سبک خراسانی قرن پنجم (ویژگیهای ادبی)

ویژگی های ادبی

صنایع ادبی در شعر قرن پنجم، شعر این دوره از نظر عناصر ادبی و بلاغی، تکامل یافته تر از شعر دوران سامانی است در دیوان شاعران این عصر، تشبیه همراه با استعاره دیده می شود با این تفاوت که تشبیه در اشعار، اندکی بیشتر از استعاره است. تشبیه ها معمولا محسوس و ملموس است اما در شعر عنصری و ازرقی تشبیه های غیر محسوس نیز به کار رفته است. قرن پنجم، قرن غلبه صنعتهای ادبی نیست، اما توجه شاعران به صنایع بدیعی، بیش از دوره های قبل است. بیشتر صنایع لفظی معروف چون ترصیع و جناس و ردالصدر الی العجز و ردالعجز الی الصدر و امثال آنها در شعر این دوره آگاهانه به کار رفته است. بعضی از این شاعران چون قطران و اسدی بیش از دیگران به صنایع لفظی توجه دارند. در دیوان شاعران قرن پنجم، گاه گاه تفنن هایی در کاربرد صنایع بدیعی دیده می شود. دایره تلمیحات نیز در شعر این دوره نسبتا وسیع است.

تأثیر پذیری از مفاهیم شعر عرب
نفوذ عناصر عربی در شعر قرن پنجم بیش از دوران پیشین است. به جز افزایش واژه های عربی (به خصوص در بعضی از قصاید) تأثیرپذیری از مفاهیم شعر عرب، و وارد کردن مفاهیمی که نشأت یافته از زندگی عرب است (مانند گریه و زاری بر ربع و اطلال و دمن و اشاره به عاشقان و عرائس شعر عربی) در این دوره قابل توجه است. موضوع اخیر در شعر منوچهری دامغانی و لامعی، نمودی خاص دارد. در دیوان منوچهری این تأثیر را در چند قصیده می توان دیده از جمله قصاید زیر:
غرابا مزن بیشتر زین نعیقا *** که مهجور کردی مرا از عشیقا
فغان ازین غراب بین و وای او *** که در نوا فکندمان نوای او
و مثال را در دیوان لامعی به قصیده ای با مطلع زیر می توان مراجعه کرد:
هست این دیار یار اگر شاید *** فرو آرم جمل، پرسم رباب و دعد را
حال از رسوم و از طلل عنصری و منوچهری از مضامین شعر عرب بهره گرفته اند و منوچهری از تشبیهات شعر عربی نیز متأثر است.

محتوای شعری شاعران قرن پنجم

علاوه بر داستانهای ملی، شاعران به قصص دینی نیز توجه بسیار می کردند به خصوص ناصر خسرو. تغزلات قصاید این دوره بیشتر شامل توصیف طبیعت، خمریه، و وصف معشوق است. لغز (که خود توصیف محسوب می شود) در دیوان شاعران قرن پنجم، جایگاهی خاص دارد. در شعر قرن پنجم به جز عربی مآبی های بعضی علوم چون نجوم و طب و حکمت را آشکارا می توان دید. در دیوان منوچهری توصیف ستارگان و صور خیالی که مبنای نجومی دارد قابل توجه است. در شعر عنصری و ناصر خسرو اطلاعات فلسفی و حکمی آنان انعکاس دارد و به خصوص ناصر خسرو از اطلاعات طبی و دینی و اعتقادی خود نیز بهره گرفته است.

تغییر ردیفهای شعر، در قرن پنجم
اگر چه بیشتر قصاید در قرن پنجم بی ردیف یا ردیفهایی ساده ندارد، اما از این نظر نیز شعر آنان با شعر دوران سامانی تفاوتهایی دارد. ردیفهای فعلی چون «نشود»، «باشد»، «شود»، و ردیف «او» و ردیف «تو کند» در دیوان منوچهری دیده می شود. در دیوان عنصری ردیفهای «کنی»، «بود»، «شود»، «نیست»، به کار رفته است، در دیوان فرخی سیستانی ردیفهای «کرد»، «باشد»، «تو»، «ساز»، «گردی»، «همی بینم»، «دارد»، «خواند»، «آمد»، «کردی»، «آید»، «داری»، «او»، «اوست» به کار رفته است. در دیوان ناصر خسرو، علاوه بر ردیفهای فعلی، ردیفهای اسمی نیز دیده است. وی در قصیده ای «محمد» و در قصیده ای دیگر «علی» را ردیف قرار داده است. ناصر خسرو ظاهرا اولین شاعری است که ردیفهای اسمی را در شعر فارسی به کار برده است.

ظاهربینی شاعران قرن پنجم

در شعر شاعران ثناگستر، دیدی ظاهری و برونی حاکم است. عنصری و منوچهری و فرخی و قطران، از زندگی خوشی و شادی کامرانی می جویند. دید آنان، دیدی است درباری و اشرافی. این دید اشرافی، در صور خیال آنان نیز انعکاس یافته است. در شعر اینان، معمولا اندرز و نصیحت و اخلاق و توجه به مسایل عرفانی و دینی، دیده نمی شود. در این دوره وظیفه شاعر درباری آن است که ستایش کند وصله بگیرد و متملقانه زندگی کند و عشق ببازد و در امور سیاسی و اجتماعی دخالت نکند. اظهار نظر بیهقی درباره مسعود رازی که در دو بیت مسعود را نصیحت کرده و مغضوب امیر واقع شده بود، گویای این نکته است. با این همه ادعای دین داری و دین ستایی در شعر بعضی از آنان هست و البته این هم به اقتضای وجود ممدوحی است که خود را غازی می خواند و اولواالامر. همین اقتضا گهگاه شاعر را به نوعی تعصب فرقه ای و مذهبی نیز می کشاند و ممدوح را به سبب کشتن و بر دار کشیدن رافضیان و قرمطیان می ستاید. عشق نیز در شعر اینان، عشقی است زمینی و مجازی. وجود غلامان ترک (که از یک سوی برده شاعراند و شاعر با آنان عشق می بازد و از سوی دیگر در جنگهای سلطان شرکت می کنند) باعث شده است که عشقی منحرف در شعر آنان رخ بنماید. اگر چه اینگونه عشق ورزی در شعر دوره سامانی نیز نمودهایی دارد، اما در شعر این دوره، آب و رنگ دیگری یافته و تغزل بسیاری از قصاید شاعران قرن پنجم، توصیف عشق ورزی شاعران با این ترکان لشکری است:
دوست دارم کودک سیمین بر بیجاده لب *** هر کجا ز ایشان یکی دیدی مرا آنجا طلب

تفکر خیام نسبت به جهان
رباعیات خیام اگر چه از نظر تعداد قابل توجه نیست، از نظر تفکر وی نسبت به عالم آفرینش و زندگی قابل توجه است. شادی و باده خواری و وقت را خوش گذراندن، از دیدگاه خیام از آن جهت است که او با دید فلسفی خویش (که قدما آن را تفکر دهری (مرصادالعباد، ص31) می دانسته اند) جهان را گذرا و فانی می بیند و انسان را قابل بازگشت نمی داند، به همین سبب باید زندگی را غنیمت شمرد و خوش بود. ظاهرا آنچه خیام درباره خوش بودن در زندگی سروده، آرزوی او بوده است، اگرنه وی از جامعه عصر خویش خوشدل نبوده و رنجی فلسفی پیوسته بر روحش سنگینی می کرده است.

صور خیال ناصر خسرو
ناصر خسرو در میان شاعران این قرن مستثناست. وی مردی است کاملا دینی، متکلم و مبلغ که زندگی و حوادث آن را از دید دین می نگرد و این دید مذهبی او در مفاهیم و صور خیال شعرش کاملا منعکس است.

شاعران برجسته قرن پنجم

ادیبان و شاعران هر ملتی بخشی از فرهنگ و تمدن آن دیار محسوب می شوند، علاوه بر این که از اشعار آنها می توان به صنایع ادبی و مضامین زیبای ادبیات دست یافت، شعر شاعران هر دوره ای به نوعی بیانگر منش و بینش مردمان آن عصر و آن دوران نیز می باشد. برای آشنایی بیشتر با سبک هر قرن و دوره ای، لزوم مراجعت به دیوان اشعار شاعران هر عصری بر کسی پوشیده نیست. برای شناخت هر چه بهتر سبک قرن پنجم (دوران پختگی) نگاهی اجمالی به شاعران برجسته این سبک ضروری به نظر می رسد.

«عنصری» بزرگترین شاعر قرن پنجم
عنصری بزرگترین شاعر عصر محمود غزنوی و یکی از بزرگترین قصیده پردازان و مدیحه سرایان زبانی فارسی است که مدایح او در عصر خودش و پس از زمان او معروف و مورد توجه بوده است. منوچهری دامغانی به مدایحی از او اشاره کرده و ناصر خسرو در مقام انتقاد از شاعران ثناگستر، وی را برای سرزنش برگزیده است.

ویژگی های شعر «عنصری»
قصاید بازمانده از عنصری بیشتر در مدح محمود غزنوی است. معمولا قصایدش مقتضب است و آنها که تغزل دارد، تغزلش کوتاه است. قصاید او بیشتر میان سی تا هفتاد یا هشتاد بیت دارد و قصیده های طولانی تر در دیوان او اندک است. عنصری در مدیحه پردازی معتدل بوده و شعرش از مبالغه های شاعران دوره های بعد عاری است. مردی است بلند همت، و این خصلت او، هم در مدایح و هم در تغزلهای وی نمودار است و الفاظ و تعبیرات فخیم و جزیل شعر او نیز از این خصلت پسندیده او مایه گرفته است. به نظر مرحوم بدیع الزمان فروزانفر، سبب از دست رفتن جنبه های غزلی در شعر او (که عنصری خود نیز بدان آگاه بوده) روح بلند و مبارز اوست. عنصری مفاهیم مدحی و بعضی از مفاهیم تغزلی خود را بر استدلال بنیان نهاده و چون ذهنی منطقی و فلسفی داشته و با ریاضی نیز آشنا بوده، از عهده این استدلالها نیک بر آمده و در ضمن جنبه های شعری سخن را نیز فرو نگذاشته و از تمثیلهای زیبا و مناسب نیز بهره گرفته است. استاد بدیع الزمان فروزانفر، ذهن خواننده شعر او را به امثال این ابیات معطوف کرده است:
پیش از این نصرت نشاید بود کورا داده اند *** چون ز نصرت بگذری زانسو در خذلان بود
از تمامی دان که پنج انگشت باشد دست را *** باز چون شش گردد آن، افزونی از نقصان بود
هر که ناشاعر بود چون کرد قصد مدح او *** شاعری گردد که شعرش روضه ی رضوان بود
زانکه مدحش جمع گردانید معنی های نیک *** چون معانی جمع گردد شاعری آسان بود

تأثیر پذیری «عنصری» از ادب عرب
عنصری در ادب عرب مهارت داشته و در مفاهیم شعری خود از دو شاعر بزرگ عرب ابوتمام و متنبی تأثیر پذیرفته و بعضی مفاهیم شعری آنان را در کلام خویش آورده است. از جمله این بیت او:
به تیغ شاه نگر نامه ی گذشته مخوان *** که راستگوی تر از نامه، تیغ او بود
بسیار متأثر است از بیت معروف ابوتمام:
السیف اصدق انباء من الکتب *** فی حده حد بین الجدو اللعب
«سخن و سخنوران، ص 113»

بهره «عنصری» از صنایع ادبی شعر
عنصری شاعر صنعت پرداز نبوده اما تا حدودی که زیبایی های شعری اقتضا می کرده از صنایع لفظی و تمثیل و عناصر بیانی بهره گرفته و در این جنبه ها نیز تعادل را حفظ کرده است. نمونه ای از صنایع شعری او: جناس تام:
اگر به تیر مه از جامه بیش باید تیر *** چرا برهنه شود بوستان چو آید تیر
ردالعجز الی الصدر:
بصیر اگر به عداوت به سوی او نگرد *** برون جهد ز قفا دیده از دو چشم بصیر
ترصیح و توازن نحوی:
دلی که راهش جوید نیاید آن دانش *** سری که پایش بوسید نیابد او افسر
تقسیم:
یا ببندد یا گشاید یا ستاند یا دهد *** تاجهان باشد همی مر شاه را این چار کار
آنچه بستاند ولایت آنچه بدهد خواسته *** آنچه بندد دست دشمن آنچه بگشاید حصار
عطف صفات:
افسر سیمین فرو گیرد ز سر کوه بلند *** باز مینا چشم و دیباروی و مشکین سر شود

مضامین اخلاقی در شعر «عنصری»
عنصری چون شاعری درباری است و صاحب تجمل و مکنت بوده، بسیاری از صور خیال او نیز جنبه اشرفی به خود گرفته است. وی در شعر چون شاعران زهد پیشه و عارف درس اخلاق نمی دهد اما گاه گاه مضامین اخلاقی را در ضمن مدایح و در مقام ستایش از ممدوح به شکل جمله های خبری در شعر خویش می آورد و این یکی از خصایص کلام اوست. به این نمونه در مدح محمود توجه کنید:
ز عمر نشمرد آن روز کاندرو نکند *** بزرگ فتحی یا نشکند یکی لشکر
دلی که راهش جوید بیابد او دانش *** سری که پایش بوسد بیابد او افسر
بیت دوم در نسخه بدلها و در سخن و سخنوران بدینگونه است:
دلی که رامش جوید نیابد آن دانش *** سری که بالش جوید نیابد او افسر
مفهوم بیت اول را اگر عام کنیم نصیحتی است بزرگ و بیت دوم نیز به صورتی که استاد فروزانفر نقل کرده است همچنین است، و از این گونه است:
به پارسایی ماند همی پرستش او *** به هر دو گیتی نیک است پارسا را کار
پیش مردان ملک را نبود خطر لیکن *** ملک چون تو باید با خطر تا ملک ازو گیرد خطر

توصیف در شعر «عنصری»
در شعر عنصری بر عکس معاصرانش، توصیف اندک است. آن مقدار که هست، وصف طبیعت است یا وصف معشوق، در توصیفهای او که تشخیص نیز در آنها هست تحرک ضعیف است، بلکه نوعی ایستایی بر توصیفهایش حاکم است، به همین سبب خواننده از خواندن شعر او، احساس حرکت نمی کند:
باد نوروزی همی در بوستان بتگر شود *** تا ز صنعش هر درختی لعبتی دیگر شود
باغ همچون کلبه ی بزار پر دیبا شود *** باد همچون طبله ی عطار پر عنبر شود
سونش سیم سپید از باغ بردارد همی *** باز همچون عارض خوبان زمین اخضر شود
عنصری در توصیف ها و تشبیه های خویش، گاه گاه به مسایل ذهنی و مجرد نیز توجه دارد و آن زاییده ذهن فلسفی اوست:
چون نار رخی ز نور پرمایه که دید *** گسترده به روز بر به شب سایه که دید
بر توبه بر از گناه پیرایه که دید *** ایمان و نفاق هر دو همسایه که دید
سبک سخن عنصری در میان شاعران قرن پنجم و ششم هواداران بسیار داشته و شاعرانی چون ازرقی هروی، ناصرخسرو، خاقانی، مسعود سعد، ابوالفرج رونی، مختاری و برخی دیگر به شعر و سبک و شیوه او نظر داشته اند.


منابع :

  1. محمد غلامرضایی- سبک شناسی شعر پارسی- اتشارات جامی- 1377

  2. عنصری بلخی- دیوان- تهران- کتابخانه سنایی- چاپ دوم- 1363

  3. بدیع الزمان فروزانفر- سخن و سخنوران- تهران- انتشارات خوارزمی- بی تا

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/114761