انتقادات وارد بر مسیحیت

ادیان زنده

مسیحیت از ادیان زنده جهان است که در شاخه ادیان غربی یا نژاد سامی قرار دارد این دین با دو دین هم خانواده خود، اسلام و یهود، از آنجا که اصل و ریشه خود را به حضرت ابراهیم (ع) می رسانند، ادیان ابراهیمی نامیده می شوند، کتاب آسمانی مسیحیت، کتاب مقدسی است که دارای دو بخش عهد قدیم و عهد جدید است. عهد جدید شامل بیست و هفت کتاب و رساله است. معروفترین بخش آن که در ابتدای این مجموعه قرار گرفته است، چهار انجیل منسوب به متی، مرقس، لوقا و یوحنا است. در کتاب عهد جدید، احکام و شریعت دین نیامده و احکام مسیحیت همان است که در عهد عتیق آمده است. و به همین جهت است که عهد قدیم در نزد آنها مقدس است. مسیحیان هیچ یک از قسمتهای عهد جدید را وحی نمی دانند و قائلند که لزومی نداشته مسیح از خود کتابی به جا بگذارد، چون «خداوند ما عیسی مسیح کلمه پاک خدا و در وی تمامی خزائن حکمت و علم مخفی بود.»
قرآن کریم می فرماید: «آیا انتظار دارید به (آیین) شما ایمان بیاورند با این که عده ای از آنان سخنان خدا را می شنیدند و پس از فهمیدن آن را تحریف می کردند در حالی که علم و اطلاع داشتند.» (بقره/ 75)

تعارض آموزه های انجیل

در میان مطالبی که انجیل ها بیان می کنند، تناقض های فراوانی وجود دارد. سه انجیل همنوا (انجیل متی، انجیل مرقس و انجیل لوقا) تنها پنجاه و دو درصد مطالب آنها با هم منطبق است. و انجیل یوحنا به طور کلی با آن سه تا متفاوت و تنها هشت درصد مطالبش با آنها مطابقت دارد. مسیحیت در ابتدا وجود تناقض در کتاب مقدس خود را نمی پذیرفت. اولین بار در قرن هجدهم میلادی بود که آنها حاضر به اعتراف درباره وجود تناقض در کتاب خود شدند. بیان دیدگاه های معارض از سوی انجیل ها، سبب شده که صاحب نظران درباره اعتبار آنها به عنوان یک سند تاریخی معتبر به دیده شک و تردید بنگرند.

دوگانگی نظام عقیدتی
هر دینی دارای یک نظام عقیدتی است. این نظام عقیدتی، باید با آموزه های کتاب مقدس آن دین هماهنگ باشد. مسیحیت فاقد یک نظام الهیات هماهنگ با مجموعه کتابهای مقدس است. در اینجا ما شاهد دو نظام عقیدتی هستیم که هر یک با بخشی از کتاب مقدس مطابقت دارد.
الف) نظام الهیاتی که بر اساس الوهیت مسیح است. مؤسس این نظام، پولس است. رساله های پولس، انجیل یوحنا و رساله های او اساس آن را تشکیل می دهند. «و در ازل کلمه بود، کلمه با خدا بود و کلمه خود خدا بود... پس کلمه انسان شد و در میان ما ساکن گردید.»
ب) نظام الهیاتی که بر اساس بندگی مسیح است. مؤسس آن حواریون عیسی و در رأس آنها پطری می باشد، این گروه پس از سال 70 میلادی اهمیت خود را از دست دادند. سه انجیل همنوا، کتاب اعمال رسولان، رساله های یعقوب، پطری، یهودا و مکاشفه یوحنا اساس این نظام را تشکیل می دهند.

نقد الهیات الوهیتی

الهیات الوهیتی با آموزه های اصیل مسیح، مخالف است. این پولس حواری بود که چنین بدعتی را در دین مسیح ایجاد نمود. وی آنچنان تغییر و تحولی در مسیحیت ایجاد نمود که به عنوان مؤسس دوم این دین شناخته شده است. قائل شدن مقام الوهیت برای عیسی، با عقل نیز ناسازگار است. عقل آدمی نمی تواند بپذیرد که وجود نامحدودی، در جسم موجود محدودی حلول کند. اعتقاد به الوهیت، با آموزه های تمام ادیان مخالف است. تمام ادیان الهی بر بندگی و رسالت پیامبران از ناحیه خداوند، تأکید داشته اند.

تثلیث (اقانیم سه گانه)
بر اساس اعتقادنامه شورای کلیسا که در سال 325 م، در شهر نیقیه (در کنار تنگه بسفر) منعقد گردید، مسیحیان باید به سه اقنوم، اب، ابن و روح القدس معتقد باشند. «نظریه تثلیث حاکی از وجود یک خداوند در سه شخص می باشد.»

نقد تثلیث
عقیده تثلیث، از ناحیه پولس وارد مسیحیت شده است، و بعدها شورای کلیسا آن را رسمیت بخشید. چنین عقیده ای نه تنها با آموزه های اصیل مسیحیت، بلکه با مبانی تمام ادیان آسمانی که اولین اصل مسلم خود را دعوت به توحید دانسته اند، کاملا در تضاد است. خردستیزی تثلیث کاملا آشکار است. زیرا یک چیز محال است در عین حال که یکی است، سه چیز باشد.

اشرافیت کلیسا

پس از رسمیت یافتن مسیحیت در سال 383 م. کلیسای روم به عنوان کلیسایی که پایه گذار آن پطری حواری و معلم آن پولس بوده است؛ از اهمیت خاصی برخوردارند، به طوری که تشکیلات کلیسا، شباهت تامی به تشکیلات دولتی پیدا نمود. و از آن پس بود که کلیسا، سازمان، فلسفه و نظام حقوقی روم را به خدمت خود گرفت. و قرون وسطی شاهد ابعاد گسترده ای از فساد کلیسا در زمینه های مختلف بود.

نقد اشرافیت کلیسا
کلیسا بایستی به عنوان یک نهاد دینی، در خدمت بیان و تفسیر احکام الهی و سنگر محکمی در برابر انحرافات دینی و اخلاقی باشد. اشرافیت کلیسا، باعث دور شدن کلیسا از اهداف اولیه دین مسیح شده است. همین امر باعث شد که برخی راه نجات دین خود را در ترک جامعه و خزیدن به گوشه عزلت یافتند. و یکی از عوامل مهم ظهور پروتستان، همین استبداد کلیسا بود. تا آنجا که مارتین لوتر گفت: «مقصود از کلیسای حقیقی، هیچ گونه تشکیلات خاصی نیست، بلکه آن همان اتصال بین مؤمنان، تحت ریاست و رهبری عیسی است، و تنها قوه حاکم که میان عیسویان حاکم مطلق است همانا کتاب مقدس می باشد.»

رهبانیت مسیحی
پس از رسمیت یافتن دین مسیح از ناحیه امپراطور وقت روم، کنستانتین در سال 383 م. بر اساس دستورات پولس، که مؤمنان عیسوی شایسته را کسانی می دانست که بدون همسر زندگی کنند، رهبانیت مسیحی به وجود آمد. نخستین کسی که روش رهبانیت را بنیاد نهاد، قدیس آنتونیوس از اهل مصر بود. راهبان در دیرها و صومعه هایی که غالبا در خارج از شهر قرار داشت به مراقبت و تفکر و ریاضت می پرداختند.

نقد رهبانیت مسیحی
رهبانیتی که در مسیحیت شکل گرفت، نتیجه دنیاگرایی کلیسا و مسیحیانی بود که پس از رسمیت یافتن دین مسیح اسما مسیحی بودند. این نهضت تحت تأثیر تعالیم گنوسیها و متکلمان اسکندری شکل گرفت که دنیای مادی را پلید و جسم و جسمانیات را ناپاک می دانستند. در حالی که بر اساس تعالیم کتب آسمانی دنیای مادی مزرعه فعالیت انسان برای برخورداری از سعادت جاودانه است. و پلیدی در صورتی به وجود می آید که زندگی مادی در خدمت اجرای مقاصد شیطانی واقع شود. مطلب دیگر اینکه دین برای هدایت و مدیریت غرایز طبیعی انسان آمده است نه سرکوب آن. میل به زندگی اجتماعی یک نیاز طبیعی در وجود بشر است. و غالب تجردها چون به شکل انفرادی انجام می شود، ممکن است منجر به دیوانگی شود. و از آنجا که امور غیر طبیعی دوامی ندارند، در هر دوره ای زندگی رهبانی شکل متمایزی یافته است. تا آنجا که چنین تفکری در میان گروه هایی که پس از نهضت پروتستان به وجود آمده، چندان رایج نیست.

مسیحیت و عیسای مصلوب
مسیحیت معتقد است به صلیب کشیده شدن عیسی، تاوان گناه همه بشریت است. گناهی که نسل اندر نسل از آدم به فرزندانش منتقل شده است. این بود که پولس رسول نوشت: «و چنانکه در آدم همه می میرند، در مسیح همه زنده خواهند شد.» در بررسی نظریه فوق باید بدانیم که چنین اعتقادی را پولس رسول وارد مسیحیت کرده است. و در میان مسیحیت اولیه چنین عقیده ای وجود نداشته است. اینکه انسان دارای گناه ذاتی باشد با روح تعالیم ادیان آسمانی ناسازگار است. انبیاء الهی از گناه معصوم بوده و نسل بشر دارای زمینه پذیرش راه حق است. از عدالت خداوند دور است که گناه کسی را به حساب کس دیگری بگذارد. یا فردی را در مقابل گناه دیگری فدیه بگیرد انسان مصلوب شدن عیسی را به خاطر اشتباهی بود که در شناسایی مسیح واقعی رخ داد و عیسی به آسمان برده شد. (نساء/ 157- 158)


منابع :

  1. و . م . میلر- تاریخ کلیسای قدیم- ترجمه علی نخستین- صفحه 66 و 251

  2. کری ولف- درباره مفهوم انجیلها- ترجمه محمد قاضی- صفحه 17 و 25 و 38

  3. جوان اُ. گریدی- مسیحیت و بدعتها- ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- صفحه 43، 111، 133

  4. جان . بی . ناس- تاریخ جامع ادیان- علی اصغر حکمت- صفحه 614- 613، 637- 640، 665- 670

  5. گروه نویسندگان- جهان مذهبی- ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی- صفحه 706، 755

  6. رابرت ا. هیوم- ادیان زنده جهان- ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی- صفحه 36

  7. ویل دورانت- تاریخ تمدن- جلد 6 (اصلاح دین) صفحه 30- 20

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/112064