وضعیت شریعت شفاهی یهود در دوران نسل های اولیه

قوم یهود

قوم یهود از دیرباز، مطابق با قانون مدون موسوى زندگى مى کرده است. تا چندین نسل، به ویژه در دوره داوران و دوره معبد اول (حدود 950 - 586 ق. م) این احکام به طور کامل، رعایت نمى شد؛ اما این عدم مراعات به حدى نبود که بتوان آن را انکار قانون موسوى و جایگزینى نظام شرعى دیگرى به جاى آن خواند. قوم یهود با آن که گاهى از مجموعه شریعت که به واسطه وحى الهى به آنان ارزانى شده بود تخطى مى کردند و انبیا آنها را به خاطر خطاها و گناهانشان سرزنش مى کردند، پیوسته خویش را به این مجموعه وابسته مى دیدند. بدین جهت است که ایشان حتى در سخت ترین و مصبیت بارترین زمان ها تورات را مى خواندند و به آموزه هاى آن عمل مى کردند و تقریبا از همان ابتدا با شریعت شفاهى یا تورا شبعل په و شریعت مکتوب یا تورا شبیختاو همراه بودند.

خاستگاه و رشد اولیه شریعت شفاهى
اطلاعات درباره خاستگاه و رشد اولیه شریعت شفاهى بسیار اندک است؛ چون به طور کلى، از زندگى فرهنگى و معنوى یهودیان در دوره معبد اول، تنها اطلاعات پراکنده اى در دست است. با این حال، از اشاره ها و کنایه هاى متنوع کتاب مقدس مى توان دریافت که چگونه شریعت شفاهى براى تفسیر و تکمیل شریعت مکتوب رشد کرد. اصولا، روشن است که هر قانون نوشته اى از شریعت باید با سنتى شفاهى همراه باشد. در درجه اول، سنت شفاهى حتى براى انتقال کاربرد لغات یعنى حتى در حفظ و حراست و مطالعه یک زبان، امرى ضرورى است. هر عقیده یا واژه اى در قوانین نوشته، باید از نسلى به نسل دیگر منتقل و براى نسل جدید تشریح گردد. در آن جا که واژه هاى ساده یا روزمره در کارند، این امر خود به خود، به عنوان بخشى از تغییرات عادى یک زبان زنده به وقوع مى پیوندد؛ اما همیشه واژگانى نامأنوس تر نیز وجود دارند که شرح و توضیح خاصى را مى طلبند.
علاوه بر این، زبان حتى در محافظه کارترین جامعه ها رشد مى کند و دگرگون مى شود و اسناد مکتوب یک دوره ممکن است براى نسل بعد روشن نباشند. قوم یهود تا زمانى که به عبرى (زبان کتاب مقدس) سخن مى گفت و مى نوشت، انتقال مفاهیم در میان آن به آسانى انجام مى پذیرفت؛ اما حتى در آن زمان نیز وجود یک سنت یا شریعت شفاهى لازم بود تا معانى واژگان را حفظ کند. واژگان اساسى و ساده در طول قرن ها حفظ شدند و هرگز باعث نزاع و درک اشتباه نشدند. اما معانى واژگانى که کاربرد کمترى داشتند، مثل اسامى اشیاء، گیاهان، حیوانات و مانند آن، بدون برخوردارى از پشتوانه یک سنت شفاهى، هرگز قابل کشف نبودند. تقریبا در همان اوایل، دانشمندان یهودى، به ناچار، به عدم شناخت خویش از برخى واژه هاى تورات (اسفار پنج گانه) مانند اسامى حیوانات و ناتوانى در تشخیص آنها اعتراف کردند.
در مواردى که واژگان توسط فرد بزرگ ترى که به طور عملى شیئى را نشان داده و آن را نام مى برد براى طلاب تبیین نمى شد، طولى نمى کشید که معانى آن واژگان از یادها مى رفت. بنابراین، وظیفه اصلى شریعت شفاهى انتقال معانى واژگان بود. بعضى از این معانى به آسانى فهمیده شدند و بعضى دیگر از وضوح کمترى برخوردار بودند. براى نمونه، وقتى که متن تورات به «شاخه هاى درختان پربرگ» (سفر لاویان 23:40) اشاره مى کند، به لحاظ زبان شناختى این واژه مى تواند بر انواع متعددى از گیاهان اطلاق گردد. بنابراین، بر پدر یا معلم لازم بود که براى طلبه یا فرزند توضیح دهد که منظور، درخت مورد است. و باز، در جایى که متن از طوطافوت (پیشانى و بازوبندها) سخن مى گوید، استادان دوره هاى گذشته موظف بودند توضیح دهند که مقصود همان چیزهایى هستند که بعدا به تفیلین معروف شدند. این شرح ها که از نسلى به نسل دیگر انتقال یافته اند، در شریعت شفاهى از چنان مرتبه اى برخوردار شدند که براى فهمیدن و در نتیجه، براى زنده ماندن ضرورى بود.

ضرورت بیان تعریف واژه ها و مفاهیم تورات

نیازهاى دیگرى پس از این مرحله نخست پیدا شدند. یکى از این نیازها ضرورت بیان تعریف واژه ها و مفاهیمى است که در تورات آمده اند. ارزش ها و رسوم به ناچار تغییر یافتند و مسائل جدیدى مطرح شدند. بنابراین، تعریف و تبیین دقیق معانى برخى واژه ها ضرورت پیدا کرد. مثلا در «ده فرمان» آمده است: «اما روز هفتمین، شبات براى یهووا خداى توست؛ در آن هیچ کار مکن.» (سفر خروج 20:10) در هر عصرى این امر، بى درنگ، پرسشى کاملا کاربردى را مطرح ساخته است: «تعریف کار چیست؟ تعریف ذکر شده جامع چه چیزها و مانع چه مواردى است؟» تورات به صراحت از کارهایى نام مى برد که انجام دادن آن در روز سبت حرام است؛ مانند شخم زدن، درو کردن، آتش افروختن، و پخت و پز نان و غذا.
اما هر نسلى پرسش هاى خاص خودش را درباره فعالیت هایى مطرح مى کند که براى نسل هاى پیشین ناشناخته بودند. و باز اگر در نص بیان مى شود که «هفت روز در سایه بان سایه بان باشید.» (سفر لاویان 23: 42) طلبه باید بى درنگ از خود بپرسد که معناى «سایه بان» چیست؟ در برخى از دوره ها، معانى واژگان نزد همه روشن است و چون زندگى ایستاست، هر نسل از نسل پیشین خود تقلید مى کند. اما پرس و جو در قضایاى فرعى و نوآورى ها در هر عصرى مطرح مى شود. تعریف دقیق مستلزم قانون گذارى صریح نیست، بلکه از شیوه هاى رفتارى مردم که چه چیزى را باید انجام دهند و در اوضاع و احوال گوناگون چه رفتارى باید از خود بروز دهند، به دست مى آید. حکیمان هر نسلى تلاش کردند تا این سنت ها را در قالب معینى از تعمیم و انتزاع بریزند.

احکام مربوط به آداب و رسوم عامیانه در شریعت شفاهى
با این حال، وظیفه مهم دیگر شریعت شفاهى، که ملازم شریعت نوشتارى حرکت کرده است، به احکامى مربوط مى شود که بر آداب و رسوم عامیانه یا واقعیات به رسمیت شناخته شده از سوى کلیت جامعه مبتنیند، اما به تفصیل، در کتاب مقدس توضیح داده نشده اند و تنها راه شناخت آنها همین سنت شفاهى است. براى نمونه، تورات درباره ذبح حیوانات این گونه سخن مى گوید: «از رمه و گله خود ذبح کن... چنان که به تو فرمان داده ام.» (سفر تثنیه 12:21) تعیین زمانى که این آیه به آن اشاره دارد به همین سنت شفاهى وابسته است. اگر نص حکم مى کند مردى که همسرش را طلاق مى دهد باید یک سفر کریتوت (طلاق نامه) برایش بنویسد، فرض ضمنى آن این است که اولا راه هاى مختلفى براى ثبت طلاق وجود دارد و [ثانیا] این طلاق نامه پدیده اى رایج است. تمام این وقایع در قلمرو شریعت شفاهى قرار مى گیرد که باید از نسلى به نسل بعد منتقل و به خاطر سپرده شود تا به جامعه در رعایت احکام شریعت مکتوب، یارى رساند.

لزوم انتقال رسمى شریعت شفاهى به نسل بعد

لزوم انتقال رسمى شریعت شفاهى به نسل بعد، با گذشت زمان بیشتر احساس شد. در نسل هاى اولیه پس از نزول وحى آسمانى در کوه سینا، تمامى جامعه معنا و مقصود هر عبارتى را مى دانستند و اقدام عمدى براى ترویج برنامه ریزى شده چنین دانشى امرى زاید بود. در موقع مقرر، زمانى فرا رسید که دیگر، تمایل طبیعى پدران به آموزش پسرانشان کفایت نمى کرد و تربیت، موضوع تحصیل آگاهانه و رسمى شد. جوانان وقایع اصلى و تفسیر و توضیح آنها و چگونگى به عمل در آوردن امور نظرى را از بزرگترها و اساتید خویش مى آموختند. بنابراین، قانون مدون موسوى، همانند هر شریعت دیگر، به چارچوبى که در قالب آن بتوان مشکلات را مهار کرد، و نیز به سنتى زنده که دانشمندان فاضل و متبحر در هر دو شریعت شفاهى و مکتوب اعتبار و شایستگى انتقال آن به دیگران را داشته باشند، نیازمند بود.
خود تورات یادآور مى شود که ممکن بود مسائلى مطرح شود که نتوان تنها با بررسى نص، پاسخگوى آن بود و مستلزم دانشى تخصصى تر باشد... هرگاه داورى موضوعى براى تو دشوار باشد، میان خون و خون، دعوا و دعوا و در میان ضرب و ضرب، از مرافعه هایى که در دروازه هایت واقع شود. آن گاه برخیز به سوى مکانى که یهوه خدایت برگزیده برو و نزد کهنه و لاویان و نزد داورى که در آن روزگار باشد رفته مسئلت نما تا تو را در مورد این داورى آگاه سازند. (سفر تثنیه 17: 8-9) در دوره معبد اول، ما با یادآورى توفسه تورا (تورات آموختگان) روبرو مى شویم که در مطالعه و تفسیر شریعت شرکت داشتند.

فعالیت های عزراى کاتب در جهت نشر شریعت شفاهی

در آغاز دوره معبد دوم، زمانى که عزراى کاتب بخشى از تورات را براى مردم قرائت مى کرد (445 ق. م) گروهى از لاویان کنار او مى ایستادند تا معناى کامل متن را شرح دهند. عزراى کاهن و کاتب در میان تمامى حکیمانى که به مطالعه و شرح تورات و آموزش قوم یهود پرداختند، اولین نفرى است که به نام، شناخته شده است. درباره او گفته اند که «بر شریعت موسى که خداوند خداى اسرائیل آن را داده بود، کاتبى همیشه آماده بود.» (حزقیال 7:6). وظیفه اى که او به دوش کشید مأموریت تمامى اساتیدى شد که پس از او آمدند: «چون که عزرا دل خود را به طلب نمودن شریعت خداوند و به عمل آوردن آن و به تعلیم دادن فرایض و احکام به بنى اسرائیل مهیا ساخته بود.» (عزرا 7:10) از این رو، او زمینه ساز و طلیعه دوره کاتبان بى نام و نشان است؛ دوره اى که در تاریخ یهودى به دوره کنست گدولا (مجمع کبیر) معروف است.

فعالیت های دوره کاتبان بى نام و نشان
این دوره که تقریبا همزمان با دوره حاکمیت پارس بر سرزمین فلسطین (حدود 539 - 332 ق. م) است، به درستى وقایع نگارى نشده است. ماهیت مجمع کبیر دقیقا مشخص نیست. احتمال دارد که نهادى ثابت با اختیارات قانون گذارى و اجرایى، یا صرفا نامى عام براى تمامى دانشمندان دوره اى معین، بوده باشد. در واقع، به استثناى تعدادى اندک، اسامى حکیمان و شخصیت هاى برجسته این دوره ناشناخته اند. این ابر ابهام بر اعمال و فعالیت هاى اعضاى مجمع کبیر نیز سایه افکنده است و چیزى از رفتار و روش هاى آنها در دست نیست. اما از نظر فرهنگى و معنوى، این دوره در تاریخ قوم یهود، دوره اى سرنوشت ساز و تعیین کننده بود و به یهودیت، چارچوب معنوى یگانه و کاملا معینى داد که برخلاف تغییرات و اصلاحات، طى قرن ها در سرزمین مقدس و در مناطق آوارگى پابرجا ماند.
کار مجمع کبیر با فعالیت هاى حکیمان آن دوره پیوند خورده بود؛ حکیمانى که به لقب عمومى سوفریم (کاتبان) معروف بودند و به گفته تلمود، به این نام خوانده مى شدند؛ «زیرا آنها تمام حرف هاى تورات را شمرده بودند.» (واژه سوفر در عبرى، هم به معناى «نویسنده» است و هم به معناى «شمارشگر») به این جمله نباید در قالب مفهوم محدود و لفظى آن نگاه کرد. اعضاى مجمع کبیر در حقیقت، نوشته هاى مقدس را جمع آورى کردند و درباره این که چه کتاب هایى باید در کتاب مقدس، متن رسمى باشد و چه فصل هایى از هر یک از این کتاب ها گزینش شود، تصمیم گرفتند. شکل کنونى کتاب مقدس نتیجه کار آنهاست. تکمیل کتاب مقدس یکى از بزرگ ترین طرح هاى مجمع کبیر، و نشانه آغاز دوره حاکمیت شریعت شفاهى بود.

برقرارى نظم در محتواى شریعت شفاهى

زمانى که کار رسمى کردن کتاب مقدس به پایان رسید و همه پذیرفتند که کتاب مقدس، مرجع اصلى براى پایه ریزى زندگى قوم یهود باشد، کاتبان با وظیفه برقرارى نظم در محتواى شریعت شفاهى روبرو شدند. مجموعه اى عظیم از دست مایه ها، که در طى قرن ها روى هم انباشته شده بودند، گوناگون بودند؛ به صورتى که تحصیل آن میسور باشد، نبودند. کاتبان ابتدا به مطالعه در سنت هاى شفاهى که حاوى تفسیرها، آداب و سابقه هاى شرعى بودند پرداختند و دستاورد اصلى آنها، برقرارى رابطه میان این سنت ها و شریعت نوشته بود. همین کاتبان بودند که روش هاى اصلى میدراش هلاخا (تفسیر هلاخایى) یعنى روش هاى آموختن و بیرون کشیدن هلاخا از خود متون کتاب مقدس را متحول ساختند و به رفع تناقض هاى ظاهرى بین متون، تفسیر گزاره هاى مبهم، و تحلیل و حل مشکلات با تعمق در متن پرداختند. آنان هم چنین کوشیدند تا به راه هاى ایجاد نظم در میان انبوه موضوع ها دست یابند، تا انتقال روشمند آنها را تسهیل کنند. مجمع کبیر هم چنین، وظیفه صدور دستورعمل هاى بى شمار جدید را، بر اساس نیازى که مطرح مى شد، بر عهده داشت.

تفاوت ترکیب و ساختار جمعیتى جامعه یهودیان در یهودیه
باید یادآور شد که جامعه یهودیان در یهودیه، در آغاز دوره معبد دوم از لحاظ ترکیب جمعیتى و ساختار، تفاوت فراوانى با جامعه دوره معبد اول داشت. جمعیت یهودیه از گروهى از بازگشتگان از تبعید بابلى و باقى مانده جمعیت بومى مقیم آن جا تشکیل مى شد. آثار تقسیم بندى هاى قدیمى و قبیله اى با این که هنوز باقى بود، دیگر اهمیت زیادى نداشت. املاک دیگر آن تقسیم بندى گذشته را نداشتند. کاهنان و لاویان نیز نمى توانستند در همه شهرهایى که زمانى متعلق به آنها بود، ساکن شوند. حتى معبد، دقیقا مطابق با نقشه معبد اول ساخته نشد و بسیارى از قسمت هاى آن را نداشت. برجسته ترین چیزى که در معبد جدید وجود نداشت، تابوت عهد بود. در مجموع، حکومت تغییر کرده بود؛ به جاى نظام پادشاهى که در دوره معبد اول حاکمیت داشت، اینک کانون قدرت سیاسى به تدریج از نجیب زاده هاى نسل پادشاهى به کاهن اعظم و شوراى حکیمان که بعدها به سنهدرین مبدل شد، در حال جا به جایى بود. تمام این تحولات مستلزم صدها دستورعمل و مصوبه جدید براى تنظیم حیات فرهنگى و دینى بود.
این شیوه جدید زندگى در عین حال که تغییر و پیشرفت را مورد توجه قرار داد، به قانون مدون موسوى نیز وفادار بود. عهد کبیر که مى توان آن را اولین قانون اساسى جهان دانست، صرفا یک اعلامیه تشریفاتى حاکى از ملزم بودن مردم به رعایت تمامى احکام تورات نبود، بلکه پذیرش بسیارى از دستور عمل ها و آداب دیگر را نیز اعلام مى داشت. اعضاى مجمع کبیر، اینک با وظیفه تهیه الگوهاى ثابت رفتارى در بسیارى از حوزه ها روبه رو بودند، که پیش از این به تشخیص افراد، واگذار شده بود. بر این اساس، آنان آیین عبادى منظمى را به وجود آوردند. شمونه عسره (برکت هاى هجده گانه) دعاى اصلى آیین عبادى یهودى تا زمان حاضر، مانند دعاهاى دیگر و آداب مختلف، در اصل، ساخته مجمع کبیر است.

تشکیل پایه هاى شریعت یهودى در دوره دوم معبد
کاتبان به مسائل ایمانى نیز توجه داشته اند. مى توان مدعى شد که در ایام باستان و حتى در دوره معبد اول، هیچ تقریر دقیقى از این موضوع ها وجود نداشت و آنها به عنوان بخشى از سنت عمومى، بدون تأکیدى خاص، از یک دوره به دوره اى دیگر منتقل مى شدند. با وجود این، انبیا و مکاتب نبوى، یا به گفته کتاب مقدس، پسران انبیا کانون هاى مطالعه و تأمل بودند. اما در دوره مجمع کبیر، نبوت خاتمه یافت و نهاد یاد شده با وظیفه اى دیگر، یعنى انتقال میراث معنوى انبیا به نسل جدید، روبرو شد. بخش هایى از این میراث معنوى در آیین عبادى و دعاهایى که کاتبان نوشته اند، جاى گرفت و جنبه هایى از آن نیز در تفسیرهاى شریعت مکتوب منعکس شد. بخش هاى دیگر این میراث که سرشتى عرفانى داشت، در قالب درس هاى جداگانه و تا حدى به طور سرى و مخفیانه، تدریس مى شد و بعدا در موضوع معسه برشیت (قانون خلقت) و معسه مرکاوا (تدبیر الهى) که بخش آخر از آیین قبالا را تشکیل مى دادند، وارد شد. بنابراین، دوره معبد دوم دوره اى بود که پایه هاى شریعت یهودى بنا شد و چهره معنوى قوم یهود براى قرن هاى آینده قالب گرفت. گمنامى حکیمان این دوره نشان مى دهد که آنان به اتفاق هم فعالیت مى کردند. هدف آنها دست یابى به نتایج مورد قبول عموم، با تصویب مرجعیت عالى روحانى جامعه (مجمع کبیر یا سنهدرین، معروف به شوراى هفتاد و یک نفره مهتران) بود. این دوره با این که مشکلات خاص خود را داشت، در مجموع، دوره اى بى دغدغه بود که در آن تحولات تدریجى و خوش ساختى واقع شد که دنیاى یهود را براى خیزش هاى اجتماعى آینده آماده مى ساخت.


منابع :

  1. آدین اشتاین سالتز- سیری در تلمود- مترجم باقر طالبی دارابی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383

  2. باقر طالبى دارابى- مقاله معرفى کتاب جوهره تلمود

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/114880