نهضت ترجمه در اندلس

بذر نهضت علمى اى را که خلفاى عباسى بغداد افکندند، در خراسان، رى، خوزستان، آذربایجان، ماوراءالنهر، مصر، شام و اندلس به بار نشست. بنابر گزارش هاى موجود، مرحله نهایى نهضت ترجمه در اندلس صورت گرفت. در خلال کشتار امویان، عبدالرحمن بن معاویه بن هشام، امیر اموى، در سال 136 هجرى به اندلس گریخت و به یارى قبایل عرب ساکن آنجا، دولت مستقلى را تشکیل داد. اخلاف وى سال ها حکومت قدرتمند امویان را در اندلس اداره کردند، تا این که حکومت به عبدالرحمن بن محمد (عبدالرحمن ناصر سوم) رسید. وى در سال 300 هجرى لقب امیرالمؤمنین بر خود نهاد و به مدت پنجاه سال حکومت امویان را در اندلس با اقتدار اداره نمود. این در حالى بود که عباسیان مشرق زمین به دلیل سیطره ترکان و کشمکش هاى داخلى در ضعف و انحطاط به سر مى بردند. از این زمان به بعد دو خلیفه یکى در شرق و دیگرى در غرب بر جهان اسلام حکم مى راندند.

• انتقال منابع علوم از بغداد به اندلس
با وجود پیشینه درخشان تاریخى و علمى مغرب نشینان و تسلط آنان بر ذخائر یونانیان، به صراحت مى توان گفت که بیشتر منابع علوم اصلى، ابتدا در بغداد تکمیل شد و سپس به اندلس منتقل گردید؛ از جمله موسیقى، طب، شعر و ادب و حتى فقه به طریق مختلف از دارالعلم بغداد به قبه الاسلام قرطبه راه یافت، چنان که حتى یهودیان اندلس مسایل فقهى را از یهودیان بغداد استخراج مى کردند. اما فلسفه و ستاره شناسى نزد اهل اندلس اقبالى نیافت. این بى توجهى به حدى بود که گاه کسى را که به فلسفه یا نجوم اهتمام یا علاقه اى داشت، زندیق مى نامیدند. با این اوصاف، تا مدت هاى مدید، رقابتى شدید بر دربار خلافت اسلامى شرق و غرب (قرطبه و بغداد) حکمفرما بود. این رویارویى تنها در مسایل سیاسى خلاصه نمى شد، بلکه هم چشمى ها و رقابت هاى فرهنگى، ادبى، هنرى و حتى مذهبى نیز دامنه گسترده اى داشت. این رقابت ها در عصر خلیفه الحکم المستنصر اموى بیشتر شد.

کارگزاران، جاسوسان و نمایندگان دربار خلافت امویان اندلس، در کسوت تاجر، سراسر خاور زمین و شهر بغداد را درمى نوردیدند تا صاحبان علم را پیدا نموده و با صرف هزینه فراوان آن ها را براى رفتن به دیار مغرب و اندلس تشویق و ترغیب نمایند. از این رو، محصولات فکرى و کتاب هاى علمى و ادبى دانشمندان مشرق زمین را با بهاى گزاف مى خریدند و یا با انواع ترفند و حیل ربوده، با خود به قرطبه مى بردند؛ چنان که آورده اند: هنگامى که ابوالفرج اصفهانى کتاب مهم و بزرگ خود الاغانى را تالیف نمود، نسخه اى از آن را برداشته راه بغداد در پیش گرفت. در میان راه، کارگزاران خلیفه اموى اندلس به او رسیدند و هزار دینار زر به او عرضه کردند تا نسخه اى از آن کتاب را به ایشان بدهد و از این رو این کتاب پیش از آن که در بغداد و دربار خلیفه عباسى شهرتى یابد، در شهر قرطبه و دربار خلافت امویان منتشر شد.

• نقش خلفای اموى در انتقال علوم به اندلس
این مطلب مؤید قدرت نفوذ جاسوسان خلیفه اموى و میزان اطلاع رسانى عمال آنان است، تا جایى که از آثار علمى نواحى دور دست چون ایران نیز اطلاع کافى داشتند. علاوه بر این، کتابخانه هاى اندلس در این دوره از مهم ترین و بهترین گنجینه هایى بودند که نادرترین متون کهن در آن جا نگهدارى مى شد؛ براى نمونه، تنها در غرناطه حدود هفتاد کتابخانه عمومى وجود داشت. در مرکز خلافت اسلامى اندلس، یعنى قرطبه، نیز کتابخانه ها و گنجینه هاى عظیم آثار فرهنگى راه اندازى شده بود که در کنار آن هزاران دانشمند و هنرور نساخ، خطاط و جلدساز یونانى و اموى فعالانه تلاش مى کردند.

گفتنى است که در نتیجه دوستى دیرینه خلفاى اموى اندلس با امپراطوران بیزانس (روم شرقى)، علاوه بر رد و بدل شدن هدایا و تحف بسیار، کتاب هاى ارزشمندى هم توسط امپراطور بیزانس براى دربار خلیفه اموى فرستاده مى شد و در پاره اى موارد، به همراه کتاب، مترجمانى برجسته چون نیکلا (نیقلا) به قرطبه اعزام مى شدند تا کتاب هاى یونانى را ترجمه و یا ترجمه هاى پیشین را اصلاح کنند. بدین ترتیب، امویان اندلس از این فرصت گران مایه و امکانات وسیع و شگفت آور استفاده نمودند. بدون شک دست مایه غنى آنان در راه اندازى چنان حکومت قدرتمند و با فرهنگى، عناصر عربى اصیل و گنجینه هاى نفیس آثار فرهنگى مدنیت کهن یونان و روم باستان بود که همسایه دیوار به دیوار امویان، ضمن صدور بسیارى از مواریث فرهنگى، بقایاى کتابخانه هاى خود را به آن جا منتقل کرده، آن ها را بارویى گشاده در اختیار مسلمانان این سرزمین مى گذاشتند.

با مقایسه خلفاى اموى اندلس و عباسیان، به جرات مى توان ادعا نمود که از لحاظ فرهنگى و جهش علمى، قرطبه همسنگ بغداد بود. اگر خلیفه اى چون هارون در بغداد خوش درخشید و اقبال عباسیان را برکشید، خلیفه الناصر نیز در قرطبه عصرى زرین را پایه گذاشت و فرزندش الحکم المستنصر (م 366ه) همچون مامون، با عشق ورزیدن به علم و تکریم علما، موجبات رونق علمى دارالاسلام قرطبه را فراهم آورد. پس از سقوط خاندان اموى اندلس (312ه) مدت ها این دیار دچار بى سامانى شد و سراسر آن را کشمش و آتش جنگ و ستیز فرا گرفت. در گوشه و کنار آن، هر سرجنبانى به سرکشى برخاست و بدین ترتیب عصر سیطره ملوک الطوایف آغاز شد. نخستین بازتاب این شرایط رخت بربستن امنیت و آرامش از اندلس بود و با سست بنیان شدن دولت اسلامى، مجد و عظمت آن در سراشیبى زوال و نیستى قرار گرفت.


منابع :

  1. فاطمه جان احمدى- نهضت ترجمه- انتشارات باشگاه اندیشه 1386

  2. محمد ابراهيم آيتى- آندلس يا حكومت مسلمين در اروپا- انتشارات دانشگاه تهران 1376

  3. ذبيح الله صفا- تاريخ علوم عقلى در تمدن اسلامى تا اواسط قرن پنجم- انتشارات دانشگاه تهران 1346- ج 1

  4. محمد مكى السباعى- نقش كتابخانه ها و مساجد در فرهنگ و تمدن اسلامى- ترجمه على شكويى- سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى 1373

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/111648