کفر و نفاق یکی از اصلی ترین عوامل ورود بعضی از انسانها به دوزخ است. این دو خصلت رذیله باعث نابودی بسیاری از افراد شده و آنها را دچار سخت ترین عذابها در بدترین جایگاه های جهنم خواهد نمود:
بدترین بستر از آن کافران خواهد شد!
1ـ «قل للذین کفروا ستغلبون و تحشرون الی جهنم و بئس المهاد؛ به کسانی که کفر ورزیدند بگو به زودی مغلوب خواهید شد و در روز رستاخیز در آتش دوزخ محشور می شوید و چه بدبستری است.» (آل عمران/ 12)
پس از جنگ بدر و پیروزى مسلمانان جمعى از یهود گفتند: «آن پیامبر امى که ما وصف او را در کتاب دینى خود (تورات) خوانده ایم که در جنگ مغلوب نمى شود همین پیغمبر است،» بعضى دیگر گفتند: «عجله و شتاب نکنید تا نبرد و واقعه دیگرى واقع شود آن گاه قضاوت کنید،» هنگامى که جنگ احد پیش آمد، و ظاهرا به شکست مسلمانان پایان یافت گفتند: «نه، به خدا سوگند آن پیامبرى که در کتاب ما بشارت به آن داده شده این نیست» و به دنبال این واقعه نه تنها مسلمان نشدند، بلکه بر خشونت و فاصله گرفتن از پیامبر و مسلمانان افزودند، حتى پیمانى را که با رسول خدا (ص) در مورد عدم تعرض داشتند پیش از پایان مدت نقض کردند و شصت نفر سوار به اتفاق "کعب اشرف" به سوى مکه رهسپار شدند و با مشرکان براى مبارزه با اسلام هم پیمان گردیده به مدینه مراجعت کردند، در این هنگام آیه فوق نازل شد و پاسخ دندان شکنى به آنها داد که نتیجه را در پایان کار حساب کنید و بدانید به زودى همگى مغلوب خواهید شد.
کلمه ی "حشر" به معناى بیرون کردن و کوچ دادن قومى از قرارگاهشان به زور و جبر است، و این کلمه در مورد کوچ دادن یک نفر استعمال نمى شود. در قرآن کریم همه جا در مورد جماعت آمده که از آن جمله فرموده: «و حشرناهم فلم نغادر منهم أحدا؛ ایشان را کوچ دادیم و حتى یک نفر را از قلم نینداختیم.» (کهف/ 47)
کلمه ی "مهاد" به معناى فرش و بستر است، و از ظاهر سیاق بر مى آید که مراد از جمله ی "الذین کفروا" مشرکین هستند هم چنان که ظاهر جمله ی: «ان الذین کفروا لن تغنى عنهم أموالهم و لا أولادهم من الله شیا؛ یقینا اموال و فرزندان کافران هرگز چیزى از [عذاب] خدا را از آنان برطرف نمى کند.» (آل عمران/ 10) نیز مشرکین است، نه یهودیان، و این نظریه بهتر مى تواند دو آیه را به هم متصل کند، چون آیه مورد بحث مى فرماید «ما بر آنان غالب آمدیم، و همه را به سوى دوزخ کوچ دادیم.» و در آیه ی قبلى علت این کیفر را بیان مى کرد، و مى فرمود: «این کفار گردن کشى کردند، و به اموال و اولاد خود تعزز و استکبار نمودند.»
انتظارات غلط
با توجه به شان نزول فوق معلوم مى شود کفارى که به اموال و ثروتها و فرزندان و نفراتشان مغرور بودند انتظار شکست اسلام را داشتند، ولى قرآن در این آیه با صراحت مى گوید: «یقین داشته باشند که به زودى مغلوب خواهید شد.» روى سخن را به پیامبر کرده، مى فرماید: «به کافران بگو: به زودى مغلوب خواهید شد (در این دنیا خوار و بى مقدار و در قیامت) به سوى جهنم محشور و رانده خواهید شد و چه بد جایگاهى است دوزخ.»
در اینجا مغلوب و در آخرت معذب خواهید بود «خسر الدنیا و الآخرة ذلک هو الخسران المبین؛ در دنیا و آخرت زیان دیده است. این است همان زیان آشکار.» (حج/ 11) در اینکه مقصود از آیه کیانند که آیه به مغلوب گردیدن آنها خبر می دهد. از مقاتل نقل شده که مقصود مشرکین مکه اند و گفته معنى آیه این است که «اى محمد (ص) به مشرکین مکه بگو به زودى شما در جنگ کشته و مغلوب می گردید و به جهنم روید.» (چون روز بدر آمد رسول خدا (ص) به کفار مکه گفت: «ان الله غالبکم و حاشرکم الى جهنم») خداوند خبر داده که به شما غلبه خواهد کرد و حشر شما به سوى جهنم است.
بئس از افعال مدح و ذم بوده و از ماده بؤس است که به معنى ناملائم بودن شدید است.
و مهاد نیز همانگونه که گفتیم، چون کتاب به معنى آماده شدن براى سکونت و استراحت می باشد، و به خاطر حرف الف دلالت به استمرار مى کند. و با این تعبیر اشاره مى شود که آخرین منزل و مأواى این افراد که به آن جا سیر کرده و در آنجا جمع شده و برقرار مى شوند، همان محیط جهنم است که پر از گرفتگى و عذاب خواهد بود.
ظاهر کلمات آیه شریفه این است که افراد کافر و بى اعتناء به حق متعال و به آیات و برنامه هاى او، خواه و ناخواه در مقابل جریانهاى طبیعى که با اراده و در تحت حکومت پروردگار متعال حرکت مى کند، مغلوب و مقهور گشته، و منزل به منزل با سیر طبیعى خودشان را به محلی که خود آماده کرده اند نزدیک مى کنند.
«و لله جنود السماوات و الأرض؛ سپاهیان آسمان ها و زمین فقط در سیطره مالکیت و فرمانروایى خداست.» (فتح/ 7) و جریان طبیعى شامل همه چرخشهاى عوالم خواهد شد.
این آیه درستى پیامبرى و نبوت پیامبر اسلام را نیز می رساند زیرا خبر او درست از کار درآمد و این خود، دلیل صدق او است و نمی شود گفت که این درست درآمدن، اتفاقى است زیرا خداوند خبرهاى زیادى داده است و تمام آنها آن چنان که خبر داده واقع شدند.
بنابراین همانطورى که هر یک از اینها معجزه اى مى باشد زیرا خداوند جز رسولانى که مورد رضایت خود او مى باشند کسى را به پنهانیها آگاه نمى سازد و این آیه نیز چنین خواهد بود و وقتى که درست بودن یکى از خبرهاى او که مغلوب شدن دشمن بود درست درآمد خبر دیگر او که محشور شدن آنان در آتش است نیز درست خواهد بود.
آرى آنان که آیات الهى را که نشان دهنده و علامتهاى راه پروردگار و رساننده به مبداء رحمت و نور هستند، انکار و تکذیب کرده، و راه منحرفى را در پیش گرفتند قهرا به محیط گرفتگى و ظلمت و غلظت نزدیک شده، و خواه و ناخواه از رسیدن به نور و حق و خوشى محروم گشته، و در سرزمین سوزان جهنم زندگى خواهند کرد.
آنچه ما به طور محسوس مى توانیم لمس و تعقل کنیم این است که انسان خود نیز در سیر روحى خود مى تواند به سوى بهشت و رحمت و نور سلوک کرده و باطن پر از نور و انبساط و طمأنینه و روحانیت در ارتباط با مبداء رحمت و لطف و فیض پیدا کند، و هم در اثر سوء نیت و عمل و انحراف از راه حق و صواب، به سوى ظلمت و آلودگى باطن حرکت کرده، و خود را در چاه بدبختى و گرفتگى سرنگون کند.
کسانی که به بهشت و جهنم خارجى در عالم ماوراء ماده نمى توانند معتقد باشند: توجه کنند که بهشت و جهنم باطنى در نفس خود انسان، براى هر انسان روشن ضمیر از مدرکات صد در صد قطعى است، و خوشى و لذات و یا گرفتگى و عذاب در آن، صد برابر افزون تر و بیشتر از بهشت و یا جهنمى است که از خارج به انسان استیلاء پیدا کند.
و این معنى قابل درک است که انسان در حالی که از اندرون و قلب خود در نعمت و خوشى و یا در نقمت و گرفتارى فرو رفته باشد به نعمتها و لذات خارجى و یا به ابتلائات بیرونى توجه نمى کند.
سرانجام نفاق آتش است
2 ـ «وعدالله المنافقین و المنافقات و الکفار نار جهنم خالدین فیها هی حسبهم و لعنهم الله و لهم عذاب مقیم؛ خدا به مردان و زنان منافق و دو چهره و کافران، آتش جهنم را وعید داده است. در آن جاودانه اند. آن آتش برای ایشان کافی است و خدا لعنتشان کرده و برای آنان عذابی پایدار است.» (توبه/ 68)
آنچه درباره صفات مشترک منافقان در قرآن گفته شده در هر عصر و زمانى دیده مى شود. منافقان عصر ما با چهره هاى جدیدى که به خود گرفته اند، در اصول فوق همانند منافقان قرون پیشین هستند، هم تشویق به فساد مى کنند، هم جلو کار نیک را مى گیرند، هم بخیل و ممسکند، و هم خدا را در تمام زندگانیشان فراموش کرده اند، و هم قانون شکن و فاسقند. و عجیب اینکه با تمام این اوصاف، مدعى ایمان به خدا و اعتقاد محکم و مبرم به مبانى دینى و اسلامى نیز هستند!
3 ـ «یستعجلونک بالعذاب وان جهنم لمحیطة بالکافرین* یوم یغشیهم العذاب من فوقهم و من تحت أرجلهم ویقول ذوقوا ما کنتم تعملون؛ شتابزده از تو عذاب می خواهند و حال آن که جهنم قطعا بر کافران احاطه دارد؛ آن روز که عذاب از بالای سرشان و از زیر پاهایشان آنان را می پوشاند و خدا می فرماید بچشید نتیجه ی کردارتان را.» (عنکبوت/ 54- 55)
نکته ی برجسته ای که از این آیه حاصل می شود آن است که کافران شتابزده تقاضای عذاب کردند و حال آن که نمی دانند هم اکنون جهنم بر آنان محیط است؛ زیرا کلمه ی "محیط" گرچه بر وزن اسم فاعل از باب افعال است، لیکن صفت مشبهه است، نه اسم فاعل و دلالت بر ثبات دارد، نه حدوث. نهایت آن که روز قیامت چهره ی جهنم و محیط بودن آن نسبت به کافر بروز می کند و ملحد تبهکار بعد از کشف غطاء به آن آگاه می شود.
4ـ «فاتقوا النار التی وقودها الناس و الحجارة أعدت للکافرین؛ از آتشی که سوختش (آتش گیره و آتش زنه اش) مردمان و سنگ ها هستند و برای کافران آمده شده بپرهیزید.» (بقره/ 24)
"وقود" چیزی است که استعداد شدید اشتعال دارد. روز قیامت انسان هایی هستند که چنین استعدادی را در دنیا کسب کرده و چونان سنگ کبریت و گوگرد شده اند که آتش را در درون خود نهفته و آماده دارند و از درونشان برای دیگران نیز وسیله سوخت و سوز حمل می کنند، و این همان چیزی است که در دنیا داشته اند و جهنمی است که برای خود افروخته اند. از این رو در آخر آیه می فرماید: «أعدت للکافرین؛ جهنم قبلا آماده شده» و آنان خود را به عنوان سنگ گوگرد و کبریت آماده انفجار ساخته اند.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «با پیامبر خدا (ص) از کوهی می گذشتیم که اشک روان داشت. پیامبر (ص) فرمود: ای کوه سبب گریه ات چیست؟ عرض کرد: ای رسول خدا حضرت مسیح (ع) از من می گذشت و یارانش را از آتشی بیم می داد که آتش زنه ی آن، مردم و سنگ است و من می ترسم که از همان سنگ ها باشم. فرمود: بیم مدار آن سنگ عبارت از "کبریت" است.»
آری در جهان سنگ ها که ما آنها را جامد و بی شعور می پنداریم، چون عالمان، همه با شعور و ادراک هستند. قرآن بارها پرده از این رازها برداشته است: «و ان منها لما یهبط من خشیة الله؛ برخی سنگ ها از خوف و خشیت الهی هبوط می کنند.» (بقره/ 74) و می فرماید: «لو أنزلنا هذا القران علی جبل لرأیته خاشعا متصدعا من خشیة الله؛ اگر این قرآن را بر کوهی فرازمند نازل می کردیم از خشیت خدا صداع و سردرد می گرفت.» (حشر/ 21)
5 ـ «و یعذب المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات الظانین بالله ظن السوء علیهم دائرة السوء و غضب الله علیهم و لعنهم و أعدلهم جهنم و ساءت مصیرا؛ و تا این که مردان و زنان نفاق پیشه و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد برده اند، عذاب کند، بد زمانه بر آنان باد، و خدا بر ایشان خشم گرفته و لعنتشان کرده و جهنم را برای آنان آماده گردانیده و چه بد سرانجامی است.» (فتح/ 6)
تذکر: گرچه عصیان مصطلح و کفر و نفاق هر کدام سبب ورود به دوزخ است، لیکن استحقاق درکات آن و همچنین دوام و انقطاع آن و شدتت و ضعف عذاب های جنبی آن یکسان نخواهد بود.