ابزارهای گفتگوی پیامبر اکرم با مخالفان

1ـ ارتباط و تماسهای فردی
این شیوه ارتباطی پیامبر (ص) مخصوصا در دوره مکه بسیار مشاهده میشد، ایشان بارها با سران شرک، محاجه میفرمود و به امید نرم نمودن دلهای سیاهشان با آنان به گفتگو مینشست. در یکی از این احتجاجها به او پیشنهاد مال، سلطنت، مقام و... شد؛ پیامبر (ص) با متانت پاسخ داد. آنگاه از ایشان معجزاتی مانند دور نمودن کوهها، جاری ساختن انهار و فرستادن فرشته به سوی آنان میخواستند. بار دیگر رسول خدا (ص) پاسخ دادند. او را متهم نمودند که از مردی به نام رحمان در شهر یمامه تعلیم میگیرد و... از دیگر محاجاتی که در این دوره رخ داده میتوان به تصمیم قریش به فرستادن نضر و عقبه بنابی معیط از سوی احبار و علمای یهود و پرسش نمودن راجع به رسول خدا و مطرح نمودن آن سه سوال مشهور (جوانان اصحاب کهف، ذوالقرنین، روح) و پاسخی که از طرف خدا! نازل گردید، اشاره نمود. همچنین گویند: روزی رسول خدا (ص) با ولیدبن مغیره و چند تن دیگر در مسجد نشسته بود. نضربن حارث (از شیاطین و از دشمنان رسول خدا (ص) بود و داستانهای رستم و اسفندیار را در هر مجلس که پیامبر (ص) مینشست نقل میکرد) وارد مسجد شد و به نزد آن حضرت آمد و نشست. رسول خدا (ص) شروع به سخن کرد و نضر در مقام پاسخ سخنان آن حضرت برآمد و ایراد کرد. بالاخره حضرت او را محکوم کرد سپس این آیات را بر نضر و آنانکه حاضر بودند تلاوت فرمود: «انکم و ما تعبدون من دونالله حصب جهنم انتم لها واردون* لوکان هولاء الهة ما وردوها و کل فیها خالدون* لهم فیها زفیر و هم فیها لایسمعون؛ در حقیقت، شما و آنچه غیر از خدا میپرستید، هیزم دوزخید. شما در آن وارد خواهید شد* اگر اینها خدایانی [واقعی] بودند در آن وارد نمیشدند، و حال آنکه جملگی در آن ماندگارند* برای آنها در آنجا ناله ای زار است و در آنجا (چیزی) نمیشنوند» (انبیاء/ 98-100).

2ـ حضور در میان قبایل برای دعوت
این طریق از ارتباط و گفتگو با منکران رسالت پیامبر (ص) در ابتدای رسالت از جایگاه خاصی برخوردار بود. سفر به طائف را میتوان به عنوان یکی از نمونه های مهم اینگونه حضورها دانست. پس از مرگ ابوطالب، پیامبر (ص)، به سوی قبیله ثقیف (که در طائف سکونت داشتند) حرکت کرد. پس از چند گفتگوی بیحاصل، عزم بازگشت به وطن نمود که توسط اوباش و اراذل تحریک شده شهر مورد دشنام و استهزاء قرار گرفت. در پی همین آزار و اذیتها بود که ایشان دست دعا به درگاه پروردگار بلند کرده و گفت: «پروردگارا! من شکایت ناتوانی و بی پناهی خود و استهزاء و بیزاری مردم را نسبت به خود پیش تو میآورم ای مهربانترین مهربانها! تو پروردگار ناتوانان و فقیران و خدای منی مرا در اینجا بدست که می سپاری؟ بدست بیگانگانی که با ترشروئی با من رفتار کنند؟ یا دشمن که مالک سرنوشت من شود؟ رسول خدا (ص) در هر فرصتی که برای پیشرفت اسلام مخصوصا در موسم آمدن قبایل به مکه، نزد آنها میرفت و ایشان را به دین اسلام و یاری خویش میطلبید، به طوری که ابن هشام مینویسد: «برای حرکت آن حضرت کافی بود که بشنود مرد محترمی از روسای قبایل یا دیگران به شهر مکه آمده است، که آن حضرت به محض شنیدن برمیخاست و به دنبال آن مرد میرفت و او را به دین خود دعوت میکرد و از او یاری میطلبید». از جمله قبایلی که بدینگونه رسول خدا (ص) به میان آنها رفته و یا با بزرگان آنها دیدار نموده و ابن هشام ذکر نموده میتوان به کنده، کلب، بنوخیفه، بنی عامر، بنی عمروبن عوف و... اشاره نمود. از دیگر دیدارهای مهم پیامبر میتوان به دیدار با جوانان قبیله اوس، شش نفر از قبیله خزرج کمی پیش از بیعت عقبه اول اشاره نمود که تاثیر سرنوشت سازی بر تاریخ اسلام داشت.

3ـ پذیرفتن وفدها و هیئتهای نمایندگی
پس از فتح مکه و جنگ تبوک در سال نهم هجری، هیئتهای اعزامی از هر سو به مدینه رو آوردند. به همین مناسبت آن سال را سال وفود نامیدند. سیره نویسان فهرستی از این وفدها یا هیئتهای نمایندگی را نوشته اند که به برخی از آنها و برخورد اجمالی پیامبر (ص) با آنان اشاره میکنیم: از جمله هیئتهای اعزامی، وفد بنی تمیم بود که چون رسول خدا در میان اطاق بود آنها فریاد زدند: «ای محمد به نزد ما بیرون بیا!» این فریاد رسول خدا (ص) را ناراحت کرد ولی حضرت از اطاق خویش بیرون آمد و به نزد ایشان رفت. سپس با آن حضرت گفتند: «ما آمده ایم تا با تو مفاخره کنیم و ببینیم آیا کدامیک از ما افتخارات بیشتری دارد» رسول خدا به آنها اجازه داد و در پاسخ ایشان به ثابت بن قیس فرمود: «برخیز و پاسخ او را بگو». ثابت نیز به پاسخ برخاست. در پایان، افراد مزبور، مسلمان شدند و رسول خدا نیز به هریک جایزه خوبی داد. از دیگر قبیله ها میتوان به پذیرفتن خمام بن تعلبه به عنوان نماینده قبیله بنی سعدبن بکر اشاره نمود که طی گفتگو و سوالات متعدد در مسجد -که در ابتدای آن گرفتن قول از پیامبر (ص) مبنی بر درشتی و عدم ناراحتی پیامبر (ص) بود- به اسلام گروید و قبیله وی نیز به دنبالش به اسلام گرویدند. این هیئتها معمولا شامل روسای قبایل میشدند. آنان چند روزی را که در مدینه میماندند، میهمان رسول خدا بودند و ایشان به این برگزیدگان قبیله احترام میگذاشتند. این احترام سبب میشد تا به رسول خدا (ص) علاقه مند شوند. کافی بود رئیس یک قبیله اسلام را بپذیرد، به دنبال آن، گاه تمام افراد قبیله اسلام را میپذیرفتند. نام 75 هیئت که در مدینه خدمت رسول خدا (ص) رسیده بودند بطور منظم در کتب سیره ذکر شده است.

4ـ اعزام مبلغ به شهرها و قبایل
اعزام مبلغ نزد منکران رسالت، شیوه دیگری در گفتگو محسوب میشود که پیامبر (ص) همواره از آن استفاده فرمودند. مصعب بن عمیر از جمله اولین مبلغها بود که پس از بیعت عقبه اولی به همراه 12 نفر از مردان مدینه به آن شهر رفت و قرآن و دستورات اسلام را بدیشان می آموخت. این اعزامها، گهگاه نیز به درخواست و پیشنهاد افراد یا قبایل صورت میگرفت مانند اعزام معاذبن جبل به حمیر که پیامبر هنگام فرستادن او سفارشهای مفید و ارزشمندی در جهت تبلیغ بهتر بیان فرمود. همچنین اعزام عمربن حزم به سوی خاندان بنی الحارث و خالدبن وارد به سوی همدان. از جمله موارد دیگر، اعزام معاذبن جبل به یمن است که پیش از آغاز مأموریت، با دستورالعمل ارشاد و دعوت او را بدرقه راهش میفرماید: «یامعاذ یسر و لا تعسر و بشر و لاتنفر».

5ـ مکاتبه با سران حکومتها
پیامبر (ص)، علاوه بر تماس با طبقات ضعیف و گمنام جامعه، سراغ بزرگان و سران اقوام و قبایل میرفت. در دوران مدینه نیز زمانی که قبایل و اقوام اطراف و اکناف اعم از بت پرست، یهودی و غیره را به اسلام دعوت میکرد. در همان موقع با ارسال نامه های دعوت به امرا و پادشاهان بلاد مختلف، ندای حق را با قدرت و صلابت برنده و گویا به گوش آنان میرساند. بدین ترتیب یکی از مهمترین شیوه های گفتگوی پیامبر (ص)، پس از تحکیم پایه های حاکمیت در مدینه، ارسال نامه های مستقیم برای دعوت پادشاهان قطبهای مهم قدرت آن زمان بود. حاصل این مکاتبات که رقم آنها را مختلف ذکر کرده اند و ابن هشام تنها ده نامه را با ذکر نام نامه رسان نقل کرده، در مجموع موفقیت آمیز بود به طوری که شهید مطهری مینویسد: «اگر بعضی از آنها جواب ندادند ولی بسیاریشان جوابهای بسیار محترمانه و متواضعانه دادند. فرستاده پیغمبر اکرم را احترام کردند، همراه او هدایایی برای حضرت فرستادند و بالاخره جواب مودبانه دادند». نامه های پیامبر (ص)، گرچه با انشاء و عبارات متنوعی تحریر یافته بود، اما همه آنها اسکلت و اصول مشترکی داشتند. مودبانه بودند و برخلاف شیوه قدرتمندان، اثری از تهدید و اجبار در آنها مشاهده نمیشد. خطاب نامه ها به «عظیم» میباشد که معادل «پادشاه» در زبان فارسی است. همچنین نامه ها با عبارت «السلام علی من اتبع الهدی؛ درود بر کسی که از هدایت پیروی نماید» آغاز یافته میشود. از دیگر اصولی که پیامبر در نامه نگاریهای خود بکار میبرد، تکیه بر مشترکات بوده تا نکات افتراق؛ مثلا در نامه به مقوقس حاکم مصر که مسیحی بود، آیه شریفه «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم...؛ بگو اى اهل كتاب بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم...» (آل عمران/ 64) را نوشته اند و در نامه به نجاشی (حاکم حبشه) از عیسی بن مریم (ع) یاد کرده اند. آنچه برشمردیم، شمه ای از برخوردهای بزرگوارانه پیامبر (ص) با مخالفانش بود. در پایان این فصل لازم به یادآوری است که این برخوردها در مقابل کسانی بود که به شهادت آیات قرآن و سیره آن بزرگوار، ایشان را آماج شدیدترین دشنام و تهمت قرار داده بودند که اجمالا به 6 مورد از این سخنان باطل، برای نشان دادن عظمت آن بزرگوار اشاره می شود:

1ـ اتهام دروغگویی: «وقال الکافرون هذا ساحر کذاب؛ و كافران مى گويند اين ساحرى شياد است» (ص/ 4)
2ـ اتهام اذن بودن (تصدیق میکند و میشنود هر آنچه گفته شود): «و منهم الذین یوذون النبی و یقولون هو اذن؛ و از ايشان كسانى هستند كه پيامبر را آزار میدهند و می‏گويند او زودباور است» (توبه/ 61)
3ـ اتهام سحر: «قال الکافرون ان هذا لساحرمبین؛ كافران گفتند اين [مرد] قطعا افسونگرى آشكار است» (یونس/ 2)
4ـ اتهام شاعر بودن: «ام یقولون شاعر نتربص به ریب المنون؛ يا میگويند شاعرى است كه انتظار مرگش را می‏بريم [و چشم به راه بد زمانه بر اوييم]» (طور/ 30)
5ـ اتهام کهانت: «فذکر فما انت بنعمت ربک بکاهن و لامجنون؛ پس اندرز ده كه تو به لطف پروردگارت نه كاهنى و نه ديوانه» (طور/ 29)
6ـ اتهام مقطوع النسل بودن: «ان شانئک هو الابتر؛ دشمنت‏ خود بى‏ تبار خواهد بود» (کوثر/ 3).


منابع :

  1. غلامرضا نوعی- مقاله قرآن مكتب گفتگو

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/111826