اوصاف قیامت (میقات)

میقات

«إن یوم الفصل کان میقاتا؛ به یقین روز داورى زمان وعده است.» (نبأ/ 17) "میقات" از ماده "وقت" مانند "میعاد" و "وعد" به معنى وقت معین و مقرر است، و اینکه به مکانهاى معینى که زائران خانه خدا از آنجا محرم مى شوند میقات گفته مى شود به خاطر آن است که در وقت معینى در آنجا اجتماع مى کنند. در مجمع البیان مى گوید: «کلمه "میقات" به معناى آخرین لحظه از مدتى است که براى حدوث امرى از امور معین شده و این کلمه از ماده وقت است هم چنان که کلمه "میعاد" از ماده وعد و کلمه "مقدار" از قدر گرفته شده اند.»
از این آیه شریفه شروع شده است به توصیف آن نبا عظیمى که خبر از وقوع آن در آینده داده و فرمود:«کلا سیعلمون؛ نه چنان است به زودى خواهند دانست.» (نبأ/ 5) آن گاه براى اثبات مطلب چنین استدلال نمود که «أ لم نجعل الأرض مهادا؛ مگر ما نبودیم که زمین را بستر و گهواره کردیم.» (نبأ/ 6) و آن را یوم الفصل خواند تا بفهماند در آن روز بین مردم فصل قضا مى شود و هر طایفه اى بدانچه با عمل خود مستحق آن شده مى رسد، پس یوم الفصل، میقات و آخرین روزى است که براى فصل قضا معین شده بود و تعبیر به لفظ "کان" که مخصوص رساندن ثبوت است مى فهماند یوم الفصل از سابق ثابت و در علم خدا معین شده بود حجت قبلى هم بدان ناطق است و به همین جهت جمله را با کلمه "ان" مؤکد کرد.
معناى جمله این است که: محققا یوم الفصل که خبرش خبر عظیمى است در علم خدا معین شده بود و روزى که خدا آسمانها و زمین را مى آفرید و نظام جارى در آن را بر آن حاکم مى کرد از همان روز براى نظام مادى جهان مدتى معین کرد که با به سر رسیدن آن مدت عمر عالم ماده هم تمام مى شود چون خداى تعالى مى دانست که این نشاه جز با انتهایش به یوم الفصل تمام نمى شود، چون خودش نشاه دنیا را آفریده بود مى دانست که اگر آن را بخواهد بیافریند لازمه اش این است که نشاه قیامت را هم به پا کند. قطعا روز فصل خصومت و روز جدایی همه در یک جا جمع می شوند و در یک وقت مورد محاسبه قرار می گیرند: «قل إن الأولین و الاخرین* لمجموعون إلی میقات یوم معلوم؛ بگو: در حقیقت، اولین و آخرین، قطعا همه در موعد روزی معلوم گرد آورده شوند.» (واقعه/ 49- 50)
منظور از میقات در اینجا همان وقت مقرر قیامت است، که در آن روزها همه انسانها در محشر براى رسیدگى به حسابهایشان اجتماع مى کنند، گاهى نیز به صورت کنایه، براى مکانى که براى انجام کارى مقرر شده است به کار مى رود، مانند "میقاتهاى حج" که نام مکانهاى خاصى است که از آنجا احرام مى بندند. در این آیه خداى تعالى به رسول گرامى خود دستور مى دهد از استبعاد آنان نسبت به معاد پاسخ داده، آن را تثبیت کند، و آن گاه به ایشان خبر دهد که در روز قیامت چه زندگیى دارند، طعام و شرابشان چیست؟ طعامشان زقوم و شرابشان حمیم است. و حاصل پاسخ این است که: اولین و آخرین هر دو دسته به سوى میقات روزى معلوم جمع مى شوند، و اینکه بین خود و اولین فرق گذاشتند بعث خود را امرى بعید و بعث آنان را بعیدتر دانستند صحیح نیست. منظور از "یوم معلوم" روز قیامت است که نزد خدا معلوم است، پس اضافه میقات به کلمه "یوم معلوم" با اینکه گفتیم خود میقات به معناى وقت معین است اضافه اى است بیانى.
ضمنا از تعبیرات مختلف این آیه تاکیدهاى متعددى در زمینه رستاخیز استفاده مى شود (ان- لام- مجموعون به صورت اسم مفعول- و توصیف "یوم" به معلوم بودن). از این آیه به خوبى استفاده مى شود که معاد و رستاخیز همه انسانها در یک روز همراه هم انجام مى گیرد، و همین معنى در آیات دیگر قرآن نیز آمده است و از اینجا به خوبى روشن مى شود آنهایى که قیامت را در زمانهاى متعدد نسبت به هر امتى جداگانه پنداشته اند از آیات قرآن کاملا بیگانه اند. شاید نیاز به تذکر نداشته باشد که منظور از معلوم بودن قیامت، معلوم بودن نزد پروردگار است وگرنه هیچکس حتى انبیاء مرسلین و ملائکه مقربین از وقت آن آگاه نیست. در آن هنگام همه کس از همه چیز بریده و جدا شده است: «إن یوم الفصل میقاتهم أجمعین؛ در حقیقت، روز "جداسازی" موعد همه ی آنهاست.» (دخان/ 40) تذکر الف: معاد روز وصل هر عمل به عامل اصلی خود و هر فرع به ریشه ی اصیل خود است. ب: معاد روز جدایی هر بیگانه از بیگانه و روز انفصال هر کس از دیگری است؛ زیرا نظام هستی آن نشئه فردی است، نه جمعی و نیز روز جدایی بسیاری از چیزهاست.

میعاد

منکران معاد بارها از پیامبر اکرم (ص) با جدیت تمام می پرسیدند: «اگر راست می گویی که قیامتی هست این وعده ی رستاخیز کی خواهد بود.» خدای سبحان به پیامبر (ص) فرمود: بگو: وعده ی شما روزی خواهد بود که توان آن را ندارید که لحظه ای آن را دنبال یا جلو قرار دهید؛ یعنی در حد معین از هستی قرار دارد به طوری که نه تقدیم آن مقدور شماست و نه تأخیر آن میسور شما: «و یقولون متی هذا الوعد إن کنتم صدقین؛ و مى گویند: اگر راست مى گویید، این وعده چه وقت فرا رسد؟» (سبأ/ 29)
این سؤال را بارها منکران معاد از پیامبر اسلام (ص) یا سائر پیامبران مى کردند که گاه براى درک مطلب بود، و شاید غالبا از روى استهزاء که آخر این قیامتى که شما مرتبا روى آن تکیه مى کنید اگر راست مى گوئید کى خواهد آمد؟ اشاره به اینکه آدم راستگو باید تمام جزئیات مطلبى را که خبر مى دهد بداند، از کم و کیف و زمان و مکان آن آگاه باشد. ولى قرآن همواره از پاسخ صریح به این مطلب و تعیین زمان وقوع رستاخیز خود دارى مى کند و تاکید مى کند این از امورى است که علم آن مخصوص خدا است، واحدى جز او از آن آگاه نیست. لذا در آیه بعد همین معنى را با عبارت دیگرى بازگو کرده مى فرماید: «قل لکم میعاد یوم لاتستأخرون عنه ساعة و لاتستقدمون؛ بگو وعده شما روزى خواهد بود که نه ساعتى از آن تاخیر خواهید کرد، و نه ساعتى بر آن پیشى خواهید گرفت.» (سبأ/ 30) دستورى است از خداى تعالى به رسول گرامى اش، به اینکه پاسخشان دهد به اینکه: میعادى حتمى و معین دارند، که ممکن نیست تخلف بپذیرد، بلکه قطعا واقع خواهد شد، به این معنا که خدا به آمدن آن وعده اى داده که خلف آن نمى کند، چیزى که هست وقت وقوع آن پوشیده است، و کسى جز خود او از آن خبر ندارد.
اینکه بعضى مفسرین گفته اند: مراد از میعاد، روز مرگ است، صحیح نیست، چون مشرکین از روز مرگ سؤال نکرده بودند، زیرا قبلا هم وعده مرگ به ایشان نداده بود، تا بپرسند روز مرگ چه روزى است، بلکه وعده جمع و فتح داده بود، که از خصائص معاد است، نه روز مرگ.
این مخفى ماندن تاریخ قیام قیامت (حتى بر شخص پیامبر اسلام) به خاطر آن است که خداوند مى خواهد مردم یک نوع آزادى عمل توأم با حالت آماده باش دائمى داشته باشند، چرا که اگر تاریخ قیامت تعیین مى شد هر گاه زمانش دور بود همه در غفلت و غرور و بیخبرى فرو مى رفتند، و هر گاه زمانش نزدیک بود ممکن بود آزادى عمل را از دست بدهند و اعمالشان جنبه اضطرارى پیدا کند، و در هر دو صورت هدفهاى تربیتى انسان عقیم مى ماند، به همین دلیل تاریخ قیامت از همه مکتوم است، همانگونه که تاریخ شب قدر همان شبى که فضیلت هزار ماه دارد، و یا تاریخ قیام حضرت مهدى (ع).
تعبیرى که در آیه 15 سوره طه آمده «إن الساعة آتیة أکاد أخفیها لتجزى کل نفس بما تسعى؛ رستاخیز به طور یقین خواهد آمد، من مى خواهم آن را مخفى دارم، تا هر کس در برابر سعى و کوشش خود جزا داده شود.» اشاره لطیفى به همین معنى دارد. در ضمن اینکه آنها تصور مى کردند پیامبر (ص) که از رستاخیز خبر مى دهد اگر راست مى گوید باید تاریخ دقیق آن را نیز بداند این نهایت اشتباه است، و دلیل بر عدم آگاهى آنها از وظیفه نبوت، او تنها مامور ابلاغ بود و بشارت و انذار، اما مساله قیامت مربوط به خدا است و او است که از تمام جزئیات آن آگاه است و آن قسمتى را که براى مسائل تربیتى لازم دیده در اختیار پیامبرش گذارده است.

موعد رستاخیز

در اینجا سؤالى مطرح است و آن اینکه قرآن در مقام تهدید مخالفان مى گوید: لحظه اى از موعد مقرر قیامت تاخیر نخواهید کرد «لا تستاخرون» اما چرا مى گوید لحظه اى نیز مقدم نمى شود این چه تاثیرى در هدف قرآن دارد؟
در پاسخ باید به دو نکته توجه داشت: نخست اینکه ذکر این دو با هم همیشه اشاره به قطعى بودن و دقیق بودن تاریخ چیزى است، درست همانگونه که مى گوئیم فلان مطلب دیر و زود ندارد، و موعدش قطعى است. دیگر اینکه جمعى از کفار لجوج پیوسته به پیامبران فشار مى آوردند که چرا این قیامت نمى آید و به تعبیر دیگر براى آن عجله داشتند خواه به عنوان استهزاء یا غیر استهزاء قرآن به آنها مى گوید عجله نکنید تاریخش همان است که خدا مقرر داشته. از آنجا که عقیده به معاد و توجه به روز رستاخیز از هر چیز براى کنترل امیال و هوس ها مؤثرتر است، راسخون در علم و معتقدان و معاد باوران به یاد آن روز مى افتند، و چنین می گویند: «ربنا إنک جامع الناس لیوم لاریب فیه إن الله لا یخلف المیعاد؛ بار پروردگارا محققا تو همه ی خلق را در روز قیامت که به خلق وعده دادی گرد می آوری. هیچ شکی در آن نیست و هرگز خدا نقض وعده نخواهد کرد.» (آل عمران/ 9)
این سخن از راسخین در علم به منزله تعلیلى است که علت سؤال رحمت خود را بیان مى کنند، چون علم دارند به اینکه اقامه نظام خلقت و دعوتهاى دینى و تلاش انسان در مسیر وجودش همه مقدمه است براى جمع شدن در روز قیامت، روزى که هیچ چیزى به جز رحمت خدا به درد نمى خورد، و جز رحمت او یاورى نیست. چنان که خداى سبحان فرموده: «إن یوم الفصل میقاتهم أجمعین، یوم لا یغنی مولى عن مولى شیئا، و لا هم ینصرون، إلا من رحم الله؛ محققا روز قیامت که روز جدایى حق از باطل است میقات همه آنان است، روزى است که هیچ سرپرست و دوستى به درد دوست خود نمى خورد، و مردم یارى نمى شوند، مگر کسانى که مشمول رحمت خدا باشند.» (دخان/ 42) و به همین جهت بود که راسخین در علم، رحمت پروردگار خود را درخواست نموده، تعیین و تشخیص نوع آن را به خود خدا واگذار کردند، تا رحمتى را شامل حال آنان کند که برایشان سودمند باشد.
در کلام خود روز قیامت را به این صفت توصیف کردند که روزى است که در وقوع آن شکى نیست، تا به این وسیله، کمال اهتمام خود و اصرار در سؤال را موجه سازند، و همین توصیف شان را هم با جمله: «إن الله لا یخلف المیعاد» تعلیل کردند، براى این که گفتیم که: این گفتار سخن راسخین در علم است، و علم به چیزى در دلى رسوخ نمى کند و ریشه دار نمى شود، مگر این که علم به علت آن نیز رسوخ کند، و علت شک نداشتن آنان در وقوع روز قیامت این است که خدا به وقوع آن وعده داده، و به همین جهت وقتى گفتند: «لیوم لا ریب فیه» (آل عمران/ 9) دنبالش گفتند: «براى این که خدا خلف وعده نمى کند.» حال ببینیم التفات از ضمیر خطاب به غایب در آیه، چه نکته اى را مى رساند؟ و چرا راسخین در علم که خدا را مخاطب قرار داده و مى گفتند: "پروردگارا تو مردم را در روزى که شکى در آن نیست جمع خواهى کرد" در آخر آیه خداى تعالى را غایب فرض نموده و گفتند: "خدا خلف وعده نمى کند"؟. جهتش این است که وعده نامبرده اختصاص به راسخین در علم ندارد، بلکه هم براى آنان وعده است و هم براى دیگران، و بدین جهت مناسب بود که به جاى "ربنا" (و نسبت دادن رب به خصوص خود) کلمه "الله" را بیاورند، چون الوهیت حکمى عام دارد، که شامل همه چیز مى شود.

نوید

روز قیامت روزى ترسناک است که از ترس آن آسمانها و کوه ها و دریاها و دیگر قسمتهاى کاینات مى هراسند، و بزرگترین چیزى که در آن است، روبرو شدن آدمى با اعمال خویش است بدون آن که پرده عذر و بهانه اى بتواند آنها را بپوشاند، و نیرو و یاورى در دسترس باشد... و بدین گونه سیاق به آن سوگند یاد مى کند و از آنچه به مسئولیت گردنکشان در برابر پروردگارشان در مقابل جنایتهایى که نسبت به مؤمنان انجام داده بودند مربوط مى شود، یاد مى کند و به آن قسم مى خورد. روز قیامت برای مؤمنان روز نوید، مژده و خرسندی است و احادیثی نیز بر آن دلالت دارد: «و الیوم الموعود؛ و سوگند به روز وعده شده.» (بروج/ 2)
رأی بیشتر مفسرین چنین است که روز موعود روز قیامت است که سرانجام و غایت و نتیجه حرکات موجودات است و آن وقتى است که هر چیزى به کمال اخیر خود مى رسد زیرا که روز قیامت تمام حرکات از حرکت، کمى، کیفى، وضعى، موجودات متحرک به انتهاء مى رسد.
خداوند می فرماید: «بل الساعة موعدهم؛ بلکه موعدشان قیامت است.» (قمر/ 46) که تمام جن و انس در صحراى محشر حاضر می شوند و هر کس به جزاى خود می رسد «یوم یجمعکم لیوم الجمع* و الذین کفروا و کذبوا بآیاتنا أولئک أصحاب النار خالدین فیها و بئس المصیر؛ روزى که شما را براى روز حشر گرد مى آورد. و کسانى که کافر شده و آیات ما را تکذیب کردند اهل آتشند که در آن ماندگار خواند بود، و بد سرانجامى است.» (تغابن/ 9- 10)
روزى است که گریزى از آن نیست، زیرا که وعده خدا است، و وعده خدا دروغ نیست، و نه تنها انسان بلکه همه کاینات به چنین روزى وعده داده شده اند، پس چه روز بزرگى است این روز!؟ این روز همان روزى است که تمام انبیا و پیامبران الهى آن را وعده داده اند و صدها آیه قرآن مجید از آن خبر مى دهد، همان روزى که میعاد و وعده گاه همه اولین و آخرین است و روزى است که باید حساب همگان تصفیه شود. هم قسم بر یوم موعودى که آن خود قیامت باشد از حکم و نشان.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏19 ص 653، جلد ‏14 ص 490، جلد ‏19 ص 168، جلد ‏17 ص 504

  2. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 ص 310 و 386 و 395، جلد ‏25 ص 259

  3. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏24 ص 436، جلد ‏23 ص 135 ، جلد ‏20 ص 106

  4. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏14 ص 333، جلد ‏16 ص 87

  5. عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد ‏12 صفحه 378

  6. نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد ‏11 صفحه 272

  7. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏14 صفحه 319

  8. محمدجواد نجفی- تفسیر آسان- جلد 17 صفحه 252

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/115621