متون علم ملل و نحل اسلامی (بخش دوم)

در این قسمت به برخی دیگر از متون اصلى علم ملل و نحل از جمله، الفصل فى الملل و الاهواء و النحل نوشته ابن حزم ظاهرى، التبصیر فى الدین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین نوشته ابومظفر اسفرائینى، بیان الادیان در شرح ادیان و مذاهب جاهلى و اسلامى نوشته ابوالمعالى محمد حسینى علوى، الفرق المفترقة بین اهل الزیغ والزندقة نوشته ابومحمد عثمان بن عبدالله بن حسن عراقى حنفى، الملل و النحل نوشته ابوالفتح عبدالکریم بن ابى بکر احمد شهرستانى اشاره می شود.

الفصل فى الملل و الاهواء و النحل
نوشته ابومحمد على بن احمد معروف به ابن حزم ظاهرى. یکى از بزرگ ترین دانشمندان مذهب ظاهرى است و در حقیقت مى توان او را زنده کننده این مذهب، که بر ظاهر قرآن و حدیث و ابطال قیاس و رأى و استحسان تکیه دارد، نام داد. مذهب او در کتاب الفصل نیز بروز کرده و براى مثال، در هنگام ذکر تأویلات مسیحیان از کتاب مقدس آن را خلاف ظاهر بر شمرده است. بیش از صد و سى کتاب در موضوعات مختلف فقهى، اصولى، کلامى، تاریخى، رجالى، منطقى و ملل و نحل به وى منسوب است، که چهل و شش اثر از این مجموعه هم اکنون موجود است. کتاب الفصل، که بین سال هاى 418 تا 440 قمرى نگاشته شده است و یکى از بزرگ ترین کتب ملل و نحل به حساب مى آید، درحقیقت به کتاب کلامى شبیه تر است تا به کتابى در ملل و نحل، زیرا بیشتر به طرح مباحث کلامى پرداخته، و بخش مربوط به نقل اقوال ادیان و فرق، بسیار کمتر از مجموع کتاب است، و نیز با رد عقاید دیگران و اثبات عقیده خود وى همراه است. بخش مربوط به علم ملل و نحل در دو فصل سامان یافته است، فصل اول متعرض بیان عقاید ادیان دیگر شده است، که شاید یکى از قدیمى ترین مباحث مفصل اسلامى در این زمینه محسوب شود. فصل دوم در بیان عقاید فرق اسلامى است. نویسنده فرقه هاى مقر به اسلام را به پنج فرقه اصلى اهل سنت، معتزله، مرجئه، شیعه و خوارج تقسیم مى کند و براى هر یک زیر فرقه هایى را بر مى شمرد. ابن حزم در این کتاب، فرقه اهل سنت را، که همان، اصحاب حدیث متمسک به ظاهرند، بر حق مى داند و در هنگام نقل اقوال بقیه فرق، آن ها را طبق مذهب خود رد مى کند. از نکات جالب این کتاب اینکه مذهب فقهى ابوحنفیه را نیز از مرجئه دانسته و نیز در بخشى دیگر کیسانیه را زیر فرقه زیدیه شمرده است. در بخش عمده اى از کتاب که مى توان آن را در موضوع فرقه شناسى اسلامى داخل دانست، مؤلف به خیال خود به جمع آورى اقوال کفر آمیز یا محال گروه هاى چهارگانه یعنى معتزله، خوارج، شیعه و مرجئه و به عبارت دیگر، گروه هاى مخالف با اهل سنت و حدیث پرداخته است. وى این مبحث را با عنوان ذکر العظائم المخرجة الى الکفر او الى المحال من اقوال اهل البدع المعتزلة و الخوارج و المرجئة و الشیعة مطرح کرده است. مطالب فراوانى از این بخش اتهاماتى واهى و بدون اساس است، نمونه بارز این اتهامات را مى توان در قسمت مربوط به شیعه تحت عنوان «ذکر شنع الشیعة» مشاهده کرد.

التبصیر فى الدین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین
نوشته ابومظفر اسفرائینى. نویسنده داراى تفکر اشعرى است و کتاب خود را نیز بر این مبنا نگاشته است و در آن از کتاب الفرق بین الفرق بغدادى تأثیر فراوانى گرفته است، اما موارد اختلاف فراوانى نیز با آن کتاب دارد، از جمله در بیان فرقه هاى هفتاد و دوگانه، مرجئه را برخلاف بغدادى به هفت فرقه تقسیم مى کند و فرقه هاى بکریه و نجاریه را یک فرقه و فرقه هاى جهمیه و کرامیه را نیز یک فرقه به حساب مى آورد و مانند بغدادى، فرقه ناجیه را اهل سنت و جماعت که شامل هر دو دسته اصحاب حدیث و رأى مى شود مى داند.
این کتاب پانزده باب دارد، در باب اول و دوم تاریخچه اختلاف و حدیث تفرقه و ذکر فرقه هاى مختلف به اجمال بیان شده است. از باب سوم تا باب دوازدهم عقاید فرقه هاى مختلف به تفصیل مطرح شده و مؤلف در بسیارى از موارد با بى ادبى و وارد کردن اتهام آن ها را رد کرده است، به عنوان مثال، در رد روافض (شیعیان) حدیث جعلى «الروافض یهود هذه الامة» را از قول پیامبر اکرم (ص) نقل مى کند، و محقق کتاب در زیرنویس این نکته را متذکر مى شود که آن را در کتب حدیثى نیافته است. در باب سیزدهم به ذکر فرقه هایى که از اسلام خارج اند پرداخته، و بسیارى از فرقه هاى غلات و نیز بعضى از فرقه هاى خوارج را تحت این عنوان ذکر کرده است. باب چهاردهم به ذکر عقاید و ادیان قبل از اسلام، مانند بت پرستان، سوفسطایى ها، مجوس، یهود و نصارا اختصاص یافته است. این باب یکى از جهات اختلاف این کتاب با الفرق بین الفرق بغدادى است که اختصاص به ذکر فرقه هاى اسلامى دارد. باب پانزدهم در بیان اثبات عقاید اهل سنت و جماعت است.

بیان الادیان در شرح ادیان و مذاهب جاهلى و اسلامى
نوشته ابوالمعالى محمد حسینى علوى. نویسنده کتاب خود را به احتمال قوى در سال 485 قمرى به زبان فارسى تألیف کرده است و شاید اولین کتابى باشد که در این علم به فارسى تألیف شده است. نویسنده کتاب آن را در پنج باب تدوین کرده است، در باب اول به خدا پرستى بیشتر اقوام و ملل در طول تاریخ اشاره کرده است. در باب دوم ادیان و مذاهب پیش از اسلام را بیان کرده است. در باب سوم به ذکر حدیث تفرقه و انطباق فرقه هاى اسلامى با این حدیث پرداخته است. در این باب فرقه هاى اصلى اسلام را به هشت فرقه سنت و جماعت، معتزله، شیعه، خوارج، مجبره، مشبهه و کرامیة، صوفیه و مرجئه تقسیم مى کند و سپس زیر فرقه هاى آن ها را برمى شمرد. در باب چهارم به ذکر عقاید گروه هاى هشت گانه مى پردازد. از ملاحظه این باب کمال انصاف مؤلف در نقل اقوال فرقه ها به دست مى آید و حتى در نهایت نظر مؤلف درباره فرقه ناجیه روشن نمى شود. در باب پنجم به ذکر گروه هاى مدعى نبوت و الوهیت و قیام هایى که با این مدعاها صورت گرفته پرداخته است، در اینجا علاوه بر مسیلمه و اسود عنسى که در صدر اسلام ادعاى نبوت کردند، بعضى از افراد همانند مختار و نیز بعضى از گروه هاى غلات را ذکر مى کند. به نظر مى رسد درباره ی مختار از حد بى طرفى خارج شده و به گفته هاى متعصبان اهل سنت تکیه کرده است.

الفرق المفترقة بین اهل الزیغ والزندقة
نوشته ابومحمد عثمان بن عبدالله بن حسن عراقى حنفى. مؤلف در آغاز شمه اى از تاریخ اختلاف بین مسلمانان را بیان مى کند و آغاز آن را هنگام قتل عثمان مى داند. سپس به بیان حدیث تفرقه مى پردازد و براى رسیدن به عدد هفتاد و سه، تقسیم بندى بدیع اى ارائه مى کند، بدین ترتیب که فرقه هاى اسلامى را به شش فرقه اصلى ناصبیه، رافضه، جبریه، قدریه، مشبهه و معطله تقسیم مى کند و براى هر فرقه اصلى دوازده زیر فرقه ذکر مى کند و بدین ترتیب عدد هفتاد و دو به دست مى آید، و فرقه هفتاد و سوم را که اهل نجات اند، همان فرقه اهل سنت و جماعت مى داند. سپس به بیان برخى از عقاید گروه هاى هفتاد و دوگانه مى پردازد و هر عقیده را بر طبق مبانى خود رد مى کند. نکته قابل توجه در این کتاب این است که ضمن شمردن فرقه هاى دوازده گانه روافض (شیعیان) ده فرقه از آن ها را از غلات ذکر مى کند و دو فرقه دیگر را زیدیه و امامیه مى داند.

الملل و النحل
نوشته ابوالفتح عبدالکریم بن ابى بکر احمد شهرستانى. چنان که گفته شد، این کتاب به طور جامع و مفصل به فرقه هاى اسلامى و ادیان پرداخته است و نیز نظم و ترتیب بدیعى دارد. از این رو به این کتاب توجه کرده اند و آن را مشهورترین و اصلى ترین کتاب ملل و نحل دانسته اند. در بعضى از نوشته ها نویسنده فیلسوف و متکلم معرفى شده و لقب «افضل» گرفته است. نوشته هاى او را در زمینه هاى فلسفه و تاریخ آن، کلام، تفسیر و ملل و نحل دانسته اند. یکى از مخالفان فلسفه مى گوید که اگر دفاع او از فیلسوفان نبود، مى توانست به عنوان امام مطرح باشد. نویسنده پس از بیان مقدماتى، کتاب خود را در دو بخش سامان مى دهد. بخش اول اختصاص به دیانات و ملل دارد و بخش دوم به بحث و بررسى در پیرامون اهواء و نحل مى پردازد. مقدمه ملل و نحل شامل تقسیم اجمالى همه مردم دنیا، تعیین قانون و ضابطه براى تقسیم بندى فرقه هاى اسلامى، و تاریخ ایجاد شبهه در میان عموم مردم و به ویژه فرقه هاى اسلامى است و در مقدمه پایانى درباره برگزیدن روش خاص خود در ترتیب بندى کتاب بحث مى کند. وى هنگام بیان ضابطه براى تقسیم بندى فرقه هاى اسلامى، همه اختلافات مسلمانان را در چهار قاعده منحصر مى کند.
قاعده اول: صفات خداوند و اختلاف بر سر وحدت یا تعدد صفات، که آن را شامل مسائلى هم چون صفات ازلى، صفات ذاتى، و صفات فعل و اختلافات بر سر آن ها مى داند.
قاعده دوم: قدر و مسئله عدل، که آن را شامل مسائل قضا و قدر، جبر و کسب، اراده خیر و شر، مقدور و معلوم مى داند و اختلافات گروه هاى مختلف اسلامى را بر سر این مسائل بیان مى کند.
قاعده سوم: وعد و وعید، اسماء و احکام، که آن را شامل مسائلى هم چون ایمان، توبه، وعید، ارجاء، تکفیر و تضلیل مى داند.
قاعده چهارم: سمع و عقل، رسالت و امامت، که آن را شامل مسائلى هم چون تحسین و تقبیح، صلاح و اصلح، لطف و عصمت در نبوت، و شرایط امامت مى داند. آنگاه مى گوید اگر یکى از پیشوایان امت به یکى از مقالات فوق قائل شد، مقاله او را مذهب، و جماعت او را فرقه به حساب مى آوریم. به عبارت دیگر، شرط در تشکیل فرقه از نظر او دو چیز است: اول آن که به یکى از مقالات فوق قایل باشد، و دوم آنکه قائل، از پیشوایان امت باشد که بتوان براى او پیروانى جست و جو کرد، تا عنوان فرقه بر جماعت آنان صدق کند. وى سپس با توجه به اختلاف نظر در مقالات فوق، فرقه هاى اسلامى را به چهار گروه بزرگ قدریه، صفاتیه، خوارج و شیعه تقسیم مى کند و تداخل گروه هاى کوچک را باعث به وجود آمدن عدد هفتاد و سه مى داند.
مؤلف در بخش اول درباره دیانات و ملل بحث مى کند. وى مى گوید ملاک افتراق دیانات و ملل از اهواء و نحل این است که صاحبان دیانات و ملل اعتقادات خود را مستند به غیر خود، که پیامبر باشد مى کنند، اما اهل اهواء و نحل، رأى و اعتقادى را بدون استناد به پیامبر اخذ مى کنند که درباره گروه اول لغت «مستفید» و درباره گروه دوم لغت «مستبد» را به کار مى برد. این بخش خود به دو فصل مسلمانان و غیر مسلمانان تقسیم مى شود و اختلاف مسلمانان را نیز در دو قسمت اصول و فروع بیان مى کند، در بخش اصول و مسائل کلامى به ذکر فرقه هاى مختلف اسلامى و اقوال آن ها درباره چهار قاعده مذکور مى پردازد. فخرالدین رازى معتقد است که شهرستانى این بخش را از کتاب الفرق بین الفرق بغدادى که فردى متعصب بوده گرفته است، لذا آن را بى اعتبار مى داند. اما با مقایسه این دو کتاب، اگر چه موارد مشابه فراوان دارند، نمى توانیم نظر فخرالدین رازى را به طور کلى تأیید کنیم، براى نمونه یکى از موارد اختلاف بین آن دو این است که شهرستانى بدون اظهار نظر خود به ذکر معتقدات فرقه ها مى پردازد، علاوه بر آنکه در موارد بسیارى در عنوان فرقه ها و عقاید آن ها با هم اختلاف دارند. مؤلف در بخش ادیان غیر اسلامى به ذکر آراء و معتقدات یهودیان، مسیحیان، مجوسان و پیروان صحف ابراهیم که معتقد به کتابى آسمانى اند، مى پردازد و فرقه هاى مختلف آنان را ذکر مى کند. در بخش دوم کتاب که به بیان اهل اهواء و نحل اختصاص دارد، مؤلف به ذکر گروه هاى مختلفى هم چون فیلسوفان، اعراب جاهلیت، بت پرستان، صابئین و حرنانیین مى پردازد.


منابع :

  1. مجلات هفت اقلیم

  2. www.adyan.org

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/114100