عوامل ورود در جهنم (دامهای شیطانی)

دام های شیطان

دام های شیطان، رنگارنگ، گوناگون، عوام فریب، خوش نما و بسیار فریبنده است. شیطان در برابر عظمت آفریدگار در قطب مخالف قرار گرفته پى در پى سوگند یاد نمود که «تمام نیروى خود را درباره تهیه وسایل و شبکه هائى به کار ببرم که بشر را به گمراهى و تمرد کشانم و آنها را مانند خود در صف دشمنان تو در آورم.» یکی از فریب ها و اسلحه های پنهان شیطان، تمنا و آرزو است یعنى بشر را در زندگى آن چنان سرگرم آرزوهاى دور و دراز و تمایلات می نماید که دلهاى آنان شیفته زینت و آسایش زندگى گردد و هرگز به یاد مرگ نباشند.
هر آینه او فرزندان آدم را در آرزوها و آمال دراز می افکند و آرزو های طول و دراز را در چشمانشان بیاراید و مزین سازد، مثل طول عمر و تأخیر توبه و یا عدم بعث و نشر و عقاب و دخول بهشت و ارتکاب گناه به امید رحمت و غفران و غیره براى عدم تدارک و تعطیل در اعمال صالحه و افعال حسنه. در آیات زیر نمونه هایی از این دام ها را مرور می کنیم:
«و إن یدعون إلا شیطانا مریدا* لعنه الله و قال لأتخذن من عبادک نصیبا مفروضا* و لأضلنهم و لأمنینهم و لا مرنهم فلیبتکن اذان الأنعام و لامرنهم فلیغیرن خلق الله ومن یتخذ الشیطان ولیا من دون الله فقد خسر خسرانا مبینا؛ و جز شیطان سرکش را نمی خوانند و ندای غیر او را پاسخ نمی گویند. خدا لعنتش کند. وقتی که گفت: بی گمان از میان بندگانت نصیبی معین برای خود بر خواهم گرفت و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهای دور و دراز می کنم تا ساختار آفریده شده خدا را دگرگون سازند، ولی هر کس به جای خدا، شیطان را دوست خود گیرد، قطعا دست خوش زیان آشکاری شده است.» (نساء/ 117- 118)
«أولئک مأویهم جهنم و لایجدون عنها محیصا؛ آری شیطان به آنان وعده می دهد و ایشان را در "آرزوها" می افکند و جز فریب به آنان وعده نمی دهد. آنان جایگاهشان جهنم است و از آن جا گریزی ندارند.» (نساء/ 121)

نقشه هاى شیطان

شرک به خدا از اندیشه قواى غیبى خارق العاده که ارواح نامیده مى شوند آغاز مى گردد، و این ارواح بر دو دسته اند: «ملائکه که قواى خیرند و اجنه که قواى شریره اند.» در عصر جاهلیت عربها ملائکه را دختران خدا مى پنداشتند و آنها را مى پرستیدند. در حالى که جن را از آن رو پرستش مى کردند که همتایان خدا هستند و با سلطه او در عالم وجود رقابت مى کنند. «إن یدعون من دونه إلا إناثا و إن یدعون إلا شیطانا مریدا؛ نمى خوانند سواى الله مگر الاهه هایى را و نمى خوانند سواى الله مگر شیطانى سرکش را.» (نساء/ 117)
سرکش یعنى متمرد از اطاعت و اوامر سرور خود. اعتقاد به ارواح، اعم از ارواح خیر باشد و یارى طلبیدن از آنها و براى آنها نمادهایى به صورت بت ساختن و پرستیدن و در پایشان قربانى کردن، همه اینها بند و زنجیرهایى است بر قواى بشرى و قیودى است که راه آزادى او را در مسیر حیات برمى بندد. آن عرب جاهلى که مى پنداشت «هبل» او را از بیماریش شفا مى دهد سعى خود را براى یافتن دارو به کار نمى برد هم چنان که براى زیاد شدن مال یا اراضى یا چارپایان خود تلاش نمى کرد و در بازرگانى خود را به رنج نمى افکند زیرا معتقد بود اگر چند قربانى تقدیم بت کند معجزه او زندگى اقتصادى اش را تأمین خواهد کرد.
همچنین عقولشان را به کار نمى انداختند زیرا بر آن بودند که جن ها (شیاطین) به آنها الهام مى کنند. گاه در غرفه اى تاریک مى نشستند و مدتها منتظر الهام اجنه مى ماندند در این حال چنان به خیالشان مى رسید که هاتفى غیبى آنان را آواز مى دهد و با ایشان گفتگو مى کند و حال او خود بود که با خود گفتگو مى کرد و جز مشتى اباطیل دستگیرش نمى شد ولى همین امر او را از تعقل بازمى داشت.

هدفهاى شیطان

داستان ملائکه با شیاطین فرق مى کند. ملائکه، بندگان فرمانبردار خدایند، تنها کسى را شفاعت مى کنند که خدا از او راضى باشد. در نتیجه تقرب به آنها سودى نمى کند زیرا سخن آخر سخن خداست. اما شیاطین مطرودین درگاه خدایند و لعنت شدگانند، ولى اکنون خدا آنها را مهلت داده است و این بدان معنى نیست که مى توانند افراد بشر را گمراه کنند یا قادرند در برابر قدرت و هیمنه خداوندى مقاومت ورزند، هرگز، بلکه خداوند آنها را مدتى مهلت داده تا بندگانش را به آنان امتحان کند. پس شیطان همان ابلیس است. سپس در آیه ی بعد اشاره به صفات شیطان و اهداف او و عداوت خاصى که با فرزندان آدم دارد، کرده و قسمتهاى مختلفى از برنامه هاى او را شرح می دهد و قبل از هر چیز مى فرماید:
«خداوند او را از رحمت خویش دور ساخته» (لعنه الله) و در حقیقت ریشه تمام بدبختیها و ویرانگریهاى او همین دورى از رحمت خدا است که بر اثر کبر و نخوت دامنش را گرفت، بدیهى است چنین موجودى که بر اثر دورى از خدا از هر گونه خیر و خوبى خالى است نمى تواند اثر مفیدى در زندگى دگران داشته باشد و ذات نایافته از هستى بخش چگونه ممکن است هستى آفرین گردد، نه تنها مفید نخواهد بود، زیانبخش نیز خواهد بود. کلمه ی "لعن" به معناى دور کردن ملعون از رحمت است و این جمله صفت دومى است براى شیطان، صفت اولیش این بود که او مرید است و از هر خیرى عارى و تهى است. صفت دوم در حقیقت تعلیل صفت اول است و مى فهماند که علت عارى بودن شیطان از هر خیر این است که او رانده شده و دور شده از رحمت خدا است. شیطان که نماینده قواى شر و خطاست همواره بشر را به اعمال زشت ترغیب مى کند و او را در وادى جهل و ضلالتش سرگردان رها مى سازد ولى او را بر گمراه ساختن همه افراد بشر توانایى نیست بلکه برخى از فرزندان آدم را گمراه مى سازد. از این رو در آیه آمده است «گروهى معین از بندگانت را» و گروه دیگر را که اهل ایمانند رها مى کند.

شیطان و فساد زندگى

شیطان سوگند یاد کرده که چند برنامه را اجرا مى کند:
1- از بندگان تو نصیب معینى خواهم گرفت (و قال لأتخذن من عبادک نصیبا مفروضا). او می داند قدرت بر گمراه ساختن همه بندگان خدا ندارد، و تنها افراد هوسباز و ضعیف الایمان و ضعیف الاراده هستند که در برابر او تسلیم می شوند.
و در اینکه گفت: "به طور قطع از بندگانت نصیبى مقدر خواهم گرفت." در حقیقت اعتراف و تقدیر بر این معنا است که فریب خوردگان او در عین اینکه فریب او را خورده اند بنده خداى تعالى هستند و یک انسان هر قدر هم که فریب شیطان را بخورد نمى تواند از بندگى خدا بیرون شود و چگونه ممکن است بیرون شود در حالى که خداى تعالى رب او است و هر حکمى که بخواهد درباره او مى راند.
پس از آنکه شیطان مطرود درگاه احدیت و مأیوس از رحمت حق شد کمر همت را براى اغواى بنى آدم بست و صریحا در مقام عناد بر آمد و عرض کرد قسمتى را که از بنى آدم در علم تو براى من فرض و مقدر شده است به بندگى براى خود می گیرم و در مجمع از ابوحمزه ثمالى نقل نموده که پیغمبر (ص) در تفسیر این آیه فرمود از بنى آدم نود و نه نفر در جهنم می روند یک نفر به بهشت و در روایت دیگر است که از هزار نفر یک نفر از آن خدا است و سایرین از آن ابلیس و براى آتشند. شاید جمع بین این دو روایت به آن باشد که از هزار نفر ده نفر مئال امرشان به بهشت است اگر چه نه نفر آنها از شر شیطان محفوظ نمى مانند ولى چندى در جهنم مى مانند و بالاخره به بهشت مى روند.
2- آنها را گمراه مى کنم. (و لأضلنهم)
3- با آرزوهاى دور و دراز و رنگارنگ آنها را سرگرم می سازم. (و لأمنینهم)
کلبى گوید: «یعنى به ایشان مى گویم که به دنبال زندگى دنیا، بعثى و نشرى و بهشتى و جهنمى و پاداشى و کیفرى نخواهد بود. بنابراین هر کارى مى خواهید بکنید.» برخى هم گفته اند «یعنى آرزوها و هوسهاى باطل در دل ایشان مى افکنم و شهوات و زیورهاى دنیا را در نظرشان مى آرایم و هر دسته اى را به هرچه دلخواهش هست فرا مى خوانیم تا از اطاعت خدا باز بمانند و به دنبال معصیت بروند.»
شیطان براى گمراهى بشر از سلاح آرزوها استفاده مى کند بنابراین باید آرزوهاى دور و دراز را رها کنیم تا سلاح شیطان بر ما کارگر نباشد. شیطان گاه بذر آرزوهایى چون درازى عمر و جاوید زیستن در دنیا و فرمانروایى دایم و ثروت بسیار در دل ما مى کارد، همچنین به انسان القاء مى کند که رسیدن به آرزوها وقتى میسر است که راه کج در پیش گیرد.


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 400

  2. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏6 صفحه 57

  3. حاج ميرزا محمد ثقفى- تفسیر روان جاوید- جلد 2 صفحه 126

  4. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏5 صفحه 136

  5. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏4 صفحه 135

  6. حاج ميرزا محمد ثقفى- تفسیر روان جاوید- جلد 2 صفحه 126

  7. عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد ‏4 صفحه 212

  8. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏2 صفحه 174

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/114310