سوشیانت در باورهای زرتشتی

معنای سوشیانت

این کلمه از ریشه «سو» که به معنی بهره و منفعت است می باشد. کلمه ی سود فارسی از همین ریشه و بنیان است. این واژه در فارسی میانه سوشیانس و در فارسی نو سوشانس/ سوشیانت و در فارسی زرتشتی، ساوشیوش، سوشیوش/ سیاوشاس و... نیز ضبط شده است. کلمه سوشیانت در اوستا نیز به صورت سوشیانت آمده است. سوشیانت در لغت به طور عموم به کسی گفته می شود که از وجودش به مخلوقات سود و ثمر رسد و یا این که مردم را از ذلت و خواری و بدبختی برهاند، خواه ذلت و ظلم و ستم باشد یا ظلمت و جهل و نادانی. سوشیانت صفت است، به معنی سودمند یا سود رساننده و سودبخش. کلمه سو و سوه که در تفسیر پهلوی اوستا، سوت (سود) ترجمه شده در نامه ی مقدس بسیار به کار آمده است.
کلمه «سوشیانس» که از ریشه «سو» به معنى سودمند است، در اوستا سئوشیانت (Saoshyant) آمده و در پهلوى به اشکال گوناگونى چون: سوشیانت، سوشیانس، سوشانس، سوشیوس یا سیوشوس آمده است. در فروردین یشت، بند 129، در معنى سوشیانت چنین آمده است: «او را از این جهت سوشیانت خوانند؛ براى آن که او به کلیه جهان مادى سود خواهد بخشید.» در «گات ها» کلمه سوشیاتت به صیغه مفرد، به معنی رهاننده یا نجات دهنده ذکر شده و پیامبر ایران، زرتشت خود را سوشیانت نامیده است.
در آئین مزدیسنا ،«پایان زندگی جهانی» یا «آخرالزمان»، «فرشوکرتی یا فرشوچرتر» نامیده شده است. در اوستا این لغت به معنای «فرشوچرتر»، (فرش: فراز، پیش چرتر: از فعل کردن) است. این کلمه در پهلوی «فرشکرت» و در پازند «فرشکرد» گویند. فرشوکرتی را می توان به معنی رستاخیز روز پسین و قیامت و یا هنگامی که آفرینش ایزدی و مخلوقات مینوی به درجه کمال می رسند و به سوی جهان پایدار و همیشگی و جاودانی گرایند، نیز در نظر گرفت. به عبارت دیگر، نو نمودن جهان، تازه کردن گیتی، زندگی مینوی آراستن، خرم ساختن زندگانی، رسالت سوشیانت ها همین است که جهان را تازه و خرم کرده و از شدت آسیب اهریمنی بکاهند. فرشوکرتی چنانچه در زبان پهلوی آمده، در آن هنگامی خواهد بود که گیتی از کم و کاستی رهیده، به اوج ترقی رسند و از هرگونه آلایشی پاک و منزه شوند. این زمان در آئین مزدیسنا آن گاه خواهد بود که پدر آسیب ها، رنج ها، تیرگی ها یا اهریمن بدکنش شکست یافته، نابود گشته و نیز یاران نابکار وی چون دیو خشم، دیو دروغ، دیو آز و دیو تیرگی از میان بروند. چون چنین شود، جهان بهشت برین گردد.

سوشیانس در اوستا

سرچشمه مطالب درباره ی سوشیانت نخست خود اوستا است. دوم نامه های دینی مزدیسنا از پهلوی و پازند و پارسی چون بندهش، دینکرد، دادستان دینیک (داتستان دینیک)، و چکرت دینیک، شگفتی های سیستان، زند بهمن یشت، مینوی خرد، جاماسب نامه، صد در بندهش و روایات داراب هرمزدیار و... در اوستایی که امروزه در دست داریم، مطالب زیادی درباره سوشیانت برجای نمانده است، اما در اوستایی که در روزگار ساسانیان در دست داشتند، مفصلا از سوشیانت سخن رفته بود.
در قسمت های مختلف «یسنا» هم از این مساله سخن به میان آمده و بر وجود سوشیانت (به صورت مفرد) تاکید شده است که از آن، آخرین موعود برداشت شده است. در اوستا به آن «استوت ارت» گفته می شود.

نحوه پیدایش سوشیانس در اوستا
در اوستا آمده: و چون روزگار اوشیدرماه به سر شود، دختران بروند بر آب کانفسه نشینند. دخترى باشد که نام او «ارددبد» باشد، از آن آب آبستن شود. و چون نه ماه برآید، سیاوشانس از وى بزاید. و چون سى ساله شود، به همپرسگى اورمزد وه افزونى رسد. و سى شبانه روز خورشید در میان آسمان بایستد و فرو نشود. و مردمان بدانند که دیگر باره شگفتى پدیدار خواهد شدن. پس سیاوشانس بیاید و مردم به یکبارگى دین مازدیسنان بپذیرند و هر جایگاهى که منافقى یا آشموغى باشد نیست شود و همه مردمان به یکبارگى بر دین به مازدیسنان بایستند. پس ایزد تعالى به قدرت خویش اهرمن را نیست کند. و سیاوشانس فرماید تا یزشن کند. به گاه او شهن ساخته گرداند که بامداد باشد؛ گاه هاون گیرد و مردم همه جمع باشند. به گاه هاون حرکت و جنبش تمام برد؛ پدیدار آید؛ و چون نماز پیشین باشد همه زنده شوند و خرم و با نشاط باشند. و بعد از آن نماز، دیگر شب نباشد. مردمان همه به نزدیک دادار اورمزد باشند و جمله دین بپذیرند. پاکیزه شوند و از همه بلاها و دردها برهند.
کیخسرو و گیو و طوس و پشوتن و سام و نریمان و جمله اهوشان بى مرگان، جاودانان آنجا حاضر باشند.

اوصاف سوشیانس در اوستا
به طور کلى دو گروه براى زرتشتیان مقدس هستند؛ گروه اول هوشیدرها یا دانایان، گروه دوم سوشیانسها یا خیرخواهان جماعت: فرى که از آن «اهورامزدا» است و «اهورامزدا» از پرتو آن، آفریدگان را پدید آورد، بسیار خوب و زیبا و دلکش و درخشان و کارآمد است... در اینجا مقصود از آفریدگان، سوشیانسها هستند. سوشیانسها از خاندان زرتشت هستند و مادرشان هم از نژاد زرتشت مى باشد. مادر سوشیانس یا استوت ارت «گواگ پد» نام دارد یعنى پیروز بر همه چیز، زیرا کسى را به دنیا مى آورد که بر همه چیز پیروز خواهد شد. سوشیانسها داراى صفت «اشو» یعنى پرهیزکار و با تقوا هستند. آنان خردمندترین مردم مى باشند و به پاکى و بى آلایشى توصیف شده اند. او «استوت ارت» با چشم خرد به همه آفریدگان بنگرد، همه آفریدگان را ببیند، حتى دژ چهر است، او همه جهان مادى را با چشم نیکبختى (رحم) و بخشایش ببیند و نگریستنش جهان را نیستى ناپذیر کند.

سوشیانت در گاثاها

این کلمه چندین بار در گاتاها براى شخص زرتشت به کار رفته و پیامبر خود را سوشیانت خوانده؛ یعنى کسى که از وجودش سود و نفع برمى خیزد و سود رساننده است. همچنین چند بار دیگر در سرودها این واژه به صورت جمع آمده و زرتشت خود و یارانش را «سود رسانندگان» معرفى کرده است. به هر حال در گاثاها، که آنها را سروده هاى زرتشت مى شمارند، واژه «سوشیانت» در دو صیغه مفرد و جمع استعمال شده است. به عقیده غالب پژوهندگان، کاربرد شکل مفرد این واژه درگاثاها بر شخص زرتشت دلالت دارد: اى مزدا! چگونه دریابیم که تو در پرتو «اشه» بر همگان و بر آنان که سر آزار مرا دارند، فرمان مى رانى؟ مرا به درستى از هنجار «منش نیک» بیاگاهان. «سوشیانت» باید بداند که پاداش وى چه سان خواهد بود (یسنه هات 48، بند9) «...کى گشتاسپ هوادار زرتشت سپیتمان و فرشوشتر، راه راست دینى را برگزیده اند که اهوره به سوشیانت فرو فرستاد.» (یسناى 53، بند2) در یسنا (26/10)، که از ستایش فروشى نیکان یاد شده، آمده است: «همه فروهرهاى نیک تواناى مقدس پاکان را مى ستاییم از آن (فروهر) کیومرث تا سوشیانت پیروزگر.»
همین موضوع در یسنا (59/28) نیز تکرار شده است. در یسنا (24/5) از سوشیانسها با عنوان نوکنندگان جهان و مردانى که هنوز متولد نشده اند یاد مى شود. ستایش و نیایش و خشنودى و آفرین با فروهرهاى همه پاکان؛ آن پاکانى که مرده اند و آن پاکانى که زنده اند و آن مردانى که هنوز زاییده نشده، سوشیانتهاى نوکننده اند. علاوه بر این، در گاثاها، سوشیانت به شکل «جمع» هم آمده و به نظر مى رسد در این حالت، به آیندگانى اشاره دارد که با بهره مندى از «منش نیک»، راه زرتشت را پى خواهند گرفت: «اى مزدا! چنین خواهد بود رهانندگان سرزمین ها (سوشیانت ها)، که با منش نیک خویشکارى مى ورزند و کردارشان بر پایه اشه و آموزش هاى تو است. به راستى آنان به درهم شکستن خشم برگماشته شده اند.» (یسنه هات 48، بند12)
به این ترتیب، در گاثاها هنوز سوشیانت چهره اى مرتبط با پایان گیتى، «فرشگرد» و داورى انجامین نیست، بلکه چون اصطلاحى عام و آشنا، براى همه آن نیک نفسان منتظرى به کار رفته است که زرتشت نیز در شمار آنان قرار دارد. در واقع، کاربرد مفهوم سوشیانت در گاثاها کاملا با آنچه بعدها و در متون دینى زرتشتى شاهد آن خواهیم بود، متفاوت است؛ زیرا در این سروده ها به هیچ وجه از نقش آفرینى او در فرجام جهان یاد نشده و حتى مى توان گفت که در گاثاها، سوشیانت بیشتر نمودى این دنیایى و خاکى دارد. ب
راى مقایسه، به این سرودهاى زرتشت راجع به پایان گیتى نگاه کنید که در آنها هیچ اشاره اى به سوشیانت نشده است: «اى هوشمندان! بشنوید با گوشهاى خویش بهترین سخنان را و ببینید با منش روشن و هر یک از شما چه مرد و چه زن پیش از آن که رویداد بزرگ به کام ما پایان گیرد، از میان دو راه، یکى را براى خویش برگزینید و این پیام را به دیگران بیاموزید.» (یسنه هات 30، بند2) آن گاه شکست و تباهى بر «دروج» فرو خواهد آمد و آنان که به نیک نامى شناخته شده اند،به آرزوهاى خویش خواهند رسید و به سراى خوش «منش نیک» و «مزدا» و «اشه» راه خواهند یافت (یسنه هات 30، بند 10).
«اى اهوره! این همه را از تو مى پرسم: به درستى بازگوى که چگونه گذشته است و چگونه خواهد گذشت؟ اشونان و پیروان دروج را چه پاداش و پادافره اى در دفتر زندگانى نوشته خواهد شد؟ اى مزدا! این همه در شمار پسین چگونه خواهد بود؟» (یسنه هات 31، بند14) «من چنین کسانى را به نیایش تو رهنمون خواهم شد و همه آنان را از گذرگاه داورى خواهم گذراند.» (یسنه هات 46، 10) «اى مزدااهوره! اینک تو را و اشه و بهترین منش و شهریارى مینوى را مى ستایم و نیایش مى گزارم. من خواهانم که رهرو راه راست باشم و در گرزمان به گفتار رادمردان تو گوش فرا دهم.» (یسنه هات 50، بند4) «مزدى که زرتشت به مگونان نوید داده، در آمدن به گرزمان است، آن جا که از آغاز سراى مزدااهوره بوده است.» (یسنه هات 51، بند 15)
سرودهاى فوق، به وضوح نشان از بشارت آمدن روز قیامت و غلبه نیکى بر بدى، پل داورى (پل چینوت یا صراط) و بهشت برین دارد؛ اما در هیچ کدام از این سروده هاى مربوط به آخرت کارکردى براى سوشیانت پیش بینى نشده است. بر این اساس، مى توان نتیجه گرفت که کاربرد سوشیانت در گاثاها به گونه اى کاملامشهود عام و غیر مبتکرانه بوده؛ و چنان مى نماید که زرتشت در این سروده ها از واژه مذکور به مثابه مفهومى آشنا یا قابل درک براى مردمانش بهره جسته است. این نکته را با مرورى بر گاثاها بى دشوارى مى توان دریافت؛ زیرا جنبه هاى انقلابى آموزه هاى زرتشت، چون طرد همه جانبه دئوه ها (دیوان) و نفى شراب خوارى، ممنوع کردن قربانى هاى خونین و ارادت یکپارچه او به اهوره مزدا، همواره تمایزى قابل شناخت داشته اند. این همه در حالى است که در گاثاها، نه فقط مفهوم «منجى»، در مقایسه با آنچه گذشت، دقیقا تبیین نشده، بلکه زرتشت با سوشیانت نامیدن خود و آنان که خواهند آمد، از این واژه به شکلى غیر اختصاصى بهره گرفته است. به عبارت دیگر، با توجه به شیوه و کاربرد واژه سوشیانت در گاثاها، مى توان گفت که مفهوم موعود دستاورد ابتکار یا رسالت زرتشت نبوده است.

سوشیانت در یشتها

بر خلاف گاثاها، سوشیانت در یشت ها تعریفى کاملا اختصاصى دارد که شناخت موجزى از او به دست مى دهد:
1- در فروردین یشت (بند 128) فروشى سه تن که بر اساس متون متاخر زرتشتى سوشیانت دانسته شده اند، به نیکى ستوده شده است:
فروشى پاکدین «اوخشیت ارت» را مى ستاییم.
فروشى پاکدین «اوخشیت نم» را مى ستاییم.
فروشى پاکدین «استوت ارت» را مى ستاییم.
درباره زمان و ترتیب ظهور این موعودها، در این یشت و سایر قسمت هاى اوستا، هیچ گونه اشاره اى وجود ندارد. لیکن این موضوع در کانون ادبیات رمزى و پیشگویانه زرتشتى گرى متاخر قرار دارد.
در «فروردین یشت» دو برادر «استوت ارت» که پیش از آمدن وی ظهور می کنند، اولی را هیشدر بامی (خشیت ارته) به معنای فزاینده، بالنده، ترقی دهنده راستی و درستی، پروراننده قانون مقدس و دومی را هشیدر ماه (خشیت نمه) به معنای فزاینده، بالنده و ترقی دهنده نماز یا نیایش پروردگار نامیده اند. اما هر کجا که سوشیانس مطلق آمده منظور همان موعود است. و در فروردین یشت کرده 1 فقره 7 آمده است: «اى سپنتمان! فروهرهاى نخستین آموزگاران دین و فروهرهاى مردانى که هنوز متولد نشدند و در آینده سوشیانسهاى نوکننده جهان خواهند بود، از فروهرهاى سایر مردمان قویتر هستند.»
2- در زامیاد یشت (بند 92)، سخن از ظهور سوشیانت از دریاچه اى به نام «کیانسیه» رفته است: «بدان هنگام که استوت ارت، پیک مزدا اهوره، پسر ویسپ تئورویرى از آب دریاچه کیانسیه برآید...» در یشت 19، بند 88 به بعد، درباره ظهور سوشیانس در آخرالزمان و نو شدن گیتى و سپرى شدن جهان چنین آمده است: «فر کیانى نیرومند مزدا آفریده را ما مى ستاییم؛ (آن فر) بسیار ستوده زبردست، پرهیزگار، کارگر چست را که برتر از سایر آفریدگان است؛ که به سوشیانت پیروزمند و به سایر دوستانش تعلق خواهد داشت. در هنگامى که گیتى را نو سازد؛ (یک گیتى) پیر نشدنى، نمردنى، نگندیدنى، نپوسیدنى، جاودان زنده، جاودان بالنده و کامروا. در آن هنگامى که مردگان دگرباره برخیزند و به زندگان بى مرگى روى کند. پس آن گاه او (سوشیانت) به در آید و جهان را به آرزوى خود تازه کند. پس جهانى که فرمانبردار راستى است فناناپذیر گردد. دروغ دگرباره به همان جایى رانده شود که از آن جا از براى آسیب رساندن به راستى پرستان و نژاد و هستى وى آمده بود. تباهکار نابود خواهد گردید؛ فریفتار رانده خواهد شد. در هنگامى که استوت ارته (سوشیانت) پیک اهورامزدا، پسر ویسپه تئوروئیرى از آب کیانسیه به در آید، گرز پیروزمند آزنده؛ (گرزى) که فریدون دلیر داشت در هنگامى که اژى دهاک (ضحاک) کشته شد. که افراسیاب تورانى داشت در هنگامى که زنگیاب دروغگو کشته شد، که کیخسرو داشت در هنگامى که افراسیاب تورانى کشته شد، که کى گشتاسب داشت (آن) آموزگار راستى از براى سپاهش، با این (گرز) او (استوت ارته) دروغ را این جا از گیتى بیرون خواهد کرد. او (استوت ارته سوشیانس) با دیدگان خرد بنگرد. به همه آفریدگان او نگاه خواهد کرد؛ آنچه زشت نژاد است، او با دیدگان بخشایش سراسر جهان مادى را خواهد نگریست و نظرش سراسر جهان را فنا ناپذیر خواهد ساخت. یاران استوت ارته پیروزمند به در خواهند آمد. نیک پندار، نیک گفتار، نیک کردار و نیک دینند و هرگز سخن دروغ به زبان نیاورند. در مقابل آنان خشم خونین سلاح بى فر رو به گریز نهد. راستى به دروغ زشت تیره بدنژاد غلبه کند. منش بد شکست خواهد یافت. منش خوب به آن چیره شود. (سخن) دروغ گفته شده، شکست خواهد یافت. سخن راست گفته شده به آن چیره خواهد شد. خرداد و امرداد هر دو را شکست دهند: گرسنگى و تشنگى را. خرداد و امرداد گرسنگى و تشنگى زشت را شکست دهند. اهریمن ناتوان بدکنش رو به گریز خواهد نهاد.»
3- سوشیانت داراى فر کیانى و لذا شایسته فرمانروایى است: «بدان هنگام که استوت ارت، پیک مزدااهوره... برآید، گرزى پیروزى بخش برآورد، همان گرزى که فریدون دلیر هنگام کشتن اژى دهاک داشت؛ همان گرزى که افراسیاب تورانى هنگام کشتن زین گاو دروند داشت؛ که کى خسرو هنگام کشتن افراسیاب داشت؛ که کى گشتاسپ آموزگار اشه براى سپاهش داشت. او بدین گرز، دروج را ازین جا (از جهان اشه) بیرون خواهد راند.» (زامیادیشت، بندهاى 92 و 93)
4- سوشیانت و یارانش، نیک نفسانى هستند که سعادت مادى و معنوى را براى جهانیان به ارمغان خواهند آورد: «یاران استوت ارت پیروزمند به درآیند: آنان نیک اندیش، نیک گفتار، نیک کردار و نیک دینند و هرگز سخن دروغ بر زبان نیاورند.» (زامیادیشت، بند 95)
«منش بد شکست یابد و منش نیک برآن چیره شود. (سخن) دروغ گفته، شکست یابد و سخن راست گفته، بر آن چیره شود. خرداد و امرداد، گرسنگى و تشنگى، هر دو، را شکست دهند. اهریمن ناتوان بدکنش رو در گریز نهد.» (زامیادیشت، بند 96)
به این ترتیب و مجموعا، در «یشت ها» مفهوم سوشیانت با فرجام محتوم گیتى و هنگام غلبه نهایى نیکى بر بدى پیوندى آشکار یافته است؛ هر چند که هنوز از هنگام ظهور او و چگونگى کنش هایش صحبتى در کار نیست.
به هرحال، چنان که دیده شد، در زامیاد یشت سخن از سه موعود رفته است. در این یشت نکاتى وجود دارد که نشان مى دهد مباحث مربوط به سوشیانت به راستى قدمتى وراى انتظار دارند. از جمله، باید به توصیفى که از «افراسیاب» در آن و در کنار سوشیانت شده، توجه کرد؛ زیرا در یشت مذکور این دشمن مشهور تورانى چندان بدسگال و اهریمنى تصویر نشده، بلکه حتى او با کشتن «زین گاو دروند»، همچون دیگر فره مندان ذکر شده، به واقع ناجى ایران زمین گشته است. این امر مى رساند که ترسیم چهره اى مخوف از افراسیاب تحولى است که بایستى حداکثر در آغاز زرتشتى گرى انجام شده باشد و درست به همین خاطر است که جنگ افزار پیروزى بخشى را که سوشیانت با آن دروغ را سرکوب مى کند، در کف او هم مى بینیم.
در «فروردین یشت» و «زامیاد یشت» که هر دو از قدیمی ترین اجزای اوستا به شمار می روند نسبتا بیشتر از موعود های مزدیسنا صحبت شده است. در این دو یشت نام های سه موعود، نام های مادران و زادگاه و چگونگی ولادت آن ها و نام های برخی از یاوران و همراهان جاودانی آخرین موعود محفوظ مانده است. همچنین باید از سرنوشت «اژى دهاک» در زامیاد یشت یاد شود که بر خلاف آنچه بعدها رایج شد، این جا توسط فریدون کشته شده است (مى دانیم در اساطیر ایرانى سخن از به زنجیر کشیده شدن او در البرز کوه وسپس خروجش در پایان دنیا رفته است).
بنابراین، مى توان باور داشت که این بند از زامیاد یشت از لحاظ مضمون بسیار قدیمى است و لاجرم باور به سوشیانت در آن نشان از جهان شناخت آریاییان اولیه اى دارد که بارى، منتظر ظهور قهرمانى از نسل پهلوانان اساطیرى شان مى بوده اند تا بدى ها را از میان بردارد. موضوع قابل ذکر دیگر، اشاره این یشت به از میان رفتن گرسنگى و تشنگى، خود حکایت از دغدغه هاى مردمان اولیه اى دارد که با پدیده کشاورزى و آبیارى ناآشنا بوده و شاید به اندازه بدى هاى اخلاقى از غلبه آنها نگرانى داشته اند. بنابراین، در یشت ها سوشیانت را در امتداد سلسله قهرمانان اساطیرى و حتى بقیة السیف آنان مى بینیم؛ او در عین آن که آرمان هاى زرتشتى چون غلبه بر منش بد و اهریمن را به انجام مى رساند، نقطه اوج پهلوانان و حماسه آفرینان هم هست.
این همه با روح کلى یشت ها هماهنگى کاملى دارد؛ زیرا در این سروده ها همواره کوشش قابل تشخیصى براى آشتى دادن باورهاى کهن آریایى با آموزه هاى زرتشت دیده مى شود. به سخن دیگر، بندهاى ذکر شده از زامیاد یشت در واقع تلاقى باورهاى کهن آریایى راجع به سوشیانت پهلوان با دین مدارى پس از زرتشت را نشان مى دهد. بنا به مندرجات «زامیاد یشت» فره ایزدی مختص ایرانیان است و تورانیان هرچند که کوشیده اند به داشتن آن موفق نشدند. رستگاری و پیروزی و موفقیت های پی در پی ایرانیان در طول تاریخ از پرتو همین فر بوده و پس از «کی گشتاسب» دوست و پشتیبان و حامی زرتش دیگر فر به کسی نپیوسته است. اهورامزدا آن را برای ایرانیان ذخیره نمود تا این که رهانندگان، یعنی سوشیانت ها ظهور کرده و به آنان تسلیم نماید.

سوشیانت در وندیداد
در وندیداد هم سوشیانت آخرین آفریده و مخلوق اهورامزدا دانسته شده و ضمنا به محل ولادت وی که کیانسه است نیز اشاره گردیده است. در گزارش پهلوى وندیداد (19/5) سوشیانت به صورت Sut aumand سودمند آمده و از آن هنگامى سخن رفته که میان زرتشت و اهریمن (انگرمینو) جدالى سخت بوده است. اهریمن دیوان را برمى انگیزد تا زرتشت را هلاک کنند، اما زرتشت با خواندن ادعیه و توسل به کلام مقدس دیوان را مى راند و بر آن مى شود تا آفرینش شر اهریمنى را نابود سازد. اهریمن به تمنا مى خواهد زرتشت را منصرف کند، اما زرتشت در جوابش مى گوید: «اى اهریمن بدسگال! من آفریده هاى دیو ساخته را تباه مى کنم؛ دیو نسو (Nasu) دیو لاشه و مردار را بر مى افکنم؛ پرى خنتائیتى را هلاک مى کنم؛ تا آن گاه سوشیانت پیروزمندانه از آبهاى دریاچه کسو (Kasu) در جانب مشرق از سوى خاورگاهان زاییده شود. اما عمده مطالب درباره سوشیانسها در یشتهاى سیزدهم و به ویژه نوزدهم آمده است.


منابع :

  1. هنرى ساموئل نیبرگ- دینهاى ایران باستان- ترجمه سیف ‏الدین نجم ‏آبادى- مرکز ایرانى مطالعه فرهنگها- 1359

  2. ابراهیم پورداود- رساله سوشیانس- انتشارات فروهر- چاپ دوم- 1374

  3. محمدتقی راشد- نجات‏بخشى در ادیان- مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى- 1369

  4. مهدیه رضوی و فاطمه سیارپور- مقاله سوشیانت موعود زرتشت و مقایسه آن با موعود ادیان بزرگ- سایت آفتاب

  5. علی اصغر مصطفوی- سوشیانت یا سیر اندیشه ایرانیان در باره موعود آخرالزمان- تهران ۱۳۶۱

  6. ابراهیم پورداود- سوشیانت (موعود مزدیسنا)

  7. مهدی متوسلیان- سوشیانت ها یا موعودان نجات بخش دین زرتشت- پایان نامه کارشناسی ارشد- دانشگاه تهران- 1۳۷۵

  8. سیدحسن حسینى (آصف)- فصلنامه هفت آسمان- شماره 4- مقاله موعود در آیین زرتشت

  9. فاطمه علیپور- مقاله منجى در دین زرتشت- ندای صادق- شماره 16

  10. سیدمجتبى آقایى- بازخوانى مفهوم موعود در دین زرتشت- فصلنامه هفت آسمان- شماره 7

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/113550