فضایل و موهبت های الهی حضرت یحیی علیه السلام (نبوت در کودکی)

یحیی (ع)

داستان ولادت یحیی و شمه ای از حالات و فضایل و نام آن بزرگوار، در قرآن بیشتر در ضمن داستان پدرش زکریا آمده است؛ مانند: سوره آل عمران، انعام، مریم و انبیاء.
در سوره مریم به طور جداگانه فضیلت هایی از یحیی ذکر شده و برخی از موهبت ها و و الطاف الهی به آن حضرت نام برده شده است، از جمله:
واژه "یحیی" از ماده حیات به معنی "زنده می ماند" است، که به عنوان نام برای این پیامبر بزرگ انتخاب شده است و منظور از زندگی، هم زندگی مادی و هم معنوی در پرتو ایمان و مقام نبوت و ارتباط با خدا است و چنان که از آیه 39 سوره آل عمران می فرماید: «أن الله یبشرک بیحیی مصدقا بکلمة من الله و سیدا و حصورا و نبیا من الصلحین؛ فرشتگان او را ندا دادند که خداوند تو را به یحیی نوید می دهد که تصدیق کننده ی کلمه خدا (عیسی) است و بزرگوار و پارسا و پیامبری از صالحان است.» (آل عمران/ 39)
آیه 7 سوره مریم استفاده می شود، این نام را خداوند پیش از تولد برای او انتخاب کرد: «یا زکریا إنا نبشرک بغلام اسمه یحیی لم نجعل له من قبل سمیا؛ ای زکریا ما تو را بشارت به فرزندی می دهیم که نامش یحیی است و پیش از او همنامی برایش قرار ندادیم.»
ضمنا از جمله اخیر استفاده می شود که نام مزبور نام بی سابقه ای بوده است. این آیه استجابت دعای زکریا را در پیشگاه پروردگار، استجابتی آمیخته با لطف و عنایت ویژه او بیان می کند، خدا دعای بنده اش را این چنین بپذیرد و با بشارت دادن او را از انجام خواسته اش آگاه سازد و در برابر درخواست فرزند، پسری به او بدهد، و نام پسر را نیز خودش بگذارد، و اضافه کند این فرزند از جهاتی بیسابقه است. زیرا جمله "لم نجعل له من قبل سمیا" گرچه ظاهرا به این معنی است که کسی تا کنون هم نام او نبوده است، ولی از آنجا که نام به تنهایی دلیل بر شخصیت کسی نیست، معلوم می شود که این اسم، اشاره به مسمی است، یعنی کسی که دارای امتیازاتی همچون او باشد قبلا نبوده است، چنان که راغب در کتاب مفردات صریحا همین معنی را انتخاب کرده است. بدون شک قبل از یحیی پیامبران بزرگی بودند حتی بالاتر از او، ولی هیچ مانعی ندارد که یحیی ویژگیهایی داشته است مخصوص خودش.

نبوت در خردسالی

نام "یحیی" در سوره های آل عمران، انعام، مریم و انبیاء مجموعا پنج بار آمده است، او یکی از پیامبران بزرگ الهی است و از جمله امتیازاتش این بود که در کودکی به مقام نبوت رسید، خداوند آن چنان عقل روشن و درایت تابناکی در این سن و سال به او داد که شایسته پذیرش این منصب بزرگ شد.
خداوند می فرماید: «یا یحیی خذ الکتاب بقوة و آتیناه الحکم صبیا؛ ما فرمان نبوت و عقل و هوش و درایت را در کودکی به او دادیم.» (مریم/ 12) در روایتی از یکی از یاران امام جواد محمد بن علی النقی (ع) به نام علی بن اسباط می خوانیم که می گوید به خدمت او رسیدم (در حالی که سن امام کم بود) من درست به قامت او خیره شدم تا به ذهن خویش بسپارم و به هنگامی که به مصر باز می گردم کم و کیف مطلب را برای یاران نقل کنم، درست در همین هنگام که در چنین فکری بودم آن حضرت نشست (گویی تمام فکر مرا خوانده بود) رو به سوی من کرد و گفت: «ای علی بن اسباط! خداوند کاری را که در مساله امامت کرده همانند کاری است که در نبوت کرده است، گاه می فرماید: «و آتیناه الحکم صبیا؛ ما به یحیی در کودکی فرمان نبوت و عقل و درایت دادیم.» و گاه درباره انسانها می فرماید «حتی إذا بلغ أشده و بلغ أربعین سنة؛ هنگامی که انسان به حد بلوغ کامل عقل به چهل سال رسید.» (احقاف/ 15) بنابراین همانگونه که ممکن است خداوند حکمت را به انسانی در کودکی بدهد در قدرت او است که آن را در چهل سال بدهد.»
ابن عباس در تفسیر جمله «و آتیناه الحکم صبیا» گفته است: «یحیی در سه سالگی به دریافت منصب نبوت نایل شد و در روایات اهل بیت درباره فرزانگی یحیی آمده، که همسالان یحیی بدو گفتند: بیا تا به بازی برویم. یحیی به آن ها گفت: ما برای بازی آفریده نشده ایم، بلکه برای کوشش در کار بزرگی خلق شده ایم.»
از لجاظ تاریخی نیز بیان شده که مدتی بود که بنی اسرائیل بدون پیامبر و رهبر مانده بودند و همین امر موجب آشوب و بروز بلاهای بسیاری در میانشان شده بود، تا آن هنگام که حضرت یحیی (ع) به هفت سالگی رسید. آن حضرت در این سن و سال برای هدایت مردم قیام کرد و در محل اجتماع مردم سخنرانی نمود. پس از حمد و ثنای الهی، ایام خدا را به یاد مردم آورد، و هشدار داد که گرفتاری‎ها و بلاها بر اثر گناهانی است که در میان بنی اسرائیل رایج شده است، و عاقبت نیک از آن پرهیزکاران است، و آنها را به آمدن حضرت مسیح (ع) بشارت داد. روزی کودکان نزد یحیی (ع) آمدند و گفتند: «اذهب بنا نلعب؛ بیا برویم و با هم بازی کنیم.» یحیی (ع) در پاسخ فرمود: «ما للعب خلقنا؛ ما برای بازی کردن آفریده نشده‎ایم.»
آری یحیی (ع) در همان خردسالی ره صد ساله می‎پیمود، هرگز به کارهای بیهوده دست نمی‎زد، و اهداف منطقی و سودمند را بر سرگرمی‎های بی‎حاصل، ترجیح می‎داد.

رحمت و محبت نسبت به بندگان

خداوند می فرماید: «و حنانا من لدنا و زکاة و کان تقیا؛ به او رحمت و محبت نسبت به بندگان از سوی خود بخشیدیم.» (مریم/ 13)
"حنان" در اصل به معنی رحمت و شفقت و محبت و ابراز علاقه و تمایل است. در تفسیر جمله «و حنانا من لدنا» ابوحمزه ثمالی از امام باقر (ع) روایت کرده که فرمود: «منظور از رحت و لطف خدا به یحیی است.» ابوحمزه گوید: «من عرض کردم که لطف مهر خدا به یحیی تا چه اندازه بود؟» حضرت فرمود: «به این اندازه ای که هرگاه یحیی می گفت: یا رب! خدای تعالی در پاسخ می فرمود: لبیک یا یحیی!»
خداوند می فرماید: «و حنانا من لدنا و زکاة و کان تقیا؛ به او پاکی روح و جان و پاکی عمل دادیم.» "و زکاة" گرچه مفسران برای "زکات"، معانی مختلفی کرده اند، بعضی آن را به عمل صالح، بعضی به اطاعت و اخلاص، بعضی، نیکی به پدر و مادر، بعضی، حسن شهرت، و بعضی به پاکی پیروان، تفسیر کرده اند، ولی ظاهر این است که زکات معنی وسیعی دارد و همه این پاکیزگیها را در بر خواهد گرفت.
خداوند می فرماید: "او پرهیزگار بود" و از آنچه خلاف فرمان پروردگار بود، دوری می کرد «و کان تقیا» (مریم/ 13)
خداوند می فرماید: «و برا بوالدیه و لم یکن جبارا عصیا؛ او را نسبت به پدر و مادرش خوشرفتار و نیکوکار و پر محبت قرار دادیم.» (مریم/ 14)
خداوند می فرماید: «و برا بوالدیه و لم یکن جبارا عصیا؛ او مردی ستمگر و متکبر و خود برتربین در برابر خلق خدا نبود.» (مریم/ 14)

عدم معصیت و گناه

خداوند می فرماید: «و برا بوالدیه و لم یکن جبارا عصیا؛ او معصیت کار و آلوده به گناه نبود.» (مریم/ 14) در تفسیر جمله «لم یکن جبارا عصیا» محدثان شیعه و سنی از رسول خدا روایت کرده اند که فرمود: «یحیی هیچ گاه در عمر خود گناهی نکرد.» در حدیث دیگری است که فرمود: «هر کس در روز قیامت خدا را با گناهی دیدار کند، جز یحیی بن زکریا.»
و چون او جامع این صفات برجسته و افتخارات بزرگ بود درود ما بر او به هنگام ولادتش، و درود ما بر او به هنگامی که مرگش، و درود بر او در آن روز که زنده و برانگیخته خواهد شد. «و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا؛ و سلام بر او آن روز که تولد یافت، و آن روز که می میرد، و آن روز که زنده و برانگیخته می شود.» (مریم/ 15)
در تفسیر آیه «و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا» یک حدیث جالب در کتاب من لایحضره الفقیه از امام صادق (ع) روایت شده که مردی نزد عیسی بن مریم آمد و گفت: «ای پیغمبر خدا! مرا تطهیر کن.» دستور داد ندا کنند تا مردم برای تطهیر فلان شخص از گناه حاضر شوند. هنگامی که مردم حاضر شدند و آن مرد در گودال قرار گرفت تا حد بر او جاری کنند، فریاد زد: «کسی که مانند من از خدای تعالی به گردن او حدی است، نباید به من حد بزند.» مردم همگی رفتند جز یحیی و عیسی. در این وقت یحیی نزدیک آن مرد آمد و بدو فرمود: «ای مرد گناه کار! مرا موعظه کن.»
آن مرد گفت: «هیچ گاه میان نفس خود و خواسته اش را آزاد مگذار (و دل را به خواهش و خواسته اش نسپار) که هلاک شوی.» یحیی از او خواست تا جمله دیگری بگوید. آن مرد گفت: «هیچ گاه شخص خطاکار را به خطایش سرزنش ‍ مکن.» یحیی فرمود: «باز هم برایم بگو.» وی گفت: «هیچ گاه خشم نکن.» یحیی فرمود: «مرا کافی است.»

اوصاف حضرت یحیی (ع) در سوره آل عمران

خداوند در سوره آل عمران، پنج وصف از اوصاف این فرزند پاکیزه را بیان داشته است: یکی از موضوع تصدیق و ایمان آن حضرت است به حضرت عیسی، دیگری موضوع سیادت و آقایی یحیی، دیگری پارسایی آن حضرت از ازدواج و کناره گیری از همبستر شدن با زنان، و چهارمی مقام نبوت اوست.
خداوند در سوره آل عمران می فرماید: «فنادته الملئکة و هو قائم یصلی فی المحراب أن الله یبشرک بیحیی مصدقا بکلمة من الله و سیدا و حصورا و نبیا من الصلحین؛ پس در حالی که در محراب به نماز ایستاده بود، فرشتگان او را ندا دادند که خداوند تو را به یحیی نوید می دهد که تصدیق کننده ی کلمه خدا (عیسی) است و بزرگوار و پارسا و پیامبری از صالحان است.» (آل عمران/ 39)
در این آیه می گوید: او به بکلمة من الله حضرت مسیح (ع) ایمان می آورد، و با ایمان و حمایت از او سبب تقویت مسیح (ع) می گردد (منظور از "کلمة" در اینجا به قرینه آیه 45 همین سوره و 171 سوره نساء، حضرت مسیح (ع) است). همانگونه که در تاریخ آمده است، یحیی شش ماه از عیسی (ع) بزرگ تر بود و نخستین کسی بود که نبوت او را تصدیق کرد و به سوی او دعوت نمود، و چون در میان مردم به زهد و پاکدامنی، اشتهار تام داشت گرایش او به مسیح (ع) اثر عمیقی در توجه مردم به او گذاشت. از منابع اسلامی و منابع مسیحی استفاده می شود که "یحیی" پسر خاله "عیسی" بوده است. در منابع مسیحی تصریح شده که یحیی، حضرت مسیح (ع) را غسل تعمید داد، و لذا او را "یحیی تعمید دهنده" می نامند، غسل تعمید غسل مخصوصی است که مسیحیان به فرزندان خویش می دهند و معتقدند او را از گناه پاک می کند و هنگامی که مسیح اظهار نبوت کرده، یحیی به او ایمان آورد.
خداوند در همان سوره می فرماید: «أن الله یبشرک بیحیی مصدقا بکلمة من الله و سیدا و حصورا و نبیا من الصلحین؛ فرشتگان او را ندا دادند که خداوند تو را به یحیی نوید می دهد که تصدیق کننده ی کلمه خدا (عیسی) است و بزرگوار و پارسا و پیامبری از صالحان است.» (آل عمران/ 39)

حفظ خود از هوی و هوسهای سرکش و آلودگی به دنیا پرستی و خودداری از ازدواج

خداوند در همان سوره می فرماید: «أن الله یبشرک بیحیی مصدقا بکلمة من الله و سیدا و حصورا و نبیا من الصلحین؛ فرشتگان او را ندا دادند که خداوند تو را به یحیی نوید می دهد که تصدیق کننده ی کلمه خدا (عیسی) است و بزرگوار و پارسا و پیامبری از صالحان است.» (آل عمران/ 39)
او خود را از هوی و هوسهای سرکش و آلودگی به دنیا پرستی حفظ می کند، این معنی از واژه "حصورا" استفاده می شود. واژه "حصور" از "حصر" به معنی حبس گرفته شده است، در اینجا به معنی کسی است که خود را از هوی و هوس، منع کرده است، این واژه گاه به معنی کسی که خودداری از ازدواج می کند نیز آمده به همین دلیل جمعی از مفسران آن را به همین معنی تفسیر کرده اند، و در پاره ای از روایات نیز به آن اشاره شده است. به هر حال از ویژگیهایی که این پیامبر (ص) داشته و قرآن به آن اشاره کرده، توصیف او به "حصور" است، "حصور" از ماده "حصر" به معنی کسی است که از جهتی در "محاصره" قرار گیرد و در اینجا طبق بعضی از روایات به معنی خودداری کننده از ازدواج است. این کار از این نظر امتیاز برای او بوده است که بیانگر نهایت عفت و پاکی است، و یا بر اثر شرائط خاص زندگی مجبور به سفرهای متعدد برای تبلیغ آئین الهی بوده، و همچون عیسی مسیح ناچار به مجرد زیستن گردیده است.
نخستین سؤالی که در اینجا پیش می آید. این است که اگر "حصورا" به معنی "ترک کننده ازدواج" باشد آیا این عمل برای انسان امتیازی محسوب می شود که درباره "یحیی" آمده است. در پاسخ باید گفت: اولا هیچگونه دلیل قاطعی بر اینکه منظور از "حصور" در آیه ترک کننده ازدواج است در دست نیست. و روایتی که در این زمینه نقل شده از نظر سند مسلم نمی باشد و هیچ بعید نیست که حصور در آیه به معنی ترک کننده شهوات و هوسها و دنیا پرستی و صفتی همانند زهد بوده باشد.
ثانیا ممکن است یحیی نیز همانند عیسی بر اثر شرایط خاص زندگی و اجبار به سفرهای متعدد برای تبلیغ آیین خدا ناچار به مجرد زیستن بوده است. این یک قانون کلی برای همه نمی تواند باشد و اگر خداوند او را به این صفت می ستاید به خاطر این است که او بر اثر شرایط خاصی ازدواج نکرد ولی در عین حال توانست خود را از گناه حفظ کند و به هیچ وجه آلوده نشود، به طور کلی قانون ازدواج، یک قانون فطری است و در هیچ آیینی ممکن نیست حکمی بر خلاف این قانون فطری، تشریع گردد، بنابراین نه در آیین اسلام و نه در هیچ آیین دیگری ترک ازدواج، کار خوبی نبوده است.
خداوند در همان سوره می فرماید: «أن الله یبشرک بیحیی مصدقا بکلمة من الله و سیدا و حصورا و نبیا من الصلحین؛ فرشتگان او را ندا دادند که خداوند تو را به یحیی نوید می دهد که تصدیق کننده ی کلمه خدا (عیسی) است و بزرگوار و پارسا و پیامبری از صالحان است.» (آل عمران/ 39)
در این آیه بیان شده که او پیامبر بزرگی خواهد بود (نبیا به صورت نکره آمده که در اینجا برای عظمت است) و از صالحان و شایستگان خواهد بود.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏13 ص 16- 25 و 492، جلد ‏2 ص 535- 536، جلد ‏5 ص 327

  2. سایت اندیشه قم- مقاله ویژگی‎های یحیی (ع) و زهد و ارتباط با خدا

  3. سیدهاشم رسولی محلاتی-تاریخ انبیاء

  4. محمدباقر مجلسی- بحارالانوار- جلد 14 صفحه 171 - 173

  5. حسین فعال عراقی-داستانهای قرآن و تاریخ انبیا در المیزان

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/113194