دین و باورهای ابتدایی مصریان باستان (معابد مصریان)

فراعنه در مصر باستان
پادشاهی که سلطنت مصر سفلی و علیا او را مسلم بود فرعون نام داشت. این کلمه از پیرااویی Pieaoui آمده که به معنی «مقام دوگانه» می باشد.

پرستش فرعون در مصر باستان

فرعون تحت حمایت خاص خدایان مخصوصا هوروس (شاهین خدا) قرار داشت و پرتوی از خورشید به شمار می رفت. فرعون، خدا خورشید (رع) و پسر خدا و بالاخره خدا بود، از این جهت فرعون را مانند خدا می پرستیدند و معابدی برپا داشته او را پرستش می نمودند. تصویر فرعون در آثار پاینده مصر علایمی دارد که از مقام الوهیت او خبر می دهد مثل قرقی که مظهر هوروس می باشد، و قرص خورشید که در میان دو شاخ قرار گرفته و رع را مجسم می نماید. هر کسی به فرعون نزدیک می شد سجده می گذارد چنان که گویی به حضور خدا می رود. بامدادان چون فرعون برمی خواست هم چنان که خورشید طالع را درود می فرستادند به او نیز تحیت می گفتند از این قبیل: «طلعت خود را به سوی من بازگردان ای آفتاب طالع که عالم را به نور جمال خود روشن می کنی و ای قرص پر فروغ که ظلمت را از سرتاسر مصر نابود می سازی. تو پدرت را مانی که در فضای آسمان طلوع کرده است چون سر بر می داری روشنایی خود را به دنیا پخش می کنی جایی نیست که از جمال طلعت تو محروم بماند که نصیب و قسمت تمام عالم به حواله تست هنگامی که در قصر خود راحت کرده ای آن چه را در اکناف مملکت بر زبان خلق می گذرد می شنوی زیرا تو هزاران گوش داری، اگر کسی دامن خود را به بدی بیالاید چشم تو گواه آن است زیرا در درخشندگی بر ستارگان آسمان و در بصیرت بر خورشید برتری دارد. این پادشاه رئوف، تویی که به مردم روان می بخشی». این قدرت فوق انسانی از راه ارث به دست می آمد. برای این که خون سلطنت پاک و محفوظ بماند پادشاه با خواهر و یا نیمه خواهر خود ازدواج می کرد. با وجود این عقیده، پادشاهانی در تاریخ مصر دیده می شوند که شرایط فوق را دارا نبودند و از جانب پدر و مادر از خون شاه بی بهره بودند. برای این که این پادشاهان بتوانند حکومت کنند افسانه ای وجود داشت که سلطنت آنان را قانونی می ساخت. خدا از آسمان نازل می شد و پادشاه را در آغوش مادر زمینی خلق می کرد تقدیس پادشاه او را دارای نیروی فوق طبیعی می نمود و وی را برای سلطنت مصر علیا و سفلی شایسته می ساخت. فرعون دو تاج بر سر داشت و دو جادوگر بزرگ نیروی خدایی را به او وارد می کردند. پادشاه باید بر طبق عدالت حکومت می نمود، پدیده های طبیعت را نیز در اختیار داشت، گردش خورشید و طغیان رود نیل و خشکسالی نتیجه اعمال بد مردم بود و از پادشاه ناشی می گشت. فرعون مظهر پادشاه مطلوبی بود که خالق جهان به شمار می رفت مانند خدا شایسته پرستش بود، در حیات با هوروس و پس از مرگ با اوزیریس در یک مقام قرار داشت. پرستش پادشاهان در گذشته بسیار رواج داشت و آخرین نمونه آن در مورد امپراطور ژاپن بود که به خواست خود وى در سال 1946 لغو شد. هم اکنون برخى از فرمانروایان مانند پادشاه تایلند مقدارى از آن سنت را حفظ کرده اند. فرعونهاى مصر (مانند امپراطورهاى ژاپن) خدایانى از نسل آفتاب به شمار مى رفتند و پرستش آنان به این عنوان بود.

معابد و نقش آنها در دین مصریان باستان
معابدی که مراسم عبادت خدایان مصری به عمل می آمد «خانه خدایان» نام داشت. این بناها که برای پناه موجودات ابدی به کار می رفت با سنگ ساخته می شد. معبد آمون در تب مربوط به عهد رامسس سوم پنج مرتبه بزرگتر از استان سن در فرانسه بود. در عهد آنتونی ها چهل و دو معبد سراپیس وجود داشت. روحانیان بسیاری در این معابد خدمت می کردند که گاهی دارای ثروت بسیاری می شدند. مخصوصا روحانیون آمون قلمرو بزرگی در اختیار داشتند و در غارت مردم مستعمرات شرکت می کردند. در عهد رامسس سوم ثروت آمون شامل 235000 هکتار زمین و 8100 غلام و 5000 مجسمه و 42100 راس چهارپایان اهلی بود.

مراسم روزانه معابد

مراسم روزانه معابد نگاهداری و آرایش و پوشش خدا و مخارج تغذیه آن برای پادشاه عایدی سرشاری داشت. مراسم دسته و راه پیمایی با آواز دسته جمعی نیز در دین مصریان قدیم معمول بود. هرودوت می نویسد: این مراسم را در شب انجام می دادند و در روی دریاچه ساییس در بعضی اعیاد به یاد اوزیریس نان قندی می خوردند. معابدی که خرابه هایش باقی مانده تقریبا تمام از عهده دولت جدید یا دوره متاخر بر آن است. در آن موقع معبد ملک و خانه خدا محسوب می شده، محوطه وسیعی داشته که خدمه در آن می زیسته اند. منزل کهنه و خدمتکاران و انبار و سر طویله جایگاه حیوانات قربانی همه در داخل آن محوطه قرار داشت و از مجموع این ابنیه شهر کوچکی تشکیل می یافت شبیه به بعضی دیرهای بزرگ اروپا در قرون وسطی. در وسط این محوطه فضایی مخصوص عبادت بود خیابانی سنگ فرش با دو رده ابوالهول بدان جا منتهی می شد. در مدخل معبد (Pylone)، دری بود و از دو جانب آن، دو برج بزرگ به شکل هرم ناقص و مستور، از صور برجسته و کتیبه، در جلوی مدخل معبد دو میل طوطی از سنگ سماق یک پارچه سر به آسمان می کشید که مسله نامیده می شود. مجسمه های قوی هیکل فرعونی که بانی معبد بود، در مدخل معبد از دو سو گذاشته می شد. دیگر از اسباب زینت سر در معبد ستون هایی بلند بود که پرده های بیرق در نوک آن حرکت می کرد، چون از مدخل معبد می گذشتند به حیاط اندرونی وارد می شدند که دالانهای ستون دار داشت و مراسم روحانی را در آنجا به عمل می آوردند، پس از آن تالارهای بزرگی پیدا می شد که چندین رج ستون سقف آن را نگاه می داشت. این تالارها منشأ عمارات چهل ستون گردیده است. مراسم مهم مذهبی در این تالارها اجرا می شده و هم در آنجا خداوند در نهایت هیمنه و طمطراق بر روی تختی کشتی مانند در نظر مومنین تجلی می نموده است. هرچه بیشتر به اندرون معبد نزدیک می شدند از عده کسانی که حق جلو رفتن داشتند کاسته می شد و به همین نسبت بر غلظت می افزود تا آن که به خلوتگاه راز می رسیدند. که در آنجا هیکل خداوند آرام داشت و سیم و زرنگاری های آن پرتو می انداخت، در این تالار کسی را حق دخول نبود جز کهنه عالی مقام که از «اسرار ملکوت و ناسوت و دنیای دیگر» چیزی برایشان پوشیده نبود.

زیباترین خرابه های باقیمانده از معابد
زیباترین خرابه هایی که باقیمانده از معابد کرنک والاقصر (در محل شهر تب) و معابد زیرزمینی ایپسامبول Ipsamboul (فیمابین دوشلاله اولی) و معابد جزیره فیله Phila (محاذی شلاله اول) می باشد. شاید خرابه های کرنک والاقصر عظیم ترین خرابه های دنیا باشد. چهل ستون معبد آمون در کرنک 100 ذرع عرض و 50 ذرع طول دارد، چنان که تقریبا کلیسای نوتردام دوپاری یک پارچه در آن جا می گیرد، این تالار را 144 ستون به 16 ردیف نگاه می داشت. ستون های دو ردیف اول که از سایرین بلندتر است 24 ذرع ارتفاع و 10 ذرع دوره داشت، قطر هر یک از آنها به اندازه ستون واندوم Vendome پاریس بوده است. معبد زیرزمینی ایپسامبول نیز مانند خرابه های کرنک والاقصر در اوان شوکت و اقتدار تب ساخته شد، و بانی آن رامسس دوم بود، چهار مجسمه عظیم الجثه رامسس ثانی که بیست ذرع قد پا دارد و در سنگ تراشیده شده مدخل معبد را زینت می کند. تمثال های دیگری از رامسس ثانی که به شکل اوزیریس درآمده به ستون های تالار بزرگ زیرزمینی تکیه کرده است. اما معابد جزیره فیله اغلب در اوان سلطه یونان و روم ساخته شده ولی دنباله سنن محکم مصر قدیم را رها نکرده است، این معابد آخرین شاهکارهای هنرنمایی مصر شمرده می شود.

اهرام سه گانه مصر باستان
اهرام مصر در حدود چهار هزار سال قدمت دارد. نخستین هرم خئوپس ساخته شد؛ وى یکى از فراعنه مصر است (2600 ق. م). این هرم 150 متر ارتفاع دارد و براى دور زدن اطراف آن باید یک کیلومتر را طى کرد. هرودت مى گوید که وقتى خئوپس به پادشاهى رسید، دستور داد براى او ارامگاهى به شکل هرم بسازند. مأموران و نگهبانان او، کشاورزان و بردگان را از سراسر مصر براى ساختن این هرم جمع کردند. در حدود صد هزار انسان بطور همزمان براى ساختن هرم دست بکار شدند. سنگهاى هرم را از کوههاى اطراف رود نیل جدا کردند. وزن هر تخته سنگ 5/2 تن بود. بردگان این تخته سنگ ها را با قایق از رودخانه عبور مى دادند و سپس با غلطک آنها را تا نزدیک محل هرم مى آوردند. کارگران دیگرى که در فن سنگ تراشى مهارت داشتند، سنگ ها را مى تراشیدند و کار مى گذاشتند. نگهبانان با شلاق بر اندام برهنه بردگان مى نواختند تا کار پیش رود. این هرم 30 سال طول کشید تا ساخته شد و هزاران نفر زیر تازیانه جان دادند.

زندگی پس از مرگ از نظر مصریان باستان
گرچه در دین مصر قدیم عقیده به بقای پس از مرگ وجود دارد ولی گاهی تاریک و مبهم به نظر می آید. برای روشن ساختن این گونه تصورات باید به ذکر اصول زیر پرداخت. انسان زنده در حالی کمه یک فرد است دارای یک جسم و یک سایه و یک تصویر و یک نام و یک روح (Ba) و یک جفت یا همزاد بنام کا (Ka) می باشد که در زندگانی پس از مرگ نقش مهمی را عهده دار است. جسد را نباید قطعه قطعه و ناقص کرد بلکه لازم است از آن مراقبت و محافظت به عمل آید. از عصر نئولی تیک Neolitigue مرده را در مقبره امانت می گذاردند. صورت به طرف خانه قرار می گرفت تا بتواند اولاد و کسان خود را تماشا کند. دست غالبا به سمت دهان و مقداری دانه های گندم در اطراف سر قرار داشت.

مومیایی کردن اجساد توسط مصریان باستان

پس از مرگ جسد را خالی و خشک کرده و مومیایی می کردند سپس آن را در بنای مجلل آرامگاه که خانه ابدی است می گذاردند. اعتقاد به زندگی دوباره یکی از اجزای اساسی مذهب مصری ها بود. در این باره چند نوع تفسیر و توضیح معمول بود. در یکی از این تفاسیر، مرده در زمینی در بهشت ساکن می شد که ان را سرزمین "یارو" "Yaru" می نامیدند. در این محل که به مزارع مصر بی شباهت نبود، مرده در صلح و وفور ونعمت زندگی می کرد. بعضی از افراد که قادر نبودند به یارو برسند، زیرا یارو را اب احاطه کرده بود، برای یاری گرفتن از حیوانات مقدس نام نویسی می کردند. جیمز هنری بریستد، مصر شناس، این سفر را بدین نحو توصیف می کند: "گاهی اوقات شخص متوفی از باز یا لک لک می خواهد تا او را از اب عبور دهند. گاهی اوقات خداوند خورشید او را سوار بر قایقش حمل می کند. اما اغلب ان ها به خدمات مرد قایقرانی مشهور به "صورت وارو" یا "پس نگر" نیاز دارند، زیرا او همیشه صورتش را به عقب برگردانده است تا قایقش را به جلو براند. او همه کس را سوار قایقش نمی کند، بلکه تنها کسانی را قبول می کند که در مورد انها گفته شده باشد: "او، بر خلاف ظاهرش، ابلیس نیست". بر اساس نوشته های بسیاری از مورخان این نخستین بار در تاریخ بوده است که مردم به ارتباط کیفیت زندگی پس از مرگ با اعمال و رفتار دوران زندگی اعتقاد داشته اند. بعدها، مصریها به این باور رسیدند که مردگان نیک در جهان زیرین به" ازیرویس" (خدای دنیای مردگان) می پیوندند و تنها فرعون مقتدر و خانواده اش همراه با تعداد کمی از اشراف و صاحب منصبان بالا قادرند به زندگی پس از مرگ برسند. حتی کسانی که در دایره نزدیکان حاکم بودند نمی توانستند به جهان زیرزمین برسند، مگر اینکه حاکم انها را هدایت می کرد. به این ترتیب، به منظور نزدیکی به روح فرعون، اشراف ارامگاهایشان را تا حد امکان نزدیک به ارامگاه فرعون می ساختند و معمولا فرعون، زمین و مواد لازم را برای ساختن آرامگاه در اختیارشان قرار می داد. مصری های عادی که نمی توانستند به زندگی دوباره برسند، مردگانشان را در حفره های کم عمق در شن در کنار آرامگاه فراعنه و اشراف دفن می کردند.

راز مومیائى کردن مردگان
باور مصریان بر این بود که اگر جسد مرده را نگهدارى کنند، روح مرده دوباره به آن جسد باز مى گردد براى این کار ابتدا محتواى جسد را خالى مى کردند و سپس جسد را در محلول نمک نهاده و اندکى بعد در پارچه هاى سفید مومیائى شده مى پیچیدند و در آفتاب خشک مى کردند. البته این کار خرج زیادى داشت؛ به همین جهت کسانى که داراى قدرت مالى بودند، اقدام به این کار مى کردند. مصریان باستان معتقد بودند که که روح فرعون برای سفر به زندگی دوباره به یک کالبد نیاز دارد، به علاوه اگر اجازه داده می شد تا بدن بعد از مرگ بپوسد، روح یا "کا" محکوم می شد تا ابد به تنهایی بگردد. مصری ها می خواستند از سفر موفق حکمرانشان به جهان دیگر مطمئن باشند، جایی که بر اساس اعتقاد انها حاکم می توانست امنیت مردمش را برای ابد تضمین کند. به همین دلیل انها شیوه خاصی را به نام مومیایی کردن ابداع کردند که پیکر فرعون و و نیز اعضای خانواده او و اشراف برگزیده را که اجازه ورود به دنیای زیر زمین را داشتند، حفظ می کرد. مصریان باستان معتقد بودند قلب شخص مرده را خدایان وزن می کنند، تا ارزش شخص برای زندگی بعدی تعیین شود.

نحوه مومیایی کردن

هنگامی که فرعون می مرد، مستخدمان بدن او را به معبدی نزدیک آرامگاهش می بردند. ابتدا کاهن حنوط کننده بدن حاکم را به آرامی روی میز باریک قرار می داد و اندام های داخلی اش را تخلیه می کرد تا مانع پوسیدگی شود. سپس از طریق بینی با یک قلاب دراز مغز را قطعه قطه خارج می کردند. تنها اندامی که برداشته نمی شد، قلب بود، زیرا گمان می رفت که مرکز روح باشد. بعد از تخلیه اندام ها، بدن فرعون با شراب خرما شستشو داده می شد و با صمغ مر (ماده ای که از نوعی درخت خاص به دست می اید و برای عطر سازی استفاده می شود)، (کهربا) و عطر، پر و دوباره دوخته می شد. سپس حنوط گران ان را با "نترون" (سلیکات سدیم والومینیوم)، نوع خاصی از نمک، می پوشاندند تا مایعات درون بافتهای بدن خشک شود. بعد از هفتاد روز بدن خشک شده را در رود نیل می شستند و روی پوست روغن وموم می مالیدند. سپس پیکر را در نوارهایی از کتان نازک می پیچیدند. اگر تمام این عملیات درست انجام می شد، بر اساس اعتقاد مصریان، فرعون مرده دوباره به زندگی باز می گشت. یک منبع باستانی می گوید: "پوستت باید به خاطر تو بلند شود، استخوان هایت باید به خاطر تو باید به هم جوش بخورند، اجزای بدنت باید خودشان را به خاطر تو گرد هم بیایند. پوستت باید به خاطر تو دوباره جفت شود." هنگامی که بدن مومیایی می شد، وقت برگزاری مراسم فرا می رسید. جسد را در سه تابوت بزرگ تو در تو می گذاشتند. سپس هر سه تابوت را در یک تابوت بزرگ تر سنگی می گذاشتند و روی یک پایه تابوت قرار می دادند که به آرامگاه کشیده می شد. کاهنان پیشاپیش یک گروه بزرگ حرکت می کردند، بخور مر می پراکندند و دعا می خواندند. بعد از کاهنان، خانواده فرعون بودند که توسط ملکه گریان هدایت می شدند. او برای نشان دادن اندوهش روی صورتش گل می مالید و پیراهنش را پاره می کرد. در پایان صف طویلی از عزاداران شامل خویشاوندان وکارگزاران دربار می امدند. مستخدمان لباس ها، غذا، اسلحه، جواهرات، اسباب و اثاثیه و سایر لوازمی را که فرعون در زندگی بعدی استفاده می کرد، حمل می کردند. بعد از قرار دادن فرعون در آرامگاه، کاهن اعظم، مراسم نهایی را به جا می اورد که با این کلمات پایان می یافت: "تو دوباره زندگی خواهی کرد، تو همیشه زنده می مانی، تو دوباره جوان می شوی، تو دوباره جوان هستی برای همیشه." برای تغذیه روح فرعون پس از مرگ، کاهنان خاصی آئین مذهبی را در معبد سوگواری مجزایی اجرا می کردند. اهرام مدفن فراعنه امپراطوری قدیم بود. هرم های جیزه gieen تحت حمایت ابوالهول به سلسله چهارم و هزاره سوم قبل از میلاد و هرم های ساکارا Saqqara به سلسله پنجم و ششم تعلق داشت. در اطراف اهرام سلطنتی اهرام کوچک جایگاه ملکه و خانواده شاه و مقابر دیگر که اعراب آن را بانک می نامند وجود داشت. هرچه زمان می گذشت اهرام کوچک و بانک ها مهم می شد. در پایان امپراطوری قدیم و در عهد امپراطوری وسطی و جدید برای مراقبت بیشتر مصریان اجساد را در سرداب ها و قبرهای زیرزمینی جای دادند.
(ادامه دارد...)


منابع :

  1. عبدالله مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد اول- بخش ادیان و مذاهب مصر باستان

  2. حسین توفیقى- آشنایى با ادیان بزرگ- بخش ادیان ملل گذشته

  3. مهرداد ایزد پناه- آشنایی با ادیان قدیم مصر- انتشارات محور- صفحه 6-5 و صفحه 79-47

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/113668