پیشینه و عوامل پیدایش بودیسم

پیشینه و عوامل پیدایش بودیسم
بودیسم یا آیین بودایی، یکی از بزرگترین آیین های جهان است که در جنوب شرق آسیا، دارای پیروان زیادی می باشد. پیش از فرا رسیدن آیین بودا، دو جریان فکری کرمه (هر کرداری که روح انجام دهد نتیجه ای مناسب با آن به دست خواهد آورد. یعنی عمل و تقدیر) و اوپانیشاد (به عالم خدایان فقط از راه معرفت می توان رسید، در حالی که پیروان طریق عبادی را بدان راه نیست) پدید آمد و مکتب سومی نیز وجود داشت که چارواکه (مکتبی بود که به زندگی پس از مرگ بی اعتقاد بود) خوانده می شد. در میان این سه مکتب بود که آیین بودا ظهور کرد و باب نویی در شناخت چگونگی رنج جهانی و طریق نجات از آن را گشود.
آیین بودا در حدود 2500سال پیش در هندوستان در پای کوه های هیمالیا به وسیله شاهزاده ای بنام «گائوتاما» بوجود آمد. او که از طائفه «ساکیا» بود به مدت حدود سی سال در ناز و نعمت زندگی کرد و در خلال آن ایام به علوم زمان خویش و بالاخص با تعلیمات کتاب مقدس هندوها که به نام «وداها» معروف است، آشنا گردید، پس از آن در اثر یک انقلاب روحی مدت هفت سال از تاج و ناز و نعمت کناره گیری کرد و به خلوت و انزوا و ریاضت و تفکر پرداخت. آن چیز که او را رنج می داد این بود که درد و رنج از کجا برای آدمیزادگان فرود آمده است، و چگونه آدمیان می توانند زندگی سعادتمندانه ای پیشه سازند. پس از سالها رنج و ریاضت و تفکر و خلوت عاقبت در زیر درختی اندیشه ای را کشف کرد که به عقیده خود او راز، زندگی و سعادت است. و از آن پس خلوت و انزوا را ترک کرد و منکر ریاضت شد و به ارشاد و تعلیم خلق پرداخت. آنچه او کشف کرد یک قانون ساده و طبیعی بود و آن اینکه بر جهان قانون پاداش و کیفر حکمفرماست. از نیکی نیکی و از بدی بدی می زاید. این شاهزاده که بعد لقب «بودا» (منور شدن و با خرد شد) یافت منکر قربانی و دعا و زاری و پرستش خدایان و تاثیر این اعمال در سرنوشت انسان شد. خدایان را انکار کرد و به قانون ازلی جهان ایمان آورد. کتاب مقدس «ویدا» را که دعوت به قربانی و دعا و غیره کرده و هم انسان ها را به حسب اصل آفرینش متفاوت فرض کرده نیز مورد انکار و انتقاد قرار داد.
در مذهب هندویسم طبقات اجتماع بشری به چهار صنف منقسم می شدند اول روحانیون یا برهمنان، دوم اشراف و امرا، سوم زیردستان، و آخر همه صنف چاکران و خدمت گزاران، و دیگر افراد بشر که از این سیستم بیرون بودند رویهم رفته طبقه سافل و ناپاک شمرده می شدند و هر کس که در صف پیروان او در می آمد از تنگنای رسم و رعایت اصول طبقاتی هندویسم آزاد می شد و بین اتباع بودا هیچ تفاوتی و بیش و کمی موجود نبود. او با مریدانش اینجا و آنجا تجمع می کردند و ساکن می شدند و مانند رهبانان در دیر خود با نظم و ترتیب خاص به مراقبه و تعلیم و خدمت می پرداختند. در اثر این سبک و روش در زندگی، ناگزیر سازمان سلسله دیرهایی به نام «سنگه» بوجود آمد که دارای قواعد و آداب محکمی بود. این قواعد، که برای همه یکسان بود و در کمال سادگی برگزار می شد، عبارت بود از پوشیدن جامه زرد و تراشیدن موی سر و ریش و گرفتن کاسه گدایی در دست.
آیین و مسلک بودا بیش از اینکه به یک دین شباهت داشته باشد، به یک فلسفه شبیه است ولی پیروان او تدریجا آیین او را به صورت یک آیین مذهبی درآوردند و خود او را که منکر عبادت و پرستش خدایان بود تا حد یک معبود بالا بردند، معابد ساختند و مجسمه بودا را در معابد برپا کردند و گفته های او را پس از خودش گرد آوردند. بودا در زمان خودش پیروان زیادی پیدا کرد، دو ایالت از ایالات هند که یکی از آنها مقر پادشاهی پدر وی بود به او گرویدند و تدریجا توسعه یافت، در دوران های بعد، یکی از سلاطین معروف و مقتدر هند به نام «آشوکا» در قرن چهارم قبل از میلاد به دین بودا گروید و تعالیم او را احیاء کرد و صومعه های بسیاری به نام او بنا کرد.
دین بودا در سراسر هند شهرت و عظمت و پیروان فراوان پیدا کرد ولی تدریجا به خصوص پس از نفوذ اسلام در هند این دین از مولد و وطن خود رخت بربست و در عوض در کشورهای مجاور نفوذ یافت، در حال حاضر دین بودایی یکی از ادیان بزرگ عالم است و پیروان بودا را اکنون مردم سیلان و برمه و تایلند و ویتنام و جزایر فرمز (تایوان) و ژاپن و کره و چین و تبت و مغلوستان تشکیل می دهد. بودا پس از سالها وعظ و تعلیم و تربیت سرانجام در هنگامی که عازم مسافرت به بلدی مجهول بود که در تاریخ بنام کوسینا ضبط شده و ظاهرا در شمال شرقی بنارس واقع بوده است در هشتمین روز سفرش وقتش به سر رسید، پس از صرف مختصر طعامی هنگام، ظهر به سختی ناخوش و بیمار گردید و در سن 80 سالگی در حالیکه یک گروه پانصد نفری از مریدانش در اطراف وی بودند از دنیا رفت. بعد از وی آیین بودا دچار اختلاف درونی شد که به سه گروه معروف بنام های 1. مهایانا (چرخ بزرگ) آیین شمالی که در چین رواج دارد، 2. هینایانا (چرخ کوچک) آیین جنوبی که در سریلانکا و کشورهای جنوب شرق آسیا مشاهده می شود. 3. وجریانا (چرخ الماس) که این فرقه در تب وجود دارد و به لامائیسم نیز خوانده می شود و رهبر مذهبی آن به نام دالائی لاما به معنای رئیس دریا گونه است) تقسیم شده است.

عوامل پیدایش بودیسم
اما این که چه عواملی زمینه ساز شکل گیری مکتبی به نام بودیسم شد مختلف است که به مقدار حوصله مجال و کشش مقال آنها را بر می شمریم و صحت و سقم آراء ارائه شده را به فرصت بیشتری وا می گذاریم. بی شک از زمان استقرار حکومت آریاییها در هند پیشرفتهای زیادی در زمینه های مختلف همچون صنعت و تجارت و ثروت پدید آمده بود و از ثروت فراغت حاصل شده بود به همین جهت:

1. برخی معتقدند که احتمالا ثروت هند بود که لذت طلبی و ماده گرایی قرن هفتم و هشتم ق- م را بوجود آورده بود و دین در ثروت و غنا نمی بالد. به همین خاطر در هند و روزگار بودا زوال معنوی دین شکاکیت در اخلاق و هرج و مرج اخلاقی را بوجود آورده بود آیین «بودا» و «جین» واکنش های دینی بودند که رویاروی عقاید لذت جوی یک طبقه آزاد شده و فراغ بال دنیا دوست، ایستاده بودند. و این یکی از عوامل شکل گیری است.
2. از خود اوپانیشادها پیداست که در همان زمان هم شکاک هایی بودند که فرزانگانی برهمنان را به ریشخند می گرفتند. فلسفه انقلابی «چاروا» که به عصر وداها و اوپانیشادها پایان داد چنبره برهمنان را بر ذهن هند سست کرد و جامعه هندی را در خلئی گذاشت که تقریباً رشد دین نویی را ناگزیر کرد.
3. کشاکش دو طبقه جنگجویان و براهمه عامل شکل گیری یک دین را تقویت نمود.
4. بودیسم چون یک جنبش فکری برای خلاصی از آلام روح است و در راه استقلال فکر و عمل و رهایی از ربقه تعالیم برهمنان قدم برداشته و همه افراد و اصناف خلایق را بدون رعایت یک صنف (Caste) دعوت به مبادی عالیه خود کرده است. یکی دیگر از عوامل شکل گیری است.
5. شارع و بانی مذاهب بودیزم همانند مهاویرا فلسفه برهمنان را قابل قبول ندانست و مبادی ایشان را انکار کرد و خلاصی و نجات روح را که فقط به وسیله کتاب وداها می دانستند منکر شد و مناسک و رسومی که آنان از کتب وداها بجا می آوردند بیهوده و لغو دانست و ادعای ایشان را در راه فلاح و رستگاری که فقط حق انحصاری آن طایفه است را بکلی باطل شمرد. و خود مکتبی را پی ریزی کرد.
6. از آنجا که براهمه نظام طبقاتی را وضع کرده خود را به امتیازات گوناگونی مخصوص گردانیده بودند بودا برای مبارزه با طبقات براهمه که مردم را به 4 گروه تقسیم می کردند روحانیان، جنگجویان، تجار و کشاورزان و کارگران برخاست و این دین و آیین را پایه گذاری کرد. اما این که چگونه این آیین در هند بدون کمترین مشکلی رشد یافت علل مختلفی دارد که برخی گفته اند اضطراب و حیرت مردم در پذیرش هر گونه مذهب و فکری که به نظر هر کس خطور می کرد از جمله عوامل پذیرش دین جدید است مضافاً به اینکه روحیه تجدید دینی مردم هند هم در پذیرش بودیسم و... احتمالی است که برخی ذکر کرده اند. البته نقش پادشاهان هند و سایر ممالک که رنگ و بویی از این مسلک در آنها دیده می شود نباید مورد غفلت واقع بشود به همین خاطر افکار بودایی به وسیله پادشاهان کشورها گرویدن شاهان به آیین بودایی از عوامل انتشار این آیین است. عامل دیگر تسامح و تخفیفی است که برای اتباع بودا در عمل به عهود دهگانه برشمرده اند و آن را از جمله عوامل انتشار این مسلک بازگو کرده اند.


منابع :

  1. رابرت هيوم- اديان زنده جهان- ترجمه عبد الرحیم گواهی- صفحه 19- صفحه 98

  2. جان بي ناس- تاريخ جامع اديان- صفحه 156- صفحه 186 و صفحه 144-143ـ 152-147، صفحه 166، صفحه 129

  3. حسين توفيقي- آشنايي با اديان بزرگ- صفحه 49-45

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/111999