نقد مبانی عرفان سکولار

عرفان سکولار

عرفان سکولار، در مواردى چون اصول اعتقادى و روشهاى معنوى از عرفان بودیسم و هندوئیسم بهره هاى زیادى برده است. به همین جهت باید مبانى اعتقادى آنها را، از ریشه مورد توجه قرار داده و به نقد کشیم. به نظر مى رسد سه اصل اساسى در مبانى عرفان بودیسم و هندوئیسم، با عرفانهاى سکولار امروزى مشترک است.
نخست این که این مکاتب یا اصلا موجودى به نام خداوند را مطرح نمى کنند و به آن باور ندارند و یا اگر هم توجه داشته باشند، اهمیت خدایانشان بیش از انسان نیست. این مبنا موجب شده است که برخى از عرفانهاى شرق دور، به راحتى در تمدن غربى که بر پایه اومانیسم استوار است جایگاه مناسبى پیدا کنند.
دوم آن که، اندیشه معاد و حیات اخروى در جهانى دیگر، به صورت اعتقاد به تناسخ: یعنى بازگشتهاى متوالى به این جهان، در مکاتب بودیسم و هندوئیسم پذیرفته شده است؛ به این معنى که ایشان براى زندگى این جهانى قائل به تکرار هستند. خصوصا این که راههایى براى رهایى از رنج زندگى که همواره تکرار مى شود و ادامه دارد، پیشنهاد مى کند. این اصل با مبناى سکولاریسم و دنیاگرایى در تمدن غرب هماهنگى دارد.
اصل سوم، نداشتن پیامبر و شریعت است؛ که این امر، خود موجب شده که عرفان در این مذاهب بسیار شخصى شود و هر کس ارتباط درونى و راه خود را، خودش پیدا کند. این اصل عرفانهاى شرق دور نیز با اصالت فرد و اندیویدالیسم در تمدن غرب کاملا منطبق است. در مجموع، این اصول و مبانى در عرفانهاى شرق دور و تمدن غرب، به قدرى مشابه و نزدیک است که از مقارنت آنها عرفانى مسخ شده و سکولار متولد مى شود. عرفانى که در عین پاسخ به نیازهاى معنوى، مى خواهد آمادگى انسان براى زیستن در تمدن غرب را افزایش دهد.

انسان مهمتر از خدا

در بودیسم اعتقادى به خداوند وجود ندارد؛ ولى فرقه ماهایانا، بعدها بودا را به مقام خدایى رسانده و مورد پرستش قرار دادند. اساس بودیسم بر این عقیده است که جهان، جز رنج (دوکه) نیست و انسان باید در جستجوى رهایى باشد. جهل انسان سبب مى شود که پوچى دنیا را نادیده گرفته و به آرزوهاى دراز گرفتار شود؛ هرکس باید بفهمد که هیچ چیز حقیقتى ندارد که خداى خالق آن، حقیقت داشته باشد. به رقم این اعتقاد در بودیسم، کتاب مقدس هندوها (اوپانیشادهابرهمن را خداى واحد و نادیده معرفى مى کند. او خالقى است که در آغاز جهان وجود داشته و در مرکز همه موجودات و خدایانى است که کل جهان هستى را به وجود مى آورند: یعنى خدایان دیگر مثل خداى آتش (آگنى ) و خداى باد (وایو) فرمانبردار او هستند.
به گفته پل دوسن: «برهمن علت ما قبل زمان است و جهان به منزله معلولى است که از آن ظاهر شده است. اتصال باطنى عالم به برهمن و یگانگى آن با ذات برهمن، موجب شده است که آفرینشى توسط او و از ذات خود او به وقوع پیوندد.» بنابراین، برهمن ذات مطلق و واحد الهى است که همه جهان در او و او در همه جهان است و در این هویت است که توحید کامل را در سطح وحدت وجود مشخص مى سازد. در اوپانیشاد از حقیقت دیگرى نیز بسیار سخن به میان آمده است و آن آتمن (Atman) به معناى روح یا نفس است.
آتمن حقیقت درونى انسان است که بر اساس اوپانیشاد، همان برهمن است: «آتمن نور درونى انسان است که در دل جاى دارد و همان پوروشه است که از دانایى تشکیل شده است... آتمن، واقعا برهمن است که از درک... تشکیل شده است.» در کتاب مقدس هندوها، اوصاف و ستایشهایى که براى برهمن ذکر شده براى آتمن یعنى حقیقت انسان نیز آمده است: «آنکه او در زمین جاى دارد... در آبها... در آتش.. در جو... در نسیم... در آسمان... در آفتاب... در چهارسوى افلاک... در ماه و ستارگان... در ظلمات... در نور...، آن که در همه چیز سریان دارد و با این همه غیر از همه چیز است. آن که ناشناخته همه را انجام مى دهد، آن که در پیکر همه چیزهاست، آن که از درون، همه چیز را درید اختیار دارد، او روان توست، مراقب درونى و جاودانه. اوست بیناى نادیده و شنواى ناشنیده و اندیشمندى که اندیشه را به کنه او راهى نیست و فهمیده اى که فهم را بر او دستى نه و با این همه غیر از نادیده... ناشنیده... ادراک ناشونده است... او روان توست، مراقب درونى و جاودانى.»
دو جمله در این مکتب عرفانى معروف است: «تو آن هستى» و «من برهمن هستم.» اوپانیشاد اساتید و مفسرین بزرگى داشته است. یکى از برجسته ترین و تاثیر گذارترین آنها شانکار است. او مقام آتمن را حتى از آناندا (Ananda) مبرا مى داند. آناندا وجد و شادى در مقام سرمدیت و ولایتغیر و بلاتعین هستى است. اصل واقعى عالم و ذات نامتناهى برهمن است. شانکارا، آتمن را از آناندا که وجه توصیف شده و تجلى یافته برهمن است برتر مى داند؛ زیرا براى برهمن وجهى مستور قائل است و آتمن را در آن مرحله نیز با برهمن یگانه مى داند. اصل همسانى و یگانگى آتمن- برهمن، یکى از آموزه هاى بنیادین عرفان هندویى و اوپانیشادهاست که همه هندوشناسان و مفسران اوپانیشاد بر آن تکیه دارند. کشف این حقیقت که آتمن همان برهمن است با رسیدن به نیروانا (Nirvana) به معناى فنا، که اوج سلوک عرفان هندویى است میسر مى شود. شانکارا مى نویسد: «من واقعا برهمنم. یکى بدون دومى، بدون لکه، حقیقت بدون آغاز، وراى تصوراتى چون تو یا من، این یا آن، جوهر لذت و سرور ابدى، حقیقت اعلا.»
بنابراین در هندوئیسم، به ویژه فرقه سمارتو برهمن (Smartava brahman) که شانکارا پایه گذار آن بود، حقیقت همانا برهمن- آتمن است و هر چه غیر از آن توهم است. با درنگى در اندیشه هاى شانکارا، به خوبى روشن مى شود که او تحت تاثیر بودیسم، این فرقه جدید را در هندوئیسم پدید آورده و بسیارى از مفاهیم و مبانى بودایى را در مکتب خود گنجانده است.
تاکید و توجه ما به شانکارا که در قرن هشتم میلادى مى زیسته و فرقه او، براى این است که ماهارشى ماهش، مروج مشهور روشهاى معنوى در غرب، از پیروان سبک و سلوک اوست. ماهارشى، اولین هدف خود را «توسعه نیروى نهفته کامل هر فرد» معرفى مى کند. او «نه ایدئولوژى خاصى پیشنهاد مى کند و نه سیستم اخلاقى ویژه اى را تجویز مى نماید؛ بلکه فقط روى این مساله تکیه دارد که افراد بشر... هوشیارى کامل آفریننده را تجربه کنند.» همان طور که ملاحظه مى شود، اساس این معنویت جدید، فرد انسانى است و نه چیزى غیر از آن. هر فرد در زندگى مادى امروز، با تنهایى، غربت و گسستگى از موجودى برتر به نام خداوند، که مى تواند تکیه گاه و حامى او باشد، به سر مى برد و در معنویت جدید هم تنهاست و کوشش مى کند که خود او به عنوان موجودى که فقط از مخزن درونى و نامحدود، انرژى، هوشیارى و رضامندى کسب مى کند معرفى کند.
دوگلاس هیث (duglas heath) از دانشکده هاورفورد، که به این نوع عرفان علاقه مند است مى گوید: «دریافت من از انسان به من مى گوید که عمقى ترین منبع یگانه آفریننده زیبایى، در دنیاى درونى ابتدایى تر ما جاى دارد که از خودآگاهى کمترى بهره ور است،... تا زمانى که نیاموزیم چگونه به آن دسترسى یابیم و لمس کنیم و سپس آن را به جریان بیندازیم و گواه نداهاى درونى شویم. به واقع آموزش پذیر نیستیم.» در عرفان جدید، اومانیسم به عنوان شالوده تمدن غرب تثبیت مى شود و خدا همچنان مرده است و باید در انتظار ظهور ابرمرد نیچه نشست. این عرفان در مقابل مذهب و اخلاق بى تفاوت است. فقط مى گوید: «انسان! تو مى توانى آرام و توانمند به زندگى خود ادامه دهى؛ و در برابر ارزشهاى زندگى هیچ موضعى ندارد.»

تناسخ به جاى معاد

بنابر تعالیم بودا، جهل (Avidya) سررشته زنجیر على (Darma) و رنج مردم است. این جهل موجب آرزوهاى دراز مى گردد و آرزوها نیز سبب ناکامى است که در زندگیهاى پیاپى در این جهان ادامه پیدا مى کند. به عقیده هندوها، زندگى در سراى دیگر که چندان شناخته شده نیست، براى عده مخصوص و بسیار محدودى محقق مى شود. کسانى که یا به نیروانا رسیده اند و یا در نهایت شقاوت سقوط کرده اند. اما همه انسانهاى دیگر در چرخه سمسارا (Semsara)، به این جهان بازگشته و زندگى مى کنند و البته زندگى آنها بستگى به اعمال گذشته ایشان دارد. اگر خوب بوده اند، زندگى خوب در خانواده اى برهمنى یا از طبقات بالا خواهند داشت و در غیر این صورت، در طبقات پایین و حتى به صورت حیوانات یا گیاهان، به این جهان باز مى گردند.
در کاوشیتکى اوپانیشاد نوشته شده: «چه به شکل کرم یا میت یا ماهى یا مرغ یا مار یا ببر یا شخصى یا موجودى دیگر، تناسخ هر فرد بسته به علم و عمل او است.» اما چرا انسان درگیر چرخه سمسارا مى شود و همواره به دنیا و رنجهاى فرساینده اى آن بازمى گردد؟ پاسخ هندوئیسم این است که انسان وقتى که علاقمند و وابسته به چیزى باشد براى آن عمل مى کند و این تعلقى است که فرد به آن دارد و این فشار و رنجى که او را به عمل و تلاش وا داشته، موجب مى شود که انسان پس از مرگ بازهم به این دنیا برگردد و رنجهاى گذشته را که به آنها وابسته بوده ادامه دهد. هم از این رو در بریهدارنیکه اوپانیشاد نوشته: «میل آدمى تصمیم به وجود مى آورد، تصمیم موجب عمل مى گردد و عمل طالع آدمى را معین مى دارد.»
بوداییان نیز معتقدند تا انسان از زنجیره «دارما» رها نشود و تهى بودن و پوچ بودن عالم را در نیابد، در چرخه سامسارا اسیر مى ماند. البته چون عقیده دارند هیچ چیز پایدار نیست، مى گویند: «حتى در سامسارا نیز کسى به طور کامل باز نمى گردد؛ بلکه برخى از ویژگیها به زندگى دیگر منتقل مى شود.» این اعتقاد موجب شد که آنها اساس برنامه هاى عملى خود را بر پایه رهایى از رنج زندگى این دنیا بنیاد نهند. در زندگى مدرن امروز هم که فشارهاى روانى، جسمى و ذهنى، انسانها را پریشان نموده، مضمون رهایى از رنج زندگى یا «موشکا» بسیار جذاب به نظر رسیده و مورد توجه مرامهاى معنوى مدرن، قرار گرفته است. این عقیده کاملا مناسب با علاقه انسان مدرن به زندگى این جهان و یافتن راههایى براى حداکثر لذت و بهرمندى از دنیاست. عرفان سکولار به انسان مى آموزد که چگونه هر چه بیشتر توانایى خود را به کار گیرد تا کامیاب تر، موفقتر و راحتتر در دنیا و براى دنیا عمل کند.
ماهاریشى ماهش، این روش معنوى را هوشیارى خلاق نامیده: «منظور از خلاق، توان ایجاد تغییر و منظور از هوشیارى، توان جهت دادن به تغییر است. به این ترتیب اصطلاح هوشیارى خلاق، ظرفیت ذاتى آدمى را در تحمل پیشرفت توجیه مى کند.» بنابراین، این روش معنوى مى کوشد تا انسانها را براى تحمل تمدن مدرن و مقتضیات آن آماده تر ساخته و میزان تحمل فشارهاى آن را در مردم بالا ببرد.

آرامش شخصى به جاى وحى و نبوت

بوداییان براى درک پوچى همه چیز، تمرکز بر درون را تنها راه مى دانند؛ زیرا با ریاضت کشیدن و تمرکز بر درون، فراشناخت یا پرگیا حاصل مى شود. فراشناخت، هیچ بودن یا تهى بودن عالم را به انسان مى نمایاند: «تهیت موضوع تعقل نیست؛ بلکه موضوع پرگیاست.» در پرگیا، حقیقت اشیاء درک مى شود و انسان مى فهمد که همه چیز پوچ و نیستى است. وقتى که چیزى براى دلبستگى و تعلق وجود ندارد، علتى هم براى رنج نخواهد بود و آرامش پدید مى آید. این راهى است که هر کس باید به تنهایى آن را طى کند تا حقیقت را دریابد.
هندوئیسم، هیچ پیامبرى را معرفى نمى کند. حتى متون مقدسشان نیز به واسطه پیامبران نرسیده است. اوپانیشاد که برترین اثر عرفان هندویى است، نوشته انسانهایى است که به حقایق رسیدند و در مقابل راههاى عبادى، طرح سلوک عرفان هندویى را به صورت رمزگانهایى به نگارش درآوردند. شانکارا درباره وجه تمایز این دو طریق: یعنى شریعت و عبادت و راه عرفان، که معتقد است با هم در تضاد هستند مى گوید: «این دو طریق عبارتند از: راه کردار و انجام دادن تکالیف شرعى، که خاصیت آن تعلق و علاقه به عالم است و دیگرى راه نهى از کردار، که خاصیت آن تجرد و رهایى از قیود عالم است.»
تعلیمات ودایى که باستانى ترین متن مقدس هندویى است مربوط به راه کردار و عبادات و مراسم است: «حال آن که اوپانیشادها طریق تجسس باطن و راه وصل به عالم تجرد و اطلاق و نجات و آزادى را آموخته اند.»
اعمال عبادى یا شریعت (کارما) به نوعى اسارت انسان را رقم مى زند؛ ولى راه نهایى، همانا «جنانا» یعنى معرفت است که با تأمل، مراقبه، بریدگى از دنیا و رسیدن به رهایى به دست مى آید. اما در مورد کسانى که راه عبادت را برمى گزینند و تحمل راه معرفت را ندارند، در دین هندو، هیچ قانون سخت و دشوارى در عبادت و پرستش وجود ندارد. هر کس روشى را که مناسب حال اوست انتخاب مى کند. این عبادات و نیایشها، بیشتر جنبه فردى دارند؛ اگر چه در برخى مناسبتهاى خاص، عبادت به صورت جمعى نیز وجود دارد. به طور کلى عبادت هندویى، پس از استحمام و تقدیم آب مقدس و گل، مواد غذایى، بخور خوشبو و... به مجسمه اى از یک خدا، شامل نشستن یا ایستادن در مقابل او، با عشق و تسلیم فراوان است. پس از نیایش (پوجا) فرد، مواد خوراکى را با خود برمى گرداند و همراه با اعضاى خانواده و افراد دیگر، با احساس قداست فراوان، به عنوان هدیه خداوند (پراسادا) مصرف مى کند. این عمل، در خانه یا معابد انجام مى شود.
اصل طریقت عرفانى هندویى، بر تامل درونى، مراقبه و رسیدن به معرفت نفس (برهمن آتمن) بوده و طریقتهاى عبادى نیز به نوعى سکون، آرامش و کسب فیض در محضر خدایان بت گونه خلاصه مى شود. بنابراین نیازى به وحى و پیامبر نیست؛ بلکه هر کسى باید از درون، خود را رها سازد تا به کسب معرفت، توفیق یابد و آرامش را در آغوش کشد و به رنج دنیا خاتمه دهد. البته این به معناى ترک زندگى نیست؛ هرچند مرحله کامل مراقبه و درون نگرى عرفان هندویى، با ترک دنیا و زندگى در انزوا تحقق مى یابد؛ ولى مراحلى از آن، براى همه قابل عمل است و در زندگى روزمره مى توان جایى براى آن باز کرد تا به وسیله آن براى دقایقى از زندگى مادى گریخت و به مراقبه پرداخت. در بودیسم نیز اصل سیر و سلوک عرفانى و شهود، تهى بودن و پوچى جهان و رسیدن به نیروانا و رهایى از رنج، با مراقبه امکان پذیر است.
ماهاریشى ماهش با معرفى مدیتیش متعالى (tm) مى کوشد تا همه مردم جهان این روش را فراگیرند. او این روش را، متعالى توصیف مى کند تا نشان دهد که هر کس به آن عمل کند به وراى تجربه بیدارى و آرامش عمیق مى رسد. به این صورت که روزى دو بار به مدت حدود سى دقیقه آرام، بى حرکت و راحت بنشینند یا دراز بکشند و با تنفس عمیق و آرامش ذهنى، آماده رسیدن به آرامش درونى و روانى شوند. طرفداران این روش مدعیند که بدون اعتقاد به خدا و پیامبران نیز مى توان در درون خود مأوا گزید و نشاط و آرامش معنوى و درونى را تجربه کرد. در مجموع، با ملاحظه مبانى عرفانهاى شرق دور شباهتهایى با برخى از مبانى تمدن غرب مشاهده مى شود که زمینه هاى پدید آمدن عرفان سکولار بر شالوده حیات طبیعى معاصر را فراهم مى سازد.


منابع :

  1. حميدرضا مظاهرى سيف- مقاله استقرار سلطه در فاصله عرفان با شريعت- مجله رواق انديشه- شماره 47

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/111251