تعالیم عرفانی و نحوه تدوین زوهر در اسپانیا

تدوین زوهر (حدود 1260- 1492)

بی تردید مهم ترین اثر قبالائیان اسپانیا سفر هزوهر (کتاب جلال) یا به طور خلاصه زوهر است که در اوضاع و احوالی اسرار آمیز و حدود سالهای 1260- 1492 پا به عرصه وجود نهاد. یکی از قبالائیان به نام مشه لئونی به ادعای آنکه این کتاب رونوشتی از یک نسخه خطی عرفانی قدیمی است که تعالیم ربی شمیعون بریوحای و مریدانش در فلسطین قرن دوم را در خود ضبط کرده است آن را منتشر ساخت. نکته جالب توجه اینکه یکی از تبییناتی که در آن زمان درباره ظهور این اثر شیوع یافت می گفت که این کتاب توسط ابن نحمان به اسپانیا فرستاده شده بود در حالی که او خود به فلسطین مهاجرت کرده بود. تلاشی که برای معتبر ساختن زوهر به وسیله مرتبط کردن آن با ابن نحمان صورت می گرفت نشان دهنده آن است که همه دست اندرکاران قبالا برای او احترام بسیار زیادی قائل بوده اند.

دو جریان مهم همزمان با تدوین زوهر
از وقتی به رویداد در واقع حاشیه ای حسیدیسم آلمانی خاتمه داده شد، تقریبا همه فعالیت های ابتکاری در زمینه عرفان یهود تا زمان اخراج یهودیان در سال 1492 از اسپانیا، به ناچار می بایست به آن جا نقل مکان کند و یا از آن جا آغاز شود. بعد از آن که مکاتب فوق الذکر از رونق افتادند، در حوالی سال 1260 دو جریان دیگر پدید آمد:
جریان نخست از آن جا که مسئله شر را محور تفکر خود قرار داده بود، دوباره به گنوسی گری، البته به شیوه خاص خود، پیوند خورد. متونی که این گرایش را نشان می دهند، مدعی نیستند که شر مبتنی بر «صفت قضاوت» است و در درون ساختاری از سفیراها که قبالائیان پیشین به وجود آورده بودند قرار دارد، بلکه آن را خارج از الوهیت جای می دهند; چرا که در این متون، نظامی موازی [با سفیراهای قبلی] به نام سفیراهای جناح چپ در میان آمده و مباحث شیطان شناختی پرباری نیز با آنها همراه گشته است.
جنبش دوم، که ابراهیم بن سموئیل ابوالعافیه عارف رؤیابین جسور قرن سیزدهم نماینده اصلی آن بود، برای توجیه آن به تجربه های درونی که دارای جنبه های «پیامبرانه» دانسته می شدند، روی آورد و با تعلیم روش هایی شبیه روش یوگا، باعث دلگرمی و تشویق هسیکاست های بیزانسی (راهبان عارف مسلک خاموش مسیحی) و صوفیان مسلمان شد علاوه بر این که جایگاه مهمی به نظریه پردازی های مربوط به حروف و نشانه های آوایی خط عبری اختصاص داده شده بود. ابوالعافیه بر خلاف شخصیت های مکاتب عرفانی دیگر اسپانیا که تا آن زمان خارج از حلقه محرمان در صدد انتشار نظراتشان نبودند، خودش در مکان های مختلف به تبلیغ و اظهار عقیده هایی پرداخت که رهبران یهود را ناراضی و نگران می کرد و باعث می شد که ارائه دهنده آنها حتی به وسیله مقامات غیر یهودی هم مورد تعقیب قرار گیرد. آثار متعدد به جامانده از وی، بعدها برخی از متفکران قبالایی را تحت تاثیر خود قرار دادند.

چگونگی تدوین زوهر توسط موسای لئونی

آثار موسی بن شم طوو اهل لئون، در ربع آخر قرن سیزدهم، مشخص کننده یکی از مهم ترین نقاط عطف در تحولات عرفان یهود است. موسای لئونی در اواسط قرن سیزدهم متولد شد و در سال 1305 وفات یافت; او آثار رمزی متعددی نوشته بود که آنها را با نام خود مشخص کرده بود. اما در عین حال، به منظور این که عقایدش را بهتر منتشر کند و به نحو مؤثرتری با فلسفه که آن را خطر مهلکی برای دین یهود می دانست، مبارزه کند، به تالیف نوشته هایی جعل گونه در قالب میدراشیم روی آورد (نوشته های جعل گونه، آن چنان که معمولا در گذشته رواج داشته است، نوشته هایی بود که نام نویسندگان خاصی را به گونه ای جعلی بر آنها می گذاشتند.) تفسیر جعل گونه موسای لئونی متشکل بود از میدراش هایی بر اسفار پنج گانه تورات، غزل سلیمان، کتاب روت و مراثی; و در آن از مراجع تلمودی سخن به میان آمده بود. مراجعی که چیزی جز نام آنها، آن هم به گونه ای ناقص، اصیل باقی نمانده بود; از این شیوه پیش تر در سفرها باهیر استفاده شده بود; در کامل ترین نسخه این کتاب (چون نسخه های متعددی وجود دارد) طرح داستان ها بر محور ربی شمعون بن یوحای، از نظریه پردازان قرن دوم، دور می زند.
پیش از آن، تلمود درباره وی برخی حکایات شگفت آور را نقل کرده است که بیشتر آنها نیمه اسطوره اند. بدین ترتیب، موسای لئونی در طول دوره ای حدود سی سال نخست، اثری تحت عنوان میدراش ها نعلام («میدراش عرفانی») به وجود آورد که روش آنها بسیار تمثیلی و زبان آن در اصل عبری بود و پس از آن اثر بزرگتر سفرها زوهر («کتاب روشنایی») یا به نحو خلاصه تر زوهر را به وجود آورد که محتوایش صوفیانه و اشراقی بود و به زبان آرامی تصنعی ای نوشته شده بود. این کتاب به گفتاری طولانی منجر می شود که در آن شمعون بن یوحای در روز مرگش از قرار معلوم کامل ترین شکل آموزه عرفانی خویش را برملا می کند. ترفند ادبی موسای لئونی از طرف تمام رمزگرایان بلافاصله به عنوان یک اثر اصیل پذیرفته نشد; اقبال محققان خارج از جریان اشراق از این هم کمتر بود.
نیم قرن یا بیشتر طول کشید تا زوهر و سرمشق های آن به عنوان آثار قدیمی معتبر تصدیق شد; حتی پس از آن هم پذیرش آن بدون اکراه نبود. آثار تقلیدی تقریبا معاصر زوهر که در آن ادغام شده یا به آن ضمیمه شده بودند، گاهی جهت گیری مکتبی آشکارا متفاوتی داشتند: مثل رساله رعیا مهیمانا («شبان وفادار»، یعنی همان موسی که شخصیت اصلی این نوشته است و موضوع خاص آن تفسیر و توجیه اشراقی احکام تورات است)؛ و رساله تیقونه زوهر، که حواشی ای از همان دست است، درباره کلمه نخست کتاب پیدایش (برشیت، یعنی «در ابتدا») گرچه منتقدان هرگز به طور کامل مجاب نشدند و اعتبار زوهر پیش از آن در قرن پانزدهم مورد تردید قرار گرفته بود، اما اسطوره آفریده شده به دست موسای لئونی و مقلدانش تبدیل به واقعیتی معنوی برای بیشتر یهودیان با ایمان شد; و اینک نیز آن خصوصیت را برای خود در میان یهودیان «ارتدکس» حفظ کرده است.

اقدامات و آرای ربی ییصحاق برای اثبات قدمت متن زوهر
ربی ییصحاق از اهالی عکا، یکی از معاصران مشه لئونی گزارش طولانی ای از تلاش هایی که برای اثبات قدمت متن زوهر انجام داده از خود باقی گذاشته است. یکی از آرایی که ربی ییصحاق اظهار داشت این بود که مشه لئونی فقط به منظور فراهم آوردن اعتباری بیشتر برای رونوشت هایی که خود از روی نسخه خطی مذکور تهیه کرده بود آن کتاب را به حکیم بزرگ، ربی شیمعون بریوحای نسبت داده است. اما در واقع به واسطه داشتن نوعی قدرت نوشتن جادویی یعنی روش نوشتن خودکار که در آن، نویسنده تحت تأثیر نیروی فرشتگان یا نیروی آسمانی چیزی را به رشته تحریر در می آورد، خود او آن کتاب را نوشته بود.
مشه لئونی برای ربی ییصحاق سوگند یاد کرده بود که در خانه اش نسخه خطی اصلی، و قدیمی، آن را دارد و او را دعوت کرده بود تا آن را به وی نشان دهد. متأسفانه مشه پیش از آنکه بتواند پیشنهادش را برآورده سازد از دنیا رفت. عالمان جدید قبالا عموما دیدگاهی را که ییصحاق عکایی از زبان بیوه مشه لئونی گزارش کرده است پذیرفته اند. این عقیده بر آن است که زوهر را شخص مشه لئونی نوشته است و پس از آن نویسندگان مختلف دیگری هر یک به سهم خود چیزی بر آن افزوده اند که حاصل آن مجموعه امروزین زوهر است. قبالائیان، و نیز بیشتر علمای سنتی، زوهر را کتابی جعلی نمی دانند، زیرا نمی توانند بپذیرند که مشه لئونی فردی جاعل باشد. به علاوه که غنا و عمق تعالیم زوهر را فقط حکیمی با مقام و منزلت ربی شیمعون بریوحای می توانسته است پدید آورد. حتی قبالائی نقادی مانند حاخام یعقوو عمدن نیز که خاطر نشان کرده برخی فقرات زوهر آشکارا کاشف از اوضاع و احوال اسپانیای قرن سیزدهم است و بنابراین نمی توانسته در فلسطین قرن دوم به نگارش در آمده باشد، باز معتقد است که بدنه اصلی زوهر منشأی قدیمی دارد. با آنکه نظریه عمدن قبالائیان محافظه کار را برآشفته ساخت اما نحوه استفاده فرقه شبتایی از برخی تعالیم زوهر که انقلابی تر از بقیه بودند، او را واداشت تا اضافاتی را که از دید او آشکارا به دوره های بعدی مربوط می شدند افشا سازد.

تعالیم زوهر

زوهر رساله نظام مندی در عرفان یهود نیست. این کتاب به شکل میدراش یا شرحی وعظ گونه بر اسفار خمسه و دیگر بخش های کتاب مقدس نوشته شده است. در قسمت های مختلف این کتاب، و البته گاه فقط در یک قسمت آن، با استفاده از توصیفات نمادین گوناگون یک مضمون واحد را گاه به چند راه مختلف مورد بررسی قرار می دهند. بسیاری از جریان های فکری موجود در حوزه قبالا، در زوهر ذکر شده و به حد بسیار زیادی شرح و بسط یافته اند. در همین حال لا اقل یک نظریه قبالایی، اگر نگوییم به کلی به فراموشی سپرده شده است ولی چندان مورد توجه قرار نمی گیرد. این نظریه آموزش هایی است که درباره شمیطاها یا دوره های جهان مطرح بوده است. این آموزه اظهار می دارد که در دوران های متفاوت متناوبا یکی از هفت سفیرای نازل تر، جهان را اداره می کرده اند، و جنبه خاصی از تورات و موازین ویژه ای در کار بوده اند. موازین متغیر و در میان آمدن تورایی جدید برای عصری جدید، مفاهیمی اند که آشکارا مضامینی اباحی گرایانه دارند. شاید همین نکته است که باعث شده زوهر در باب این موضوع به احتیاط سخن گوید.

ساختار نظریه عرفانی زوهر
نظریه عرفانی زوهر در اصل بر ساختار و ساز و کار زیرلایه ملکوتی خلقت، که شالوده واقعیتی است که می شناسیم، متمرکز شده است. وحدت در کثرت سفیراهای دهگانه یا قالب هایی که از خدا فیضان کرده اند و واقعیت به واسطه آنان شکل می گیرد و اداره می گردد، نقطه محوری این ساختار الهی است. نمادهایی که برای سفیراها مورد استفاده قرار گرفته اند مضامین اسطوره ای پرقدرتی دارند: شاخه های درختی که ریشه در آسمان دارد و آسمان را به زمین متصل می گرداند. آن شاخه ها اعضای بدن آدام قدمون یا انسان اولیه هستند که نوع اصلی افراد انسان است. آنها را چهره های پادشاه ملکوتی، جامه های خدا، اسمای الهی، حروف اصلی هر یک از زبان ها و مانند اینها نیز دانسته اند. به یک معنا آنها بدون خدایند و این بدن، خود، روح سفیراها است. آنها را به مذکر و مونث تقسیم می کنند. این دو اصل، تشکیل دهنده همه واقعیتند. هر یک از سفیراها یکی از عناوین پدر، مادر، پسر، دختر و زن را به خود گرفته است.

شر و پاکی در زوهر
زیر مجموعه ای از سفیراها جهان شر را تشکیل می دهند. زوهر صفحات بسیار زیادی را به این موضوع اختصاص داده است. این جهان شر به سیترا احرا (سوی دیگر) مشهور است و سفیراهای شر که همانند دیگر سفیراها از خدا صادر شده اند، نیروهای ناپاکی خوانده می شوند. این نیروها به رهبری سمائل و ملکه اش لیلیت، در مقابل سفیراهای دیگر که نیروهای پاکی هستند صف کشیده اند. عنصر اساطیری موجود در توصیفات زوهر از شر و نزاع شر با پاکی، از برجستگی خاصی برخوردارند. شر نه تنها در قلمرو انسانها، بلکه در حوزه امور الهی نیز حاضر است: با این همه هیچ جانی از خود ندارد و باید برای کسب نیروی حیاتی، خویشتن را طفیلی وار به پاکی و قداست بچسباند. سیترا احرا از جمس چیزهای زاید و بی ارزش است: پوسته ای (قلیپا) بر گرد مغز و جان زنده اشیاء، و یا بر گرد نور الهی موجود در هر یک از واقعیات.
چیزی که نقش حیاتی در عمل سیترا احرا بازی می کند کار آدمی است، زیرا وی از طرق گناه برای نیرو های ناپاک خوراک جان بخشی را که خود نمی توانند آن را تولید کنند آماده می سازد. یهودیان می توانند با مراعات قوانین و توصیه های تورات به مهار کردن سیترا احرا کمک رسانند و توازن را در عالم حفظ کنند. این توازن یا هماهنگی، همچنین لازم می آورد که برخی کارها به سود نیروهای ناپاکی انجام گیرند: گویا شرق نوعی رشوه دینی می گیرد. به طور کلی گناهان اسرائیل نه تنها زندگی و نشاط به سیترا احرا می بخشند بلکه برای سمائل نیز که جنبه مذکر امور خبیثه است، امکان تسلط یافتن بر شخینا را که جنبه مونث سفیراهای پاکی و قداصت است، فراهم می آورند.
آنگاه که چنین شد شخینا از شوهر حقیقی خود تیفرت، که جنبه مذکر سفیراها است، جدا می افتد و نمی تواند چونان رحمی که از طریق آن قدرت الهی به سوی زمین سرازیر می شد عمل کند. در نتیجه رنج و مصیبت برای آدمیان و برای جهان به دنبال خواهد آمد. از دیدگاه زوهر مراعات میصواها از جانب یهودیان و پرهیز آنان از گناه، نتایج بزرگی برای عالم آدمیان و عوالم الهی دربر دارد.

زوهر به عنوان پشتیبان و مرجعی برای تمام مکاتب اشراقی یهود
زوهر که اعتقاد بر آن بود که مبتنی بر تجلی های فراطبیعی است و به انحای مختلف بارها تفسیر شده بود، در قرون پیش به عنوان پشتیبان و مرجعی برای تمام مکاتب اشراقی یهود عمل می کرد. زوهر و ملحقات آن، از حیث نظریه پردازی های اعتقادی، به جای ارائه هرگونه نوآوری مهمی، تفکرات و گرایش هایی را که پیش از آن وجود داشت شرح و بسط دادند و درباره آنها مبالغه کردند. تمام آن اندیشه ها مدت ها پیش از این در تصوف اشراقی یهود پذیرفته شده بود; از قبیل نشات گرفتن هستی از عمق «عدم تشخص» الهی; یکپارچگی جهان سفیراها با جهان محسوس (اگرچه سفیراها به سبب به میان آمدن چهار سطح وجودشناختی که در هر یک از آن سطوح، طرح کلی سفیراها دوباره مطرح است، تبدیل به مسئله پیچیده ای شده است)؛ نقش حیاتی انسان ها (یعنی نقش یهودیان) در حفظ هماهنگی کلی جهان با مراعات دقیق جزئیات احکام کتاب مقدس و احکام ربیان.
این تاکیدات محور اصلی زوهر باقی می ماند. اما تمام این مضامین (یعنی نظریه پردازی های سفرها تمونای فوق الذکر درباره چرخه های کیهانی و «قبالای نبوت پیشه» ابوالعافیه که تلویحا کنار گذاشته شده بودند) علی رغم این که نویسندگان مطالب زوهری به آثار به وجود آمده به دست غیر یهودیان به چشم تحقیر می نگریستند و می کوشیدند که به دیگران نیز چنین القا کنند، از طریق به کارگیری و یا حتی تصاحب ناسپاسانه مواد گرفته شده از سنت ربیان و رمزگرایی باستان و نیز برگرفته از جریان های فکری متاخرتر در حوزه های الهیات و فلسفه به مقدار زیادی نظم گرفتند و تقویت شدند.

روش ارائه نمادین مطالب در نوشته های زوهری

روش ارائه نمادین مطالب که در نوشته های زوهری به کار گرفته شد، با نظام تفسیری ای که در آن مفهوم اصالتا مسیحی معانی چهارگانه کتاب مقدس استفاده می شود، تقویت می گردد. این معانی چهارگانه عبارتند از: لفظی، اخلاقی، تمثیلی (فلسفی) و عرفانی. نمادگرایی ای در این حد، با جسارت تمام از تصویرهای پررنگ انسان انگارانه و حتی شهوت انگیز بهره می گیرد تا به خوبی بتواند تجلی های سفیراهای مختلف نسبت به یکدیگر و تجلی آنها نسبت به قلمرو غیر الوهی را به خواننده منتقل سازد. اسطوره انسان اولیه (آدم قدمون) که در حکم موجودی الهی به شمار می رود، در این جا در قالب جدیدی دوباره نمایان شده است و از قضا در تحولات بعدی قبالا نیز باقی مانده است.
بدین ترتیب، در کتاب زوهر ادعا می شود که این کتاب تبیین کاملی از جهان، انسان، تاریخ و وضعیت یهودیان فراهم می کند; و در سطحی بالاتر، توجیه و تبیینی از وحی کتاب مقدس و سنت ربیان تا جزئی ترین امور آنها از جمله انتظار مسیحا به دست می دهد; و به همین جهت مدعی است که فلسفه را از خاصیت انداخته است. گرچه زوهر خود را مدافع دین سنتی ای می داند که در تلمود و تفسیرهایش تعیین شده است، اما به یک معنا می توان گفت خود را بالاتر از سنت جای می دهد; چرا که با شور و شوق اعلام می دارد که ارزش چیزی را نمی توان با تعالیم اشراقی ربی شمعون بن یوحای قیاس کرد و آموزه های رمزی حتی برتر است از دانش تلمودی، که به روی همگان گشوده است و مطابق تلقی عام، فرض بر آن است که آموختن این دانش ها، در کنار رعایت احکام، دلیل بنیادین هستی یهودیان به شمار می آیند. در این نگرش (که در رعیا مهمانا بیشتر از زوهر بر آن تاکید شده است) قابلیتی انقلابی وجود دارد; یعنی تهدید محتملی در مقابل برتری عمل به تورات و مطالعه آن. آینده نشان خواهد داد که این خطر چندان غیر واقعی نیست.

گسترش الهیات زوهر در میان یهودیان
این چشم انداز کلی با عناصر قوی اسطوره ای، گنوسی و حتی دوگانه گرای خود تصویر الهیاتی می آفریند که از قدرت نمادین بزرگی برخوردار است، اما در عین حال با بسیاری از جنبه های تعالیم غیر قبالایی یهودیان نیز متفاوت است. اگرچه زبان آرامی عجیب و تا حدی غیر معمولی که قسمت اعظم زوهر با آن نوشته شده است فهم کامل آن را برای غیر عالمان ناممکن ساخته بود اما اندیشه های آن کتاب خیلی زود به تمام لایه های دین مردم کوچه و بازار رخنه کردند تعالیم زوهر درباره طبیعت سفیراها، قدرتهای شیطانی، ساختار روح، نقش میصواها در ماجرای جهانی مبارزه میان خیر و شر، نظریه تناسخ ارواح که با آب وتاب در زوهر بسط می یافت و بدعتهای زیاد آن در مناسک یهود، همه و همه سکه رایج جامعه یهود قرون وسطا بودند.
برخورد میان یهودیت زوهر که خود را مبتنی بر حجیت الهام عرفانی می دید و یهودیت ظاهرگرای ربیان که بنیان خویش را بحث از متون تلمودی و استدلالات هلاخایی می دانست، امری ناگزیر بود. اگر می بینیم برخوردهایی که به وجود آمدند همه ملایم و معتدل بودند بدان جهت است که حتی قبالائیان با آنکه در خفا و خلوت در موارد تعارض زوهر و هلاخا از زوهر پیروی می کردند اما برای هلاخای تلمود تقدمی آشکار قائل می شدند. از همین رو است که حاخام یوسف قارو مولف شولحان عاروخ شریعت نامه معتبر قرن شانزدهم که خود نیز از عارفان به شمار می رفت، آشکارا اظهار می داشت که احکام هلاخایی می بایست از سنت تلمود پیروی کنند نه از زوهر و یا دیدگاه هایی از زوهر که با سنت سازگار نیستند. هلاخائیان بسیاری از مناسک قبالایی را که زوهر طرفدار آنها بود و با تلمود هم معارض نبودند، برگرفتند و سرانجام به عنوان بخشی از شریعت معیار یهودی در مجموعه های هلاخایی گنجاندند. بدین ترتیب زندگی یهودیان با جذب اندیشه ها و رویه های قبالایی شکل جدیدی به خود گرفت.


منابع :

  1. آلن آنترمن- باورها و آیین های یهودی- مترجم رضا فرزین- صفحه 145-182- ناشر: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- تاریخ نشر 1385

  2. فروزان راسخى- مقاله ادبیات و خاستگاه تاریخى مکتب قباله- فصلنامه هفت آسمان- شماره 4

  3. ژرژ وایدا- مقاله عرفان یهود- مترجم احمد رضا مفتاح- فصل نامه هفت آسمان شماره 11

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/114801