلسفه- انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی- 1366

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/111131