کمتر موضوعى را در قرآن مى توان یافت که مانند صبر تکرار و مورد تاکید قرار گرفته باشد، در قرآن مجید در حدود هفتاد مورد از صبر سخن به میان آمده که بیش از ده مورد از آن به شخص پیامبر (ص) اختصاص دارد. تاریخ مردان بزرگ گواهى مى دهد که یکى از عوامل مهم یا مهمترین عامل پیروزى آنان استقامت و شکیبایى بوده است، افرادى که از این صفت بى بهره اند در گرفتاریها بسیار زود از پا در مى آیند و مى توان گفت نقشى را که این عامل در پیشرفت افراد و جامعه ها ایفا مى کند، نه فراهم بودن امکانات دارد، و نه استعداد و هوش و مانند آن. به همین دلیل در قرآن مجید روى این موضوع با مؤکدترین بیان تکیه شده است. در این بحث، به بیان و بررسی برخی از آیات می پردازیم.
اهمیت صبر
یکی از وصایای لقمان حکیم به فرزندش رعایت صبر است: «یا بنی أقم الصلاة و أمر بالمعروف و انه عن المنکر و اصبر على ما أصابک إن ذلک من عزم الأمور؛ پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهى از منکر کن، و در برابر مصایبى که به تو مى رسد شکیبا باش که این (صبر) از کارهاى مهم است!» (لقمان/ 17). این آیه گفتار لقمان و مربوط به پاره اى از دستورات راجع به عمل و اخلاق پسندیده است. از جمله اعمال، نماز است، که عمود دین است، و دنبال آن امر به معروف و نهى از منکر است، و از جمله اخلاق پسندیده صبر در برابر مصائبى است که به آدمى مى رسد. و کلمه «ذلک» در جمله «إن ذلک من عزم الأمور» اشاره است به صبر، و اگر اشاره را به لفظ «ذلک» آورده، که براى دور است، نه «هذا» که براى نزدیک است، براى این است که به اهمیت آن اشاره کرده باشد، و بلندى مرتبه صبر را رسانده باشد. کلمه «عزم» به طورى که راغب گفته عبارت است از تصمیم قلبى بر گذراندن و فیصله دادن به کارى، و اگر صبر را که همان حبس نفس از انجام امرى است، از عزم دانسته، از این جهت است که عقد قلبى مادام که سست نشده، و این گره دل باز نگشته، انسان بر آن امرى که بر انجامش تصمیم گرفته، و در دل گره زده است، پابرجا و بر تصمیم خود باقى است، پس کسى که بر امرى صبر مى کند، حتما در عقد قلبى اش و محافظت بر آن جدیت دارد، و نمى خواهد که از آن صرفنظر کند، و این خود از قدرت و شهامت نفس است. عزم به معنى اراده محکم است و تعبیر به «عزم الامور» در اینجا یا به معنى کارهایى است که دستور مؤکد از سوى پروردگار به آن داده شده است و یا کارهایى که انسان باید نسبت به آن عزم آهنین و تصمیم راسخ داشته باشد، و هر کدام از این دو معنى باشد اشاره به اهمیت آنست.
از صبر یاری بجوئید
خداوند در قرآن کریم به یاری و کمک گرفتن از صبر امر می فرماید: «و استعینوا بالصبر و الصلاة و إنها لکبیرة إلا على الخاشعین؛ و از صبر و نماز یارى بجوئید و البته نماز بس بزرگ (و دشوار) است مگر برای خاشعان» (بقره/ 45). کلمه استعانت بمعناى طلب کمک است، و این کلمه وقتى به کار می رود که نیروى انسان به تنهایى نمى تواند مهم و یا حادثه اى را که پیش آمده بر وفق مصلحت خود برطرف سازد. علت اینکه خداوند فرموده: از صبر و نماز براى امور مهم و حوادث خود کمک بگیرید، اینست که از آنجایی که در حقیقت یاورى بجز خداى سبحان وجود ندارد، پس آنچه که در امور و حوادث مهم انسان را یاری می کند، مقاومت و خویشتن دارى و استقامت او و ارتباط با خداوند و از صمیم دل به او توجه کردن است و این همان صبر و نماز است، و این دو بهترین وسیله براى پیروزى است، چون صبر هر بلا و یا حادثه عظیمى را کوچک و ناچیز مى کند، و نماز که اقبال بخدا، و التجاء به اوست، روح ایمان را زنده مى سازد، و به آدمى مى فهماند: که بجایى تکیه دارد که انهدام پذیر نیست، و به سببى دست زده که پاره شدنى نیست. گرچه کلمه صبر در روایات فراوانى به روزه تفسیر شده است، ولى مسلما منحصر به روزه نیست، بلکه ذکر روزه به عنوان یک مصداق بارز و روشن آن است، زیرا انسان در پرتو این عبادت بزرگ اراده اى نیرومند و ایمانى استوار پیدا مى کند و حاکمیت عقلش بر هوسهایش مسلم مى گردد.
مفسران بزرگ در تفسیر این آیه نقل کرده اند که رسول گرامى هرگاه با مشکلى روبرو مى شد که او را ناراحت مى کرد از نماز و روزه مدد مى گرفت. و نیز از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: هنگامى که با غمى از غمهاى دنیا روبرو مى شوید وضو گرفته، به مسجد بروید، نماز بخوانید و دعا کنید، زیرا خداوند دستور داده «و استعینوا بالصبر و الصلاة...». توجه به نماز و راز و نیاز با پروردگار نیروى تازه اى در انسان ایجاد مى کند و او را براى رویارویى با مشکلات نیرو مى بخشد. در کتاب کافى از امام صادق (ع) مى خوانیم: «کان على (ع) اذا اهاله امر فزع قام الى الصلاة ثم تلا هذه الایة و استعینوا بالصبر و الصلاة؛ هنگامى که مشکل مهمى براى على (ع) پیش مى آمد به نماز برمى خاست سپس این آیه را تلاوت مى فرمود: و استعینوا بالصبر و الصلاة».
خدا با صابران است
در آیه مشابه دیگری خداوند مستقیما خطاب به مومنین می فرماید: «یا أیها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلاة إن الله مع الصابرین؛ اى کسانى که ایمان آوردید از صبر و صلاة کمک بجویید که خدا با صابران است» (بقره/ 153). در جمله «إن الله مع الصابرین» (خدا با صابران است) -که در چند آیه دیگر هم تکرار شده است- این معیت (همراه بودن) غیر از آن معیتى است که در آیه «و هو معکم أین ما کنتم؛ او با شماست هر جا که باشید» (حدید/ 4) آمده، براى اینکه معیت در آیه سوره حدید معیت احاطه و قیمومت است، یعنی می فرماید: خدا بر همه شما احاطه دارد و قوام ذات شما به او است، بخلاف معیت در آیه مورد بحث که به معناى یارى کردن صابران است گویا میخواهد بفرماید: «الصبر مفتاح الفرج؛ صبر کلید فرج خدایى و یارى اوست». بنابراین این جمله یکی از بهترین جملاتی است که بر فضیلت و اهمیت صبر دلالت می کند زیرا شخصی که خدا یار و یاور او باشد، در برابر هیچ کس و هیچ پیشامدی درمانده نخواهد شد چون به عظیم ترین منبع قدرت متصل است.
صبر بر مصائب
در ادامه، خداوند در آیه 154 سوره بقره از مرده نامیدن شهدا نهی می کند و سپس علت امر به استعانت از نماز و صبر و نهى از مرده خواندن شهدا را بیان کرده و توضیح می دهد که چرا ایشان را به آن خطابها، مخاطب کرد: «و لنبلونکم بشی ء من الخوف و الجوع، و نقص من الأموال و الأنفس و الثمرات؛ ما بطور حتم و بدون استثناء همگى شما را با ترس و یا گرسنگى و یا کاهش در اموال و جانها و فرزندان مى آزمائیم، و تو اى پیامبر صابران را بشارت ده» (بقره/ 155). آن علت این است که بزودى ایشان را به بوته آزمایشى مى برد که رسیدن به مراتب عالی برایشان فراهم نمى شود مگر به وسیله آن آزمایش. و آن عبارت است از جنگ که یگانه راه پیروزى در آن این است که خود را در این دو قلعه محکم، یعنى صبر و نماز تحصن کنند و از این دو نیرو مدد بگیرند. از صبر که عبارتست از خوددارى از جزع و ناشکیبایى و از دست ندادن امر تدبیر، و از نماز که عبارت است از توجه بسوى پروردگار و انقطاع بسوى کسى که همه امور بدست او است، آرى «أن القوة لله جمیعا؛ نیرو همه اش از خداست» (بقره/ 165). و علاوه بر آن دو نیرو، یک نیروى سوم هم داشته باشند و آن طرز فکر صحیح است که هیچ قومى داراى این فکر نشدند، مگر آنکه به هدفشان هر چه هم بلند بوده رسیده اند و نهایت درجه کمال خود را یافته اند، در جنگ، نیروى خارق العاده اى یافته و عرصه جنگ برایشان چون حجله عروس محبوب گشت و آن طرز فکر این است: که ایمان داشته باشند به اینکه کشتگان ایشان مرده و نابود شده نیستند و هر کوششى که با جان و مال خود میکنند، باطل و هدر نیست، اگر دشمن را بکشند، خود را به حیاتى رسانده اند که دیگر دشمن با ظلم و جور خود بر آنان حکومت نمى کند و اگر خود کشته شوند، به زندگى واقعى رسیده اند و بار ظلم و جور بر آنان تحکم ندارد، پس در هر دو صورت موفق و پیروزند.
آری، انسان نیز مانند سایر انواع موجودات جهان طبیعت هرگز از حوادث جزئى در امان نیست، حوادثى که تنها نظام فرد را در زندگى شخصیش مختل میسازد و یا مى میرد و یا مریض میشود، یا ترس و گرسنگى و اندوه و محرومیت چرخ زندگیش را از کار مى اندازد، این سنتى است از خدا که همواره در مخلوقات و بندگانش جارى ساخته است؛ چون جهان طبیعت، جهان تزاحم و تغییر و تحول است. ولی این بلاى فردى هر چند دشوار و بر شخص مبتلاى بدان سنگین است، ولى مانند بلاها و سختی هاى عمومى مهیب و هول انگیز نیست براى اینکه بلاى فردى وقتى به فردى روى مى آورد، صاحب بلا هم در نیروى تعقلش و هم در استوارى عزمش و هم در ثبات نفسش، از قواى دیگر افراد کمک مى گیرد، و اما بلاهاى عمومى که دامنه اش همه جا گسترده مى شود، شعور عمومى را سلب میکند رأى و احتیاط و تدبیر را از اجتماع مى گیرد و در نتیجه نظام حیات همه مردم مختل شده و خوف چندین برابر و وحشت متراکم مى گردد، آن چنان که عقل و شعور از کار مى افتد و عزم و ثبات تباه مى گردد. پس بلاى عمومى و حوادث همگانى دشوارتر و تلخ تر است و این حقیقتى است که آیات مورد بحث بدان اشاره دارد.
پس این آیات مؤمنین را تحریک مى کند که خود را براى جنگ در راه خدا آماده کنند و به ایشان خبر میدهد که بلا و محنتى در پیش دارند، بلائى که هرگز به مدارج تعالى و رحمت پروردگارى و به هدایتش نمى رسند، مگر آنکه در برابر آن صبر کنند و مشقت هایش را تحمل نمایند، و به ایشان این حقیقت را تعلیم میدهد که باید براى رسیدن به هدف از نماز استمداد بگیرند، مى فرماید: از صبر و نماز استعانت بجوئید. خداى تعالى در آیه مورد بحث به سختی ها و حوادث مهمی که ممکن است مسلمانان در راه مبارزه با باطل گرفتارش شوند، اشاره نموده که عبارتند از خوف و گرسنگى و نقص اموال و جان ها، و چون نقص فرزندان و کم شدن مردان و جوانان. سپس به صابرین بشارت می دهد «و بشر الصابرین» و راه صبر زیبا و نیکو را نشان می دهد (آن راه این است که به هنگام گرفتاری، صبر کرده و بگوییم ما ملک خدائیم و بسوى او باز خواهیم گشت) و علت واقعى ای که صبر را بر آدمى واجب مى سازد بیان می کند، و آن این است که ما ملک خدائیم و مالک حق دارد هر گونه تصرفى در ملک خود: «الذین إذا أصابتهم مصیبة قالوا إنا لله و إنا إلیه راجعون؛ [همان] كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد میگويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز میگرديم» (بقره/ 156) و در نهایت پاداش صابران که عبارت است از درود خدا و رحمت و مشمول هدایت الهی شدن، را معرفى می نماید: «أولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة و أولئک هم المهتدون؛ بر ايشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راهيافتگان [هم] خود ايشانند» (بقره/ 157).
امر به صبر
«یا أیها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد صبر كنيد و ايستادگى ورزيد و مرزها را نگهبانى كنيد و از خدا پروا نماييد اميد است كه رستگار شويد» (آل عمران/ 200). امرهایى که در این آیه آمده یعنى أمر «اصبروا» و «صابروا» و «رابطوا» و «اتقوا» همه مطلق و بدون قید است، در نتیجه صبرش، هم شامل صبر بر شدائد مى شود و هم شامل صبر در اطاعت خدا، و همچنین صبر بر ترک معصیت و به هر حال منظور از آن صبر تک تک افراد است، چون دنبالش همین صبر را به صیغه مفاعله «صابروا» آورده که در مواردى استعمال مى شود که ماده فعل بین دو طرف تحقق مى یابد. و مصابره (مصدر صابروا) عبارت است از اینکه جمعیتى به اتفاق یکدیگر اذیت ها را تحمل کنند و هر یک صبر خود را به صبر دیگرى تکیه دهد و در نتیجه برکاتى که در صفت صبر هست دست به دست هم دهد و تاثیر صبر بیشتر گردد و این معنا امرى است که هم در فرد (اگر نسبت به حال شخصى او در نظر گرفته شود) محسوس است و هم در اجتماع (اگر نسبت به حال اجتماع و تعاون او در نظر گرفته شود) چون باعث مى شود که تک تک افراد نیروى یکدیگر را به هم وصل کنند و همه نیروها یکى شود.
برخی هم گفته اند: «صابروا» از مصابره (از باب مفاعله) به معنى صبر و استقامت در برابر صبر و استقامت دیگران است، بنابراین قرآن نخست به افراد باایمان دستور استقامت میدهد (که هر گونه جهاد با نفس و مشکلات زندگى را شامل میشود) و در مرحله دوم دستور به استقامت در برابر دشمن میدهد، و این خود میرساند که تا ملتى در جهاد با نفس و اصلاح نقاط ضعف درونى پیروز نشود، پیروزى او بر دشمن ممکن نیست و بیشتر شکست هاى ما در برابر دشمنان بخاطر شکست هایى است که در جهاد با نفس و اصلاح نقاط ضعف خود دامن گیر ما شده است. مرابطه (مصدر رابطوا) از نظر معنا اعم از مصابره است، چون مصابره عبارت بود از وصل کردن نیروى مقاومت افراد جامعه در برابر سختی ها و مرابطه عبارت است از همین وصل کردن نیروها، اما نه تنها نیروى مقاومت در برابر سختی ها، بلکه همه نیروها و کارها، در جمیع شئون زندگى دینى، چه در حال شدت و چه در حال گشایش و خوشى. و چون مراد از مرابطه این است که جامعه به سعادت حقیقى دنیا و آخرت خود برسد، و اگر مرابطه نباشد گو اینکه صبر من و تو، به تنهایى و علم من و تو به تنهایى، و هر فضیلت دیگر افراد، به تنهایى سعادت آور هست، ولى قسمتی از سعادت را تامین مى کند و قسمتی از سعادت، سعادت حقیقى نیست، به همین جهت به دنبال سه جمله: «اصبروا و صابروا و رابطوا» اضافه فرموده: «و اتقوا الله لعلکم تفلحون؛ و از خدا بپرهیزید شاید که رستگار شوید»، که البته منظور از این رستگاری، رستگاری کامل و حقیقى است.
تفسیر دیگر در مورد جمله «رابطوا» این است که این جمله از ماده رباط گرفته شده، و آن در اصل به معنى بستن چیزى در مکانى است (مانند بستن اسب در یک محل) و بهمین جهت به کاروانسرا رباط میگویند و ربط قلب به معنى آرامش دل و سکون خاطر است، گویا به محلى بسته شده است و مرابطه به معنى مراقبت از مرزها آمده است، زیرا سربازان و مرکب ها و وسائل جنگى را در آن محل نگاهدارى میکنند. این جمله به مسلمانان دستور آماده باش در برابر دشمن و مراقبت دائم از مرزها و سرحدات کشورهاى اسلامى میدهد، تا هرگز گرفتار حملات غافلگیرانه دشمن نشوند، و نیز به آنها دستور آماده باش و مراقبت همیشگى در برابر حملات شیطان و هوسهاى سرکش میدهد، تا غافلگیر نگردند، و لذا در بعضى از روایات از على (ع) این جمله، به مواظبت و انتظار نمازها یکى بعد از دیگرى تفسیر شده است، زیرا کسى که با این عبادت مستمر و پى در پى دل و جان خود را بیدار میدارد همچون سربازى است که در برابر دشمن حالت آماده باش به خود گرفته است. خلاصه اینکه مرابطه معنى وسیعى دارد که هر گونه آمادگى براى دفاع از خود و جامعه اسلامى را شامل میشود. بنابراین در این آیه شریفه صبر افراد و همیاری کردن با یکدیگر در راه صبر و استقامت، یکی از عوامل رستگاری شمرده شده است. هر انسانی در زندگی نیازمند صبر و پایداری و سختی هاست. انسان باایمان به جهت بهره مندی از گوهر ایمان و ضرورت پاسداری از آن به صبر و پایداری و تحمل بیشتری نیازمند است هر چند ایمان خود عاملی است برای افزایش روحیه صبر و بردباری اما تمرین الفبای صبر و استقامت راهکاری مؤثر برای حفظ و تقویت گوهر ایمان محسوب می شود.
پاداش بی حساب برای صابران
در آیه 10 سوره زمر می خوانیم: «قل یا عباد الذین آمنوا اتقوا ربکم للذین أحسنوا فی هذه الدنیا حسنة و أرض الله واسعة إنما یوفى الصابرون أجرهم بغیر حساب؛ بگو: اى بندگان من که ایمان آورده اید! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! براى کسانى که در این دنیا نیکى کرده اند پاداش نیکى است! و زمین خدا وسیع است، (اگر تحت فشار سران کفر بودید مهاجرت کنید) که صابران اجر و پاداش خود را فقط بى حساب دریافت مى دارند!». توفیه اجر به معناى آن است که آن را به طور تام و کامل بدهند. و از سیاق برمى آید انحصارى که کلمه «انما» مفید آن است، متوجه جمله «بغیر حساب» باشد پس معنایش این است که: صابران اجرشان داده نمى شود، مگر اعطایى بى حساب. پس صابران برخلاف سایر مردم به حساب اعمالشان رسیدگى نمى شود و اصلا نامه اعمالشان بازنمى گردد، و اجرشان همسنگ اعمالشان نیست. در مجمع البیان آمده که عیاشى به سند خود از عبدالله بن سنان از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود رسول خدا (ص) فرمود: روزى که نامه هاى اعمال باز مى شود و میزان اعمال نصب مى گردد، براى اهل بلاء نه میزانى نصب مى شود، و نه نامه عملى باز مى گردد، آن وقت این آیه را تلاوت فرمود: «إنما یوفى الصابرون أجرهم بغیر حساب». در آیه شریفه صابران هم مطلق ذکر شده و مقید به صبر در اطاعت و یا صبر در ترک معصیت و یا صبر بر مصیبت نشده پس شامل تمامی آنها می شود؛ هر چند که صبر در برابر مصائب دنیا، بخصوص صبر در مقابل اذیت هاى اهل کفر و فسوق که به مؤمنین مخلص و باتقوا مى رسد با مورد آیه منطبق است (ولی آیه مخصوص به موردش نمی شود بلکه شامل سایر موارد هم می شود). بنابراین جمله «إنما یوفى الصابرون أجرهم بغیر حساب؛ صابران اجر و پاداش خود را فقط بى حساب دریافت مى دارند» دلالت بر اهمیت و ارزش فوق العائده صبر در برابر مشکلات و سختی ها می کند تا آنجا که این افراد برخلاف دیگران، بدون حساب و کتاب اجرشان را دریافت می کنند.
بهره بزرگ برای صابران
خداوند در آیه 34 سوره فصلت می فرماید: «ادفع بالتی هی أحسن؛ بدى را به بهترین راهش دفع کن». و معناى آن این است که: بدى را با خصلتى که مقابل آن است دفع نما، مثلا باطل آنان را با حقى که نزد تو است دفع کن، نه به باطلى دیگر، و جهل آنان را با حلم و بدیهایشان را با عفو، و همچنین هر بدى دیگرشان را با خوبى مناسب آن دفع کند. و سپس اثر دفع به احسن و نتیجه آن را بیان مى کند: «فإذا الذی بینک و بینه عداوة کأنه ولی حمیم؛ وقتى تو همه بدیها و باطل ها را به بهترین وجه دفع کردى، ناگهان خواهى دید همان دشمنت آن چنان دوست مى شود که گویى علاوه بر دوستى، شفقت و مهربانی هم دارد». از آنجا که چنین برخوردى با مخالفان کار ساده و آسانى نیست، و رسیدن به چنین مقامى نیاز به خودسازى عمیق اخلاقى دارد، در آیه بعد مبانى اخلاقى این گونه برخورد با دشمنان را در عبارتى کوتاه و پر معنى بیان کرده و همچنین دفع به أحسن را بزرگ شمارده و ستایش کرده و می فرماید: «و ما یلقاها إلا الذین صبروا و ما یلقاها إلا ذو حظ عظیم؛ کسى این سفارش را نمى پذیرد، مگر تنها آنهایى که داراى صفت صبرند، و آنهایى که بهره اى عظیم از کمال انسانیت و خصال نیک دارند» (فصلت/ 35). در این آیه شریفه علاوه بر مطالب بالا، این دلالت را هم به روشنى دارد که حظ عظیم (بهره بزرگ) تنها نصیب صاحبان صبر مى شود.
تنها صابران موفق به ایمان و عمل صالح می شوند
«و قال الذین أوتوا العلم ویلکم ثواب الله خیر لمن آمن و عمل صالحا و لا یلقاها إلا الصابرون؛ و کسانى که داراى علم بودند به ایشان گفتند واى بر شما پاداش خدا بهتر است براى آن کس که ایمان آورد و عمل صالح کند و این سخن را فرا نگیرند مگر خویشتن داران» (القصص/ 80). کلمه «یلقاها» مضارع مجهول از مصدر تلقیه است، که به معناى فهماندن است، هم چنان که تلقى به معناى فهمیدن و گرفتن است، و ضمیر «ها» -به طورى که گفته اند به کلمه برمى گردد، که از سیاق آیه (چینش و آرایش آیات) استفاده مى شود، هر چند که لفظ کلمه قبلا در آیه نیامده و معناى آیه این است: این کلمه را- که گفتیم: ثواب خدا براى آنان که ایمان آورده و عمل صالح کنند بهتر است نمى فهمند مگر کسانى که صابر باشند. و بعضى دیگر از مفسرین گفته اند: ضمیر مذکور به سیره یا طریقه برمى گردد -که آن نیز از مفهوم آیه استفاده مى شود- و معنایش این است که: طریقه یا سیره ایمان و عمل صالح را کسى نمى فهمد، و یا موفق به عمل به آن نمى گردد، مگر صابران. و صابران کسانى هستند که در هنگام شدائد و نیز در برابر اطاعتها و هم چنین ترک گناهان خویشتن دار باشند. دلیل اینکه تنها این دسته مى توانند به ثواب خدا برسند و این کلمه، یا سیره و یا طریقه را بفهمند، این است که: تصدیق به بهتر بودن ثواب آخرت از حظ دنیوى -که قهرا مستلزم داشتن ایمان و عمل صالح است که آن دو نیز ملازم با ترک بسیارى از هواها و محرومیت از بسیارى از مشتهیات هستند- محقق نمى شود، مگر براى کسانى که صفت صبر دارند، و مى توانند تلخى مخالفت طبع و سرکوبى نفس اماره را تحمل کنند.
صبر شرط امامت
خداوند در آیه 24 سوره سجده به افتخاراتى که نصیب بنى اسرائیل در سایه استقامت و ایمان شد اشاره مى کند، تا درسى براى دیگران باشد، مى فرماید: «و جعلنا منهم أئمة یهدون بأمرنا لما صبروا و کانوا بآیاتنا یوقنون؛ و از آنان امامان (و پیشوایانى) قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت مى کردند چون شکیبایى نمودند، و به آیات ما یقین داشتند». در اینجا رمز پیروزى و شرط پیشوایى و امامت را دو چیز شمرده: یکى ایمان و یقین به آیات الهى، و دیگر صبر و استقامت و شکیبایى. این امر مخصوص بنى اسرائیل نیست، درسى است براى همه امتها و براى مسلمانان دیروز و امروز و فردا که پایه هاى یقین خود را محکم کنند و از مشکلاتى که در طریق به ثمر رساندن خط توحید است نهراسند، صبر و مقاومت را پیشه خود کنند تا ائمه خلق و رهبر امتها در تاریخ عالم شوند.