کتاب مقدس مسیحیان

کتاب مقدس

کتاب مقدس، عنوان مجموعه ای از نوشته های کوچک و بزرگ است که مسیحیان همه، و یهودیان بخشی از آن را کتاب آسمانی و الهی خود می دانند. عنوان معروف این مجموعه در زبان انگلیسی و بیشتر زبان های اروپایی «بایبل» و یا کلمه های هم خانواده آن است که از کلمه یونانی «Biblia» به معنای «کتاب ها» گرفته شده است. در زبان های فارسی و عربی عنوان «عهدین» نیز برای این کتاب به کار می رود. عنوان مذکور به این اعتقاد مسیحیان اشاره دارد که خداوند دو عهد و پیمان با انسان بسته است: یکی «عهد قدیم» که در آن خداوند از انسان پیمان گرفته است که بر شریعت الهی گردن نهد; و دیگری «عهد جدید» که پیمان بر سر محبت خدا و عیسی مسیح است. متناظر با این تقسیم، کتاب های مربوط به دوره اول را «عهد قدیم» و کتاب های مربوط به دوره دوم را «عهد جدید» می خوانند و هر دو قسمت از نظر مسیحیان مقدس و معتبر است، لکن یهودیان معتقدند که خدا تنها یک پیمان با انسان بسته و آن همان پیمان «شریعت» است و بر این اساس تنها بخش «عهد قدیم» را (که «عهد» می نامند) قبول دارند.

عهد قدیم
این بخش از کتاب مقدس (که قریب سه چهارم کل کتاب می شود) مشتمل بر 39 یا 46 کتاب است. طبق نسخه 46 کتابی (یا نسخه سبعینه) که مورد پذیرش اکثر مسیحیان است، عهد قدیم به سه بخش تقسیم می گردد:
بخش اول: اسفار پنج گانه تورات و کتب تاریخی دیگر
بخش دوم: کتب حکمت، شعر و مناجات
بخش سوم: کتب انبیا و پیش گویی های آنها
هرچند باور عمومی یهودیان و مسیحیان این است که تورات فعلی (اسفار پنج گانه) نوشته و یا کتاب آسمانی حضرت موسی (ع) است، اما کسانی در گذشته و حال انتساب تورات موجود به حضرت موسی (ع) را قاطعانه رد کرده و به اثبات این نظریه پرداخته اند که تورات موجود در قرون پس از آن حضرت نوشته شده است. بیشتر کتاب های عهد عتیق در اصل به زبان عبری و اندکی از آن به زبان کلدانی (از زبان های سامی هم خانواده با عربی) بوده اند که به یونانی ترجمه شده اند.

عهد جدید
بخش دوم کتاب مقدس، عهد جدید است که تنها مسیحیان آن را قبول دارند. عهد جدید به زبان یونانی نوشته شده است، در حالی که حضرت عیسی (ع) و حواریون او به زبان آرامی (لهجه ای از زبان عبری) سخن می گفتند. علت این امر آن است که با کشورگشایی اسکندر و ایجاد یک امپراطوری بزرگ، زبان یونانی در بسیاری از مناطق تبلیغ شد، به گونه ای که بسیاری از مردم با این زبان آشنایی یافتند. هنگامی که رسولان مسیحی برای مردم منطقه دریای مدیترانه و اطراف آن سخن می گفتند یا می نوشتند، طبیعی بود که از زبان مشترک (یونانی) استفاده کنند.

تقسیم بندی عهد جدید

عهد جدید به طور کلی به 4 بخش تقسیم می شود:
1- زندگی نامه و سخنان حضرت عیسی (ع): این بخش مشتمل بر 4 انجیل است که گفته می شود «متی»، «مرقس»، «لوقا» و «یوحنا» آنها را نوشته اند. سه انجیل نخست سبکی یکسان دارند و مطالب مندرج در آنها هماهنگند و با فرهنگ یهودی اختلاف چندانی ندارند; اما انجیل چهارم (یوحنا) از نظر مطالب با اناجیل دیگر متفاوت است و با فرهنگ یهودی سازگاری ندارد و در آن الوهیت حضرت عیسی مطرح شده است. سه انجیل اول را اناجیل هم نوا یا هم دید می نامند. غالب محققان بر آنند که این سه انجیل بعد از حضرت عیسی و حدودا بین سال های 65 ـ 70 م، یعنی بیش از سی سال پس از حیات زمینی حضرت عیسی (ع) نوشته شده اند و برخی از پژوهشگران کتاب مقدس معتقدند که انجیل متی و لوقا از روی انجیل مرقس نوشته شده اند.
2- تبلیغات و مسافرت های تبلیغی مبلغان مسیحی: در این بخش کتاب «اعمال رسولان» وجود دارد که اقدامات حواریون و دیگر مسیحیان، مخصوصا «پولس» رابیان می کند.
3- نامه ها: رسولان نامه هایی به شهرها و افراد گوناگون نگاشته اند که 21 عدد از آنها در مجموعه عهد جدید آورده شده اند. سیزده یا چهارده نامه از «پولس»، سه نامه از «یوحنا»، دو نامه از «پطرس»، و یک نامه از «یعقوب» و «یهودا» وجود دارد. این نامه ها حاوی مطالبی ارشادی و احیانا اعتقادی است.
4- رؤیا و مکاشفه: در این بخش تنها کتاب «مکاشفه یوحنا» قرار دارد که کتاب سری و رمزی است و حوادث آینده را پیش گویی می کند.

نویسندگان عهد جدید
چهار انجیل ابتدای عهد جدید، در واقع چهار زندگینامه از حضرت عیسی (ع) هستند که به دست چهار نفر نوشته شده اند.
انجیل مرقس قدیمی ترین و مختصرترین آنهاست که معمولا آنها را به یوحنای مرقس، دوست و همدم و مترجم پطرس، که احیانا همسفر پولس نیز بوده است، نسبت می دهند. نوشته های او مطالبی است که از پطرس آموخته و ثبت کرده است. این انجیل بسیار کوتاه، واقع بینانه، روشن و پرقدرت است; مانند آلبومی که مختص عکس های شخص به خصوصی باشد، یک رشته تصاویر مهم از عیسی ارائه می دهد... مرقس توانسته شخصیت و اعمال مسیح را با این تصاویر به خوبی نشان دهد.
انجیل متی در ترتیب کنونی عهد جدید، نخستین انجیل و مفصل ترین آنهاست. اعتقاد سنتی مسیحی این بود که این انجیل قدیمی ترین اناجیل و به دست «متای خوازی» نوشته شده است، اما با نقادی های عصر جدید، عقاید فوق اعتبار خود را از دست داده است.
انجیل لوقا و نیز کتاب اعمال رسولان، منسوب به لوقای طبیب، یار و همراه پولس است، که احتمالا در انطاکیه با تبلیغ پولس ایمان آورده و با او دوست و هم نشین شده بود. بسیاری از انجیل شناسان معتقدند که انجیل متی و انجیل لوقا در نگارش از انجیل مرقس استفاده کرده اند و در بسیاری از مشترکات دیگرشان از یک منبع شفاهی بهره برده اند.
انجیل یوحنا با سه انجیل دیگر (که اناجیل همنوا خوانده می شوند) بسیار متفاوت است و علاوه بر این که تنها انجیلی است که الهیات عیسی خدایی را ترویج می کند، از نظر سبک نگارش و ترکیب مطالب با سه انجیل دیگر تفاوت بسیار دارد، به گونه ای که مسیح اناجیل همنوا را «مسیح تاریخ» و مسیح این انجیل را «مسیح ایمان» خوانده اند. تاریخ نگارش انجیل یوحنا احتمالا بین سال های 90 ـ 115 م است، و از نظر تاریخی آخرین اناجیل است. اعتقاد غالب سنتی در کلیسای مسیحی این بود که این انجیل توسط یوحنا، پسر زبدی، که از خردسالی در زمره حواریون بود، نوشته شده است، اما اعتقاد مزبور در قرن نوزدهم زیر سؤال رفت و کوشش های بسیار برای شناسایی نویسنده این انجیل به جایی نرسید. یک کشیش مسیحی در پاسخ به این سؤال که «چه کسی انجیل یوحنا را نوشته است؟» می نویسد: «سؤال مشکلی است و پاسخ به آن بررسی و تحقیق گسترده ای را می طلبد و غالبا به این عبارت ختم می شود که غیر از خدای یگانه کسی نمی داند که چه کسی این انجیل را نوشته است.» نویسنده انجیل یوحنا علاوه بر این که اناجیل قبلی و رساله های پولس را در اختیار داشته و از آنها در تدوین انجیلش استفاده کرده، دارای مشرب فلسفی هم بوده و کتابش مشحون از مایه های فلسفی یونان است.

رساله های پولس

پولس نخستین نویسنده عهد جدید به شمار می رود. رساله های او مشتمل بر 13 یا 14 نامه است که برای افراد خاص یا اشخاص مختلف و شهرهای گوناگون فرستاده و در آنها نوعا به بیان بحث های عقیدتی و دفاع از نظام الهیاتی خود، که عمدتا عیسی خدایی و نفی شریعت است، می پردازد. امروزه محققان مسلم می دانند که نخستین نوشته های عهد جدید، رساله های پولس است; زیرا وی در بین سال های 35 ـ 40 م تغییر کیش داد و در سال 64 م به قتل رسید و هیچ انجیلی قبل از سال 65 م نوشته نشده است. بنابراین می توان گفت که رساله های پولس حداقل 20 سال قبل از اولین انجیل در کلیساها وجود داشته و از آنها استفاده می شده و پایه نظام عقیدتی مسیحیت قرار گرفته و سپس تاریخ زندگی حضرت عیسی (ع) نگاشته شده است. تأثیر الهیات عیسی خدایی پولس بر اناجیل همنوا مشهود نیست; اما انجیل یوحنا که سال ها پس از سه انجیل دیگر در اواخر قرن اول یا ابتدای قرن دوم میلادی نوشته شده کاملا متأثر از الهیات پولسی است. این نکته به ما می فهماند که در پایان قرن اول اندیشه های شرک آلود پولس کاملا در جامعه مسیحی و در کلیسا جا افتاده و بر نگارش مطالب کتاب مقدس تأثیر گذارده است.

حجیت و اعتبار عهد جدید
بر اساس دیدگاه مسیحی، حضرت عیسی (ع) کتاب آسمانی نداشت، بلکه او خود تجسم وحی الهی و عین پیام خدا بود، و انجیل ها و سایر کتب عهد جدید، نوشته حضرت عیسی یا املای او به شاگردانش نیست، بلکه حواریون و قدیسان و مسیحیان نخستین بعد از حضرت عیسی به تدریج آن را تحریر کرده اند. ادعای مسیحیان این است که این نوشته ها حاصل الهامات و هدایت ویژه روح القدس و نتیجه توافق و اجماع مسیحیان صدر اول در پذیرش 27 کتاب موجود عهد جدید است: خدا در 30 سال سرنوشت سازی (30 ـ 60 م.) که انجیل مکتوب وجود نداشت، و سخنان و کارهای عیسی به طور شفاهی نقل می شد آن جامعه را هدایت کرد. این روح القدس بود که از طریق الهام، نویسندگان انجیل ها را برای نوشتن این کتب و ثبت برگزیده سخنان و کارهای بسیار زیاد عیسی، رهنمون شد... و سرانجام جامعه مسیحیان نخستین با راهنمایی روح القدس از میان نوشته های مسیحی بی شمار، به 27 کتاب، که انجیل های چهارگانه نیز جزء آنهاست، اقرار کرد;... این توافق در باب کتاب های مقدس از طریق نوعی اجماع حاصل شد. این اجماع خیلی زود به دست آمد و فهرست نخستین کتاب های مقدس، بین سال های 150 ـ 200 میلادی تهیه شد و پس از چند قرن کلیسا به طور رسمی روشن ساخت که چه کتاب هایی را باید مقدس شمرد. نکات قابل توجه در این جا عبارتند از:
1- حضرت عیسی (ع) طبق تعالیم اناجیل همنوا و بعضی کتب دیگر، پیامبری هم چون دیگر پیامبران بود و شأن پیامبری این است که آورنده وحی باشد نه تجسم آن، و پیامبر حامل پیام است نه عین آن; مگراین که قایل به عیسی خدایی شویم که آن نیز علاوه بر این که ادعایی بی دلیل است، مغایر با شأنیت پیامبری حضرت عیسی (ع) است.
2- از سوی کلیسا و مسیحیت دلیلی بر این که عهد جدید حاصل الهامات و هدایت های ویژه روح القدس است، ذکر نگردیده; مگر این که در این مورد به مطالب خود کتاب مقدس استناد شود که طبعا چنین استدلالی دوری است.
3- بر خلاف این نظریه که مسیحیان اولیه برای پذیرش کتب 27 گانه عهد جدید اجماع داشته اند، شواهد تاریخی بر وجود اختلافات فراوان میان بزرگان مسیحیت در سده های نخستین تولد آن حکایت دارد. تنها پس از حاکمیت کلیسای طرفدار پولس در زمان کنستانتین و استفاده از اقتدار حکومت در مقابله با دیدگاه های رقیب، شاهد حاکمیت بلامنازع یک دیدگاه و استناد به کتب 27 گانه به مثابه تنها مراجع معتبر مسیحی هستیم. ویل دورانت می نویسد: «در ادبیات مسیحی در قرن دوم، انجیل نامه (رساله)، اسفار، مکاشفه و اعمال فراوان بود. مسیحیان در رد یا قبول آن به عنوان تفاسیر مجاز از عقاید مسیح همداستان نبودند. کلیسای غرب کتاب «مکاشفه یوحنا» را قبول داشتند که کلیساهای شرق به کلی آن را رد می کردند و بر عکس، انجیل عبری و رساله های یعقوب را قبول داشتند که در غرب مردود بود.»
نویسنده ای پروتستان مذهب می نویسد: «تمام 27 کتاب عهد جدید از ابتدا به وسیله کلیساها ملهم شناخته نشده بود. اناجیل و رساله های پولس بیش از سایر نوشته ها بین کلیساها می گشت و قرائت می شد و به همین دلیل زودتر از همه مورد قبول واقع شد. اعلام رسمی کتاب های عهد جدید به وسیله کلیسا، قبل از قرن چهارم میلادی میسر نشد. ضمن این که این اتفاق (بر فرض وجود) نمی تواند معیاری برای حجیت یک کتاب دینی و آسمانی باشد.»
4- نکته دیگری که برخی محققین اسلامی به آن تفطن دارند این است که اتفاق نظر کلیسا بر کتب عهد جدید بدین معنا نیست که کتبی که در قرن دوم در زمره کتب مورد قبول کلیسا واقع شده اند، از نظر مضمون و محتوا کاملا هماهنگ با کتب فعلی باشند، بلکه تنها همنام با آن اناجیلند و نمی توان از این راه ثابت نمود که کتب موجود همان کتاب هایی هستند که در قرون اولیه به رسمیت شناخته شده اند، ولو این که اسما یکی باشند.
نتیجه این که تا کنون دلیل قانع کننده ای برای حجیت و ارزش آسمانی کتاب فعلی مسیحیان ارائه نشده است و در صحت و اعتبار آن تردیدهای جدی وجود دارد.

انجیل برنابا

در قرن هجدهم میلادی در اروپا، انجیلی کشف شد که به یکی از شخصیت های نزدیک به حضرت عیسی (ع) یعنی برنابا نسبت داده می شود. کشف این انجیل جنجال مفصلی در محافل مذهبی و علمی به راه انداخت. بحث درباره اصالت و صحت انتساب آن به برنابای حواری و مطالب مندرج در آن تا مدت ها محافل مسیحی و غیر مسیحی را به خود مشغول کرده بود. از آن زمان تا کنون سخنان و مقالات و کتب بسیاری در مورد این کتاب گفته و نوشته شده و بسیار نیز گفته خواهد شد; زیرا مطالب مطرح شده هنوز به صورت قطعی، فصل خطاب گفته ها و نوشته ها نبوده اند. برنابا در اصل از «سبط لاوی» و از اهالی قبرس بود که در عصر رسولان به آیین مسیحیت گرویده بود. در کتاب مقدس فعلی چندین بار نام برنابا ذکر و به عنوان شخصی ممتاز از او یاد شده است: «و یوسف، که رسولان او را «برنابا» یعنی «ابن الوعظ» لقب دادند، مردی از سبط لاوی و از طایفه ی قبرسی، زمینی را که داشت فروخته، قیمت آن را آورد و پیش قدم های رسولان گذارد تا به نیازمندان دهند. برنابا مردی صالح و شخصی مهربان و پر از روح القدس و ایمان بود. در نتیجه مردم دسته دسته به خداوند ایمان آوردند.»
از مطالب عهد جدید بر می آید که برنابا در ایمان آوردن به عیسی بر بسیاری از شخصیت های بزرگ مسیحی همچون «پولس» سبقت داشته، بلکه شفیع پولس نزد حواریون بوده است. از کتب عهد جدید و نامه های پولس به دست می آید که برنابا از بنیان گذاران سفرهای تبشیری و چهره ای شاخص و معتبر در عصر رسولان بوده است. برنابا و پولس مأمور دعوت امت غیر مختون (غیر یهودی ها) به مسیحیت می شوند و به شهرها و دیارهای مختلفی سفر می کنند و با اذیت و آزارهای بسیاری مواجه می گردند و معجزات زیادی از خود نشان می دهند تا جایی که برخی آنان را خدا می پندارند. آنان اولین کلیساها را در جهان مسیحیت پی ریزی می کنند و در هر کلیسا کشیشی را برای اداره و هدایت مردمان برمی گزینند، اما طولی نمی کشد که بین برنابا و پولس «نزاعی سخت» رخ می دهد: «و بعد از ایامی چند، پولس به برنابا گفت: برگردیم و برادرانمان را در هر شهری که در آنها کلام خدا را اعلام کردیم، دیدن کنیم که چگونه باشند. اما برنابا چنان مصلحت دید که یوحنا ملقب به مرقس را همراه خود بردارد. لیکن پولس چنین مصلحت دانست که او را که از «پمفیله» از ایشان جدا شده بود و با ایشان همکاری نکرده بود، با خود نبرد. پس نزاعی سخت شد، به حدی که از یکدیگر جدا شدند، برنابا مرقس را برداشت و از راه دریا به قبرس رفت و پولس، سیلاس را اختیار کرد و از برادران به فیض خدا سپرده شده رو به سفر نهاد.»
آخرین نشانی که از برنابا در منابع مسیحیت وجود دارد همین است که ذکر شد و دیگر اثری از او به چشم نمی خورد و او به گونه ای مرموز و شگفت آور از تاریخ مسیحیت ناپدید شده و تنها این پرسش به جای مانده است که چگونه این نخستین رسول، یا دست کم، یکی از رسولان نخستین، که شفیع و راهنما و همراه پولس، و پر از روح القدس و ایمان بود، بدون هیچ مقدمه و یا طرحی منطقی ناپدید می شود و به قول ویل دورانت به گونه اعجاب آوری «از صحنه تاریخ محو می گردد.» آیا صرف همراهی یا عدم همراهی «مرقس» می تواند سبب جدایی دو رسول که با مواعظ و اندرزهایشان هزاران نفر را به عیسی و عشق و محبت و برادری دعوت کرده اند، باشد؟ به هر تقدیر توجیهی که کتاب اعمال رسولان، در مورد جدایی این دو شخصیت بزرگ جهان مسیحیت نموده است، شبیه دعواهای کودکانه یا نوجوانان متأثر از احساسات و عواطف است، نه مبشرانی که قصد بنای تمدنی عظیم بر اساس تعالیم مسیح را داشته اند.

تاریخچه انجیل برنابای موجود
نویسنده ای مسیحی که مترجم انجیل برنابا به عربی نیز هست، درباره تاریخچه این انجیل می نگارد:
نخستین کسی که از وجود نسخه ایتالیایی انجیل برنابا آگاه شد یکی از مستشاران پادشاه پروس بود. این مستشار که نامش در حافظه تاریخ ثبت شده «کریمر» و مقیم آمستردام بود. او در سال 1709 م این نسخه را از کتابخانه یکی از مشاهیر و افراد به ظاهر صاحب منصب آمستردام امانت می گیرد. پس از مدتی وی آن را به شخصی به نام «طولند» و او نیز پس از چهار سال آن را به پرنس «اوژن ساووی» اهدا می کند. مشهور است که این ژنرال جنگجو با وجود لشکرکشی های فراوان و اشتغال به امور سیاسی، به علوم و آثار تاریخی علاقه ای فراوان داشته است. نسخه مذکور بعدها در سال 1738 همراه با دیگر کتاب های شخصی وی به کتابخانه سلطنتی وین انتقال یافته است. علاوه بر نسخه ایتالیایی انجیل برنابا، نسخه دیگری گزارش شده که اسپانیایی است. این نسخه که شامل 222 فصل و 420 صفحه است در اوایل سده هجدهم میلادی کشف شده و متأسفانه گذشت زمان سبب فرسودگی و پوسیدگی صفحات آن شده بود.
نسخه مذکور توسط شخصی از اهالی «هدلی»، از شهرهای ایالت همپشیر انگلستان، به صورت امانت در اختیار خاورشناس مشهور، دکتر «سایل» قرار می گیرد. سپس از طریق دکتر سایل به دست دکتر «منکهوس» که یکی از اعضای هیأت علمی دانشگاه سلطنتی آکسفورد بود، می رسد. منکهوس پس از مدتی این نسخه را از زبان اسپانیایی به زبان انگلیسی ترجمه می کند و در سال 1784 م متن مترجم را همراه با نسخه اصلی اسپانیایی در اختیار دکتر «هویت» که از اندیشمندان و اساتید برجسته زمان خود بود قرار می دهد. از یادداشتی که دکتر «سایل» در آغاز نسخه اسپانیایی نگاشته، چنین برمی آید که این نسخه در اصل توسط مسلمانی «اروغانی» به نام «مصطفی عرندی» از روی نسخه ایتالیایی به زبان اسپانیایی برگردانده شده است. اهمیت نسخه اسپانیایی در مقدمه ای است که طی آن مشخص می گردد که راهبی به نام «فرامرینو» به مجموعه ای از نامه ها و یادداشت های «قدیس ایرنائوس» دست می یابد که شامل تعالیمی علیه پولس و تقبیح اعمال و افکار اوست; و ایرنائوس مطالبش را به انجیلی منسوب به برنابا نسبت می دهد. از این جا اشتیاق راهب فرامرینو برای کشف انجیل برنابا شدت می یابد و در نهایت به آن دست می یابد.

مطالب انجیل برنابا

انجیل برنابا نسبت به اناجیل دیگر بسیار قطورتر و حاوی مطالب مختلف و گسترده ای در 222 فصل است. این در حالی است که اناجیل دیگر در عهد جدید 16 تا حداکثر 28 باب دارند. انجیل مزبور با اناجیل اربعه تفاوت دارد و در برابر معتقدات رسمی کلیسا می ایستد. در این انجیل برنابا خود را یکی از دوازده حواری حضرت عیسی معرفی می کند و مدعی است که انجیلش را به دستور آن حضرت نوشته است و پولس را تحریف کننده و نابود کننده تعالیم و شخصیت حضرت عیسی (ع) می داند. وی شایعه مرگ و قیام پس از مرگ حضرت عیسی را خلاف واقع دانسته و آن را اقدام نابخردانه حواریون می داند. برنابا در شرح تعالیمی که حواریون و رسولان گمراه به دروغ به نام تعالیم عیسی (ع) منتشر ساخته اند به این موارد اشاره می کند: انتشار این شایعه که عیسی پسر خداست; اسقاط سنت ختان; و حلال دانستن گوشت های ناپاک.
از اساسی ترین اصولی که انجیل برنابا شدیدا بر آن اصرار می ورزد، «نفی تثلیث» است. در این انجیل عیسی پیامبر خدا معرفی گردیده و کرارا «الوهیت» از وی نفی شده است. همچنین از زبان حضرت عیسی آمده است که، پس از وی شیطان، خدا یا پسر خدا بودن وی را بر سر زبان ها خواهد انداخت و همین اعتقاد خطا، آیین وی را به انحراف خواهد کشاند، به طوری که سی نفر مؤمن حقیقی باقی نخواهند ماند. در این انجیل، حضرت عیسی (ع) مسیائی (پیامبر موعود) بودن خویش را نفی می کند و پیوسته به آمدن رسول گرامی اسلام بشارت می دهد. او خود را آماده کننده راه پیامبر اسلام می داند.
وی در پاسخ به پرسش آندریاس (یکی از حواریون) می گوید: «او در زمان شما نمی آید، بلکه بعد از شما به چندین سال; وقتی که انجیل من باطل شود و نزدیک است که سی نفر مؤمن پیدا نشود. در آن وقت خدای بر جهان رحم می کند; پس رسول خدا را می فرستد که قرار می گیرد بر سر او ابر سفیدی تا او را یکی از برگزیدگان خدای بشناسد و همانا زود است که ظاهر سازد او را برای جهان.» در این انجیل، عیسی (ع) پیامبر اسلام را از نسل اسماعیل (ع) معرفی می کند، نه اسحاق. این در حالی است که عهد قدیم مسیا یا همان پیامبر موعود را از فرزندان اسحاق می داند. عیسی (ع) شرط ورود به بهشت را ایمان به پیامبر اسلام دانسته و در مواردی به ذکر شفاعت آن حضرت در روز قیامت پرداخته و ضمن تکریم و بزرگ داشت وجود گرامی پیامبر اسلام (صه)، از کیفیت خلقت و پیدایش نور محمدی سخن به میان آورده و از دیدار خویش با پیامبر اسلام (ص) در عالم ملکوت سخن گفته است.
در انجیل منسوب به برنابا از احکام شریعت موسوی دفاع، و خاصه بر سنت ختان تأکید می شود. ویژگی دیگری که می توان گفت انجیل برنابا علی رغم دیگر اناجیل واجد آن است برخی مباحث و موضوعات کلامی- فلسفی است که از زبان حضرت عیسی نقل شده است; مثل غیر مرکب و متغیر بودن خدا، مفهوم بزرگی خدا، قضا و قدر، معاد جسمانی، معرفی انسان و کیفیت نفس انسانی و حالات و عوارض آن. در این کتاب، بر خلاف اناجیل اربعه، مصلوب واقعی «یهودای اسخریوطی» است، نه حضرت عیسی (ع)، و آن حضرت پیش از صعود به آسمان در کوه زیتون کسانی را که پنداشته اند وی مرده و حال از قبر برخاسته است، سرزنش می کند: «حق می گویم به شما که من نمرده ام، بلکه یهودای خائن مرده است.» در این انجیل موضوعات اخلاقی و مواعظ و اندرزهای مختلف مطرح شده است.

اصالت و اعتبار انجیل برنابا
بی تردید برنابا یکی از شخصیت های طراز اول مسیحیت و از بزرگان حواریون بوده، نیز انجیلی داشته که مدت ها از آن استفاده می شده است. اسناد نشان می دهد که در صدر مسیحیت انجیل های بسیاری نگاشته شده که کلیسا سعی در انحصار آنها به چهار انجیل معروف (متی، مرقس، لوقا، یوحنا) داشته است. قدیس ایرنائوس در اواخر قرن دوم میلادی گفته است: «چنانکه بادهای اصلی چهارند، و کروبین نیز چهار صورت دارند، و خداوند چهار عهد با انسان بست و... پس اناجیل نیز چهارند.» اناجیل روز به روز در جوامع مسیحی انتشار بیشتری می یافت تا این که در سال 364 م، شورایی در لاودکیه، یکی از شهرهای سوریه تشکیل شد، و در آن چهار انجیل معروف قانونی، و سایر اناجیل مجعول شناخته شدند. دایرة المعارف ها تعداد زیادی از کتاب های مقدس صدر مسیحیت را که اکنون متروک مانده اند نام می برند که از جمله آنها «انجیل برنابا» است: انجیل «آندریو»، «برنابا»، «برتوما»، «جیمس (یعقوب)» و «تدایوس»، از طرف پاپ گلاسیوس اول ممنوع اعلام شده و پاپ مذکور دستور مخصوص در این باره صادر کرده است.
پطرس بستانی که یک دانشمند مسیحی است در دایرة المعارف خود ذیل کلمه «برنابا» می نویسد: «اسقف فویتوس در قرن 9 میلادی در "قانون رسولی" خود کتاب انجیل برنابا را در ردیف کتب مجعول و غیر قانونی قرار داده است.» پس ملاحظه می شود که انجیل برنابا تا اواخر قرن نهم میلادی (قرن سوم هجری) متداول بوده و مسیحیان از آن استفاده می کرده اند تا این که اسقف فویتوس مجددا تحریم آن را اعلام می دارد. ظاهرا آخرین حکم تحریم قرائت و استفاده از انجیل برنابا در قرن دوازده میلادی صادر شده که مربوط به پاپ «گلاسیوس دوم» در سال 1118 م. است. اما این مطلب که انجیل برنابایی که راهب فرامرینو ادعای کشف آن را دارد، همان انجیل برنابای قدیس باشد نیازمند ادله محکمی است که تا کنون اقامه نشده، و مطالعات باستان شناسی بر روی کاغذ و مرکب کتاب و نوع نوشتار و جلد آن هم نتوانست چیزی را ثابت کند; بنابراین قضاوت در مورد اصالت این انجیل بسیار دشوار است. بدیهی است مسیحیان حکم به اصالت آن نمی دهند و آن را ساخته و پرداخته ی یک مسیحی مرتد، یا فردی عرب یا مسلمان می دانند، ولی باید اذعان نمود که جعلی دانستن این انجیل امر راحتی نیست.

حدس ها و گمان ها در مورد نویسنده انجیل برنابا

اگر قایل به اصالت انجیل برنابا نشویم آن وقت حدس ها و گمان هایی درباره نویسنده این انجیل بروز کند. دکتر خلیل سعادة، مترجم مسیحی این انجیل از انگلیسی به عربی، در مقدمه ترجمه خود می گوید: «این جانب شدیدا به وجود نسخه عربی این انجیل اعتقاد دارم و به هیچ وجه عدم وجدان چنین نسخه ای، دلیل بر عدم وجود آن نیست... نخستین چیزی که توجه هر خواننده مسلمانی را به خود جلب می کند، اقتباس نویسنده این انجیل از قرآن است... ضمن این که نسخه ایتالیایی کشف شده به شیوه کتب عربی تجلید و صحافی شده است و به نظر من این ادعا که دو صحاف پاریسی آن را به سبک عربی تجلید کرده اند، فراتر از مرز پندار و گمان نیست... و به اعتقاد من، نویسنده نسخه ی اصلی (نسخه عربی) شخصی یهودی و اندلسی بوده، که ابتدا مسیحی شده و پس از آشنایی با اناجیل و مضامین آنها به آیین اسلام گرویده است.»
پطرس بستانی نیز مؤلف این اثر را شخصی عرب می داند، یا کسی که از مسیحیت اصیل منحرف شده و از کلیسا بریده است و به این ترتیب خواسته به مسیحیت ضربه وارد کند. در عین حال، دانشمندان مسیحی معتقدند که نویسنده این اثر، شخصی عادی و عامی نیست; بلکه اطلاعاتی از عهد قدیم و جدید و قرآن دارد که بدون نبوغ نمی توان آن اطلاعات را داشت. به هر حال ما مسلمانان ادعای قاطع مبنی بر اصالت این انجیل نداریم و برای حقانیت اسلام خویش علیه مسیحیت به این کتاب استناد نمی کنیم و اصراری در پذیرش این انجیل از طرف مسیحیان نداریم و می پذیریم که مسیحیان چنین انجیلی را اصیل ندانند. لکن جالب این است که مسیحیان خود این کتاب را نگاه داری و سپس چاپ و منتشر کرده و ضمن اعتراف به ارزش های آن، آن را به زبان های مختلف ترجمه نموده اند. مسیحیان اشکالاتی به این کتاب وارد کرده و مسلمانان به برخی از آنها پاسخ گفته اند; که علاقه مندان می توانند به کتب مفصل مراجعه کنند. ضمن این که پاسخ به این ایرادات به معنای اصالت دادن به آن نیست; چون احیانا انجیل نام برده حاوی مطالبی است که یک مسلمان نمی تواند آن را بپذیرد. اگر در آینده شواهدی بر اصالت این انجیل اقامه شود، می توان گفت که این کتاب نیز هم چون دیگر اناجیل و کتب مقدس، از دستبرد منحرفان در امان نبوده و دچار تحریفاتی گردیده است.


منابع :

  1. سيد محمد اديب آل على- مسيحيت- انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم

  2. عبدالرحيم سليمانى اردستانى- كتاب مقدس- صفحه 19- 20، 33، 35، 214 ـ 215، 205، 260، 235 ـ 236

  3. جمشيد غلامى نژاد- مقدمه انجيل برنابا- صفحه 120

  4. جيمز هاكس- قاموس كتاب مقدس- صفحه 174

  5. ويل دورانت- تاريخ تمدن- جلد 3 صفحه 684

  6. مريل سى تنى- معرفى عهد جديد- ترجمه طاطه وس ميكائيليان- جلد 1 صفحه 173، 191، 138- 139

  7. توماس ميشل- كلام مسيحى- ترجمه حسين توفيقى- صفحه 23، 54، 41 ـ 51

  8. سارو خاچيكى- كتاب مقدس را بهتر بشناسيم- صفحه 31 ـ 32

  9. سید محمدحسین طباطبایی- تفسیر الميزان- جلد 3 صفحه 524

  10. حسين توفيقى- سير تاريخى انجيل برنابا- صفحه 16

  11. كرى ولف- درباره مفهوم انجيل ها- ترجمه محمد قاضى- صفحه 93

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/112057