اثبات معاد از راه برهان عدالت

می دانیم که یکی از اوصاف خداوند، «عدالت» است، عدالتی که نشانه های آن در جای جای عالم هستی، در آسمانها، در زمین، در وجود خود انسان، در ضربان قلب و گردش خون او، و بالاخره در سراسر این جهان دیده می شود؛ «بالعدل قامت السماوات و الارض؛ آسمانها و زمین با عدالت برپا است.» آیا انسان می تواند یک وصله ی ناجور در این عالم پهناور باشد؟ و از عدالت عمومی جهان برکنار بماند؟! از سوی دیگر تاریخ گذشته ی انسان و حوادث امروز به خوبی نشان می دهد که احقاق حق مظلومان، و کیفر ظالمان، هرگز در این جهان به طور کامل انجام نشده، ممکن است به صورت «قضیه ی جزئیه» این مسأله دیده شود، ولی نه به صورت یک «قضیه ی کلیه» و فراگیر. پس عدالت حاکم بر این عالم که پرتو ی از عدالت خدا است ایجاب می کند روزی فرا رسد که پرونده ی اعمال همه ی انسانها بدون استثناء با دقیق ترین حساب، مورد بررسی قرار گیرد، و این همان روزی است که رستاخیزش می نامیم.
برهان عدالت بر چند مقدمه استوار است:

مقدمه اول
عدالت نیکو، لازم و ضرورى است. عدالت یعنى قرار دادن هر چیز در جاى مناسب و لایق خود و رعایت استحقاق ها؛ این واژه در مقابل ظلم قرار دارد. عقل حکم به حسن عدالت و قبح ظلم مى کند و خداوند که خالق عقل است، از هرگونه ظلم و ستمى مبرا است و به هیچ کس کوچک ترین ظلمى روا نمى دارد و اجازه نمى دهد که ظالمان نیز از کیفر ظلم در امان و مظلومان از شهد عدالت محروم باشند.

مقدمه دوم
در بین انسان ها ظالم و مظلوم وجود دارد. انسان هایى هستند که ظلم به خود و ظلم به دیگران مى کنند و انسان هایى هم هستند که بدون این که مستحق باشند، مورد ظلم و تعدى قرار مى گیرند؛ همچنان که انسان هایى نیز وجود دارند که از ارتکاب هرگونه ظلم و ستمى مبرا مى باشند و یا در مجموع کارهاى پسندیده آنان نسبت به ظلم و ستمى که مى کنند، رجحان و برترى دارد و برعکس کسانى نیز هستند که گرچه کارهاى پسندیده نیز انجام مى دهند، ولى کارهاى ناپسند و ظلم آنان بیشتر و نمایان تر است. عدالت اقتضا دارد که هر کدام از اصناف فوق به نتایج کارهاى خود برسند و جایگاهى مناسب آن بیابند.

مقدمه سوم
دنیا ظرفیت تمام براى کیفر و پاداش ندارد، زیرا:
1- عذاب و پاداش در دنیا ناخالص هستند و این خلاف غرض است. ما اگر بخواهیم کسى را پاداش دهیم، دیگر طالب رنج او نیستیم، ولى در این دنیا به هیچ صورتى نمى توانیم او را بهره مند سازیم که فقط لذت ببرد و رنج نبیند. در مورد عذاب و کیفر کردن هم، وضع همین طور است. ما مى خواهیم که ستمگر را رنج خالص بدهیم که هیچ کم نشود بلکه بر شدت آن افزوده گردد و چنین چیزى در دنیا ممکن نیست.
2- اگر نتایج و عواقب اعمال را کیفر و پاداش بدانیم، در این دنیا مى بینیم بسیارى از مواقع این نتایج و عواقب فقط به گناهکار نمى رسد، بلکه دیگران را هم شامل مى شود، در حالى که دیگران استحقاق آن پاداش یا کیفر را ندارند و فقط باید کیفر و پاداش شامل صاحب عمل گردد.
3- اگر پاداش و کیفر اعمال به طور کامل در همین دنیا واقع مى شد، شوق پاداش نقد و خوف کیفر حاضر و مشهود، انسان را به انجام کارهاى خوب و پرهیز از کارهاى زشت مى کشاند و آزادى و اختیار تقریبا از او سلب مى شد و اصل آزمایش الهى کارى لغو مى گشت؛ در حالى که قرآن کریم مى فرماید: «آن که مرگ و زندگى را بیافرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما نیکوکارتر است.» (ملک/ 2)
4 بعضى از کارها به قدرى بزرگند که دادن پاداش و کیفر آنها در دنیا ممکن نیست مثلا قاتل یک فرد را مى توان با کشتن او کیفر داد، ولى قاتل دو نفر به بالا را نمى توان کیفر داد؛ زیرا ما فقط یک بار مى توانیم او را بکشیم و این کشتن حداکثر کیفر یک قتل است و دیگر قاتلى نمى ماند تا کیفر قتل هاى دیگر را ببیند. همچنین امکان پاداش به برخى از اعمال پسندیده نیز در این دنیا وجود ندارد همانند شهادت در راه خدا.

مقدمه چهارم
اگر مرگ نقطه پایان و نیستى باشد، باید بگوییم که در جهان خلقت با ظالم و مظلوم یکسان رفتار شده، با مرگ، پرونده هر دو بسته مى شود و این خلاف عدالت است. به عبارت دیگر نمى توان پذیرفت که سرنوشت همه انسان ها اعم از نیکوکار و بدکار، عالم و جاهل و عادل و ظالم، یکسان باشد و همگى مدتى در دنیا مطابق میل و انتخاب خود زندگى کنند و با مرگ، هر دو نیست و نابود شوند. بنابراین مرگ نباید نیستى و پایان زندگى باشد و جهان بعد از مرگ ضرورى است تا در آن جهان، عدالت اجرا گردد و هر کس به آنچه استحقاق دارد و کسب کرده، برسد و حق مظلوم از ظالم ستانده شود و ظالم کیفر اعمال خود را ببیند.

اگر قیامتی نباشد عدالت نخواهد بود
همانطور که در مقدمه گفتیم آفرینش جهان بر پایه حق و عدالت و احسان و حکمت نهاده شده است؛ چنان که امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: "إنه بالحق قامت السماوات و الأرض" و امام جواد (ع) می فرماید: "قامت السموات و الأرض بحکمه" و قبل از آنان پیامبر اکرم (ص) فرمود: "باحسان الله قامت السماوات و الأرضون" و فرمود: "بالعدل قامت السماوات و الأرض". از سوی دیگر، پیامبران با همه ی تلاش و کوششی که در راه هدایت بشر انجام دادند و مجاهدت هایی که در راستای تهذیب نفوس و اصلاح جامعه داشتند به موفقیت کامل دست نیافتند و نتوانستند ریشه ظلم و بنیان ستم را براندازند، بلکه همواره در برابر پیامبران و وارستگان پاکدامن گروهی شرارت خواه دست به خونریزی می زدند و دامن به آلودگی و دل به تبه کاری می سپردند و بسیاری از زحمات و دست آوردهای پیامبران را برباد فنا می دادند و متأسفانه به کیفر تلخ و پاداش مناسب خود نرسیدند.
از سوی سوم، جهان طبیعت ظرفیت پاداش کامل انسان ها را ندارد؛ نه پاداش برخی از صالحان که جز به مقام قرب و لقای الهی نمی اندیشند ممکن است و نه کیفر پاره ای از بزهکاران که با گمراه ساختن نسل ها و کشتار هزاران بی گناه دلی سخت تر از سنگ و خویی درنده تر از گرگ و دسیسه ای همسان شیطان و اهرمن دارند در جهان طبیعت میسر است. چگونه می توان در این جهان کسی را که به هزاران نفر ستم روا داشته و حقوق بسیاری از مردم را ضایع کرده و شمار زیادی را از رسیدن به کمال شایسته بازداشته کیفر داد؟ کسی که در این دنیا فقط یک نفر را کشته و حیات او را از بین برده به جزای او خود نیز کشته می شود؛ اما کسی که صدها نفر را قتل عام کرده با او چه معامله ای می توان انجام داد؟ آیا به صرف کشته شدن او داد آنان گرفته می شود؟
بنابراین، عدل خداوند ایجاب می کند که در پی جهان طبیعت عالمی دیگر و نظامی عادلانه وجود داشته باشد تا در آن عدل و داد برپا و حساب همگان تسویه گردد. داد ستمدیدگان و رنج کشیدگان از گردنکشان و ستمکاران گرفته و فاسدان به پاداش کردار تباهشان برسند. امیرالمؤمنین (ع) در این باره چنین می فرماید: «إن الله تعالی لم یرضها ثوابا لأولیائه، و لا عقابا لأعدائه؛ خداوند دنیا را نه برای پاداش دوستانش پسندید و نه برای کیفر دشمنانش.» اگر روزی برای رسیدگی و داوری بین مردم در جهان هستی نباشد تا بدان به کیفر کردار ناشایست برسند و پاکان در نعمت های جاوید به مقام های شایسته دست یابند و آثار کردار شایسته و حیات پاکیزه دنیوی خود را دریافت دارند لازمه اش برابری ظلم و عدل، ظالم و عادل و صالح و طالح است و این برابری ناموزون هرگز با عدل الهی و نظام احسن ربانی سازگار نیست.
 


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 165

  2. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 17 صفحه 299

  3. معاد از دیدگاه عقل و نقل- پژوهشکده تحقیقات اسلامی سپاه

  4. ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 5 صفحه 245 و 253

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/115728