معاد و رستاخیز در فلسفه و کلام مسیحی (پایان دوران از نظر کتاب مقدس)

داوری نهایی و پایان جهان در کلام مسیحی
کتاب مقدس تعلیم می دهد که خداوند، زمانی را مقرر فرموده که در آن ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد نمود (اعمال 17: 31). روشن می شود که انسانها در این عالم، تحت تسلط اخلاقی خدا هستند و چاره ای جز حکم کردن بر هر شخصی به اندازه استحقاقش نیست. فدیه شدگان بوسیله مسیح، خواه قبل از آمدن او یا بعدش، از حکم داوری به دلیل استحقاق نجات دهنده شان، نجات می یابند.

داوری نهایی کتاب مقدس
آنچه از کتاب مقدس درباره داوری نهایی می آموزیم، عبارتند از:
1. واقعه ای عینی است که در وقتی معین اتفاق می افتد و این مطلب از محبوس بودن ملائکه و انسانهای شریر تا روز داوری، فهمیده می شود (2 پطرس 4:2 و9) و آن امری است حتمی (اعمال 25:24؛ عبرانیان 27:10) و حادثه ای بعد از مرگ است (عبرانیان 27:9) و بعد از قیامت (یوحنا 29:25). داوری نهایی از جمله حوادث هم زمان با پایان عالم مانند قیامت (رستاخیز) و آمدن عیسی است و همه این حوادث حقیقتا اتفاق خواهند افتاد (یوحنا28:5؛ 2 پطرس 10:3؛ 2 تسالونیکیان 7:1 و8).
2. در آن روز عدل الاهی کاملا ظاهر می شود و اسرار انسانها آشکار می شود؛ هر کسی بنابر اعمالش در این دنیا داوری می شود، و آن روز تجلی داوری عادلانه خداست (لوقا2:12 و8و9و2؛ رومیان5:2 و 2؛ کولسیان 10:5).
3. این داوری هنگام آمدن دوباره مسیح و رستاخیز عامه خواهد بود، چنانچه از این فقرات روشن می شود. مثل کرکاس مزرعه (متی13: 37-43) و پیشگویی های آمدن دوباره مسیح (متی 31:25-46؛ 1 قرنتیان 5:4؛ 2 تسالونیکیان 7:1 -10و…)
4. داور، مسیح است آنچنانکه گفت پدر بر هیچ کس داوری نمی کند بلکه تمام داوری را به پسر سپرده است (متی 22:5 و 23 و 27)؛ پطرس می گوید: مسیح همان معین شده از سوی خداوند به عنوان داور زندگان و مردگان است (اعمال 34:1-43)؛ پولس می گوید: خدا، روزی را مقرر فرمود که در آن ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد نمود و به آن مردی که معین فرمود و همه را دلیل داد به این که او را از مردگان بخیزاند. (اعمال 31:17؛ 2 قرنتیان 10:5).
5. داوری بر همه مردم و ملائکه گناهانکار جاری می شود چرا که هر کسی به سبب اعمالش جزا داده می شود (رومیان6:2). همچنین درباره ملائکه گناهکار آمده است که خدا، آنها را به زنجیرهای ظلمت سپرد تا برای داوری نگاه داشته شوند (2 پطرس 4:2)، هنگام آمدن دوباره عیسی شیطان و ملائکه اشرار در هاویه انداخته می شوند.
6. قانون (معیار) داوری در آن روز شریعت الاهی است جز برای کسانی که از عطای مسیح سهمی دارند؛ کسانی که اسمهایشان در کتاب زندگی نوشته شده است و دلیل نجاتشان نه استحقاقشان است بلکه به این دلیل که اصحاب نیکی مسیح محسوب شده اند و با مسیح به واسطه ایمان در آمیخته و یکی شده اند یا به فوائد مرگ به انعامش، دست یافته اند (مکاشفه 12:20).همه کسانی که مسیح را پذیرفته اند، قدرت می یابند که فرزندان خدا شوند و همه آنان که او را خداوند نجات دهنده می دانند، نجات می یابد و همه آنانی که او را اکرام نکرده و بر او توکل ننمودند، هلاک می شوند، به همین جهت است که همه آنانکه انجیل و بشارت او را شنیده و نپذیرفتند نه فقط به خاطر مخالفتشان با شریعت الاهی بلکه به سبب گناه عظیمشان در رد مسیح که موجب داوری بزرگ است، محاکمه می شوند، چنانچه پولس می گوید: کسی که پروردگار، عیسی مسیح را دوست ندارد، پس باید عذاب شود.
7. داوری هر کسی به اندازه نور عطا شده به اوست؛ پس بنده ای که اراده مولای خویش را دانست و خود را مهیا نساخت تا به اراده او عمل نماید، تازیانه بسیار خواهد خورد اما آنکه نادانسته کارهای شایسته خوب کند، تازیانه کم خواهد خورد و به هر کسی که زیاد عطا شود، از وی مطالبه زیادتر گردد (لوقا 47:12 و48). ناجی ما (مسیح) می گوید: به شما می گویم که در روز جزا حالت صور صیدون از شما سهل ترخواهد بود (متی 22:11). پولس می گوید: امت ها عذری ندارند زیرا هر چند خدا را شناختند ولی او را چون خدا تمجید و شکر نکردند (رومیان 20:1 و 21). کسانی که بدون شریعت گناه کنند، بی شریعت نیز هلاک شوند و آنانکه با شریعت گناه کنند، از شریعت برایشان حکم خواهد شد (رومیان 12:2).
8. در داوری، جزای نیکوکاران و بدکاران به صورت حتمی تعیین می شود و به جایگاه ابدیشان محکوم می شوند و این مطلب از کلمات ترسناک مسیح، روشن است. ایشان در عذابی جاودانی خواهند رفت اما عادلان به حیات جاودانی (متی 46:25).

پایان دوران از نظر کتاب مقدس
آنچه در پی می آید، مشهورترین آیاتی است که بر پایان عالم دلالت می کند:
1- مزامیر 25:102 و 26 از قدیم بنیاد زمین را نهادی و آسمان ها عمل دست های توست. آنها فانی می شوند، لیکن تو باقی هستی و جمیع آنها مثل جامه مندرس خواهند شد و مثل ردا آنها را تبدیل خواهی کرد و مبدل خواهند شد.
2- اشعیا 6:51، چشمان خود را به سوی آسمان برافرازید و پایین به سوی زمین نظر کنید زیرا آسمان مثل دود از هم خواهد پاشید و زمین مثل جامه مندرس خواهد گردید.
3- اشعیا 17:65، زیرا اینک من آسمانی جدید و زمینی جدید خواهم آفرید و چیزهای پیشین به یاد نخواهد آمد و به خاطر نخواهد گذشت.
4- لوقا 33:21، آسمان و زمین زایل می شوند ولی سخنان من زایل نخواهند شد.
5- رومیان 19:8-21، زیرا که انتظار خلقت، منتظر ظهور پسران خدا می باشد. زیرا خلقت، مطیع بطالت شد نه به اراده خود بلکه به خاطر او که آن را مطیع گردانید به امیدی که خود خلقت نیز از قید فساد خلاصی خواهد یافت تا در آزادی جلال فرزندان خدا شریک شود.
6- پطرس 6:30 و 7 و 10 و 13، عالمی که آن وقت بود، در آب غرق شده، هلاک گشت ولی آسمان و زمین به همان کلام برای آتش ذخیره شده و تا روز داوری و هلاکت مردم بی دین نگاه داشته شده اند. لکن روز خداوند چون دزد خواهد آمد که در آن آسمانها به صدای عظیم زایل خواهد شد و عناصر سوخته شده از هم خواهند پاشید و زمین و کارهایی که در آن است، سوخته خواهد شد. ولی به حسب وعده او، منتظر آسمانهای جدید و زمین جدید هستیم که در آنها عدالت ساکن خواهد بود.
7- مکاشفه یوحنا 11:20 و 21: 1، و دیدم کسی را بر تختی بزرگ و سفید نشسته، از روی وی آسمان و زمین گریخت و برای آنها جایی یافت نشد. و دیدم آسمانی جدید و زمینی جدید چونکه آسمان اول و زمین اول درگذشت و دریا دیگر نمی باشد.

آیات کتاب مقدس درباره پایان دوران
1. آسمان و زمین در پایان حقیقتا منحل می شوند، آنچنانکه از کلام پطرس چنین بر می آید کسی که مواجه می شود بین نابودی عالم با طوفان و ویرانی پایانی با آتش؛ نابودی با طوفان حقیقتا اتفاق افتاد، پس ویرانی با آتش هم اتفاق خواهد افتاد حقیقتا. (2 پطرس 6:3-13) دلائل زیادی داریم که زمین در اول شعله آتش بود و برگشت آن به حالت قبل اگر خدا بخواهد آسان است.
2) ویرانی در این آیات، متلاشی شدن نیست چرا که سوختن جهان مستلزم متلاشی شدن عالم نیست بلکه از وضعیت عالم بعد از آن ویرانی با لفظ تجدید تعبیر شده است (متی28:19) و برگشت همه اشیاء (اعمال 21:3) و آزادی از عبودیت فساد (رومیان 21:8) و آسمان و زمین جدید (مکاشفه 1:21).
3) تغییری که در روز پایانی اتفاق می افتد، در همه کائنات مادی نیست بلکه فقط در زمین و مربوط به عناصر جوی ماست به این دلیل که زوال همه این کائنات با عظمت هنگام داوری جنس بشری ساکن زمین که قطره ای در دریای اعمال الاهی است، قابل تصدیق نمی باشد. آنچه در کتاب مقدس آمده است، اختصاص به انسان دارد که زمین به واسطه گناه انسان ملعون شده و این لعنت هنگام اتمام فدیة انسان زائل می شود. مخلوقی که به خاطر بطالت گناه انسان ذلیل شد، زمین بود و آن مخلوقی است که از قیود فساد آزاد خواهد شد و بنابر کلام پطرس جهانی که با آب (طوفان) نابود شد، خودش با آتش نابود می شود (2 پطرس 6:3-13).
4) نتیجه این تغییر ایجاد آسمان ها و زمین جدید است، هرچند این مطلب در کتاب مقدس واضح نیست ولی نظر غالب این است که زمین جدید مسکن نیکو کاران می شود. و اگر این زمین جدید مسکن پاکان و تخت پادشاهی مسیح شد، نتیجه گرفته نمی شود که قدیسان در همین حدود زمینی محصور شوند (یوحنا 2:14) بلکه می توانیم بگوییم که پاکان قادرند به عوالم دیگر بروند و محصور در مکان واحدی نباشند (افسسیان 1:1؛ کولسیان 20:1).

بهشت و دوزخ، پاداش و عقاب درکلام مسیحی
بنابر کتاب عهد جدید و نیز سخنان عالمان الاهیات مسیحی، پس از داوری نهایی ابرار از اشرار جدا شده، ابرار در بهشت (آسمان) برای همیشه سعادتمند خواهند گشت و اشرار دو دوزخ یا آتش برای همیشه معذب خواهند بود. فقرات متعددی از عهد جدید بر این امر دلالت دارد. برای نمونه آمده است:
پس اصحاب طرف چپ را گوید ای ملعونان از من دور شوید در آتش جاودانی که برای ابلیس و فرشتگان او مهیا شده است. و ایشان در عذاب جاودانی خواهند رفت، اما عادلان در حیات جاودانی (متی، 26: 41 -46)؛ و این رنج و زحمت ناچیز و زودگذر، جلال عظیم و بی پایانی را که غیر قابل مقایسه است برای ما فراهم می کند، و در ضمن ما به چیزهای نادیدنی چشم دوخته ایم نه به چیزهای دیدنی؛ زیرا آنچه به چشم می آید موقتی است، ولی چیزهای نادیدنی تا ابد دوام دارد (دوم قرنتیان، 4: 17 – 18)؛ آنانی که خدا را نمی شناسند و انجیل خداوند ما عیسی را رد می کنند کیفر خواهد داد، آنان کیفر هلاکت جاودانی و دوری از حضور خداوند و محرومیت از جلال قدرت او را خواهند دید (دوم تسالیونیکیان، 1:8، 9). در مسیحیت، جهنم عذاب ابدی و بهشت نماد زندگی فناناپذیر در قرب همیشگی با خداوند است. عالمان الاهیات مسیحی درباره جزئیات ثواب و عذاب و بهشت و دوزخ بحث هایی کرده اند و به تفصیل درباره آنها سخن گفته اند.

سرنوشت نهایی بشر در کلام مسیحی
«رستگاری»، «فناناپذیری»، «حیات ابدی» و «نجات» واژه هایی است که در مسیحیت اغلب برای اشاره به ماهیت سرنوشت نهائی بشر به کار می روند. بنابراین برای ادراک سرنوشت نهائی انسان، در واقع باید معنای یک به یک یا همه این واژه ها را ادراک کنیم. دو کلمه «رستگاری» و «نجات» بیشتر بار معنایی منفی دارند تا مثبت. این دو کلمه به مفهوم خلاصی از چیزی یا آزاد بودن از چیزی هستند. دو کلمه دیگر، یعنی «حیات ابدی» و «فناناپذیری» بیشتر به حالتی مثبت اشاره دارند تا خلاصی از چیزی، اما مفهوم مسیحی سرنوشت نهائی را باید از تلفیق هر دو معنای مثبت و منفی درک کرد. سرنوشت نهائی انسان در خلاصی از وضعیت کنونی و رسیدن به مرتبه ای است که می توان آن را مرتبه زندگی ابدی یا فناناپذیر نامید. موقعیت کنونی، موقعیت ابتلاء به رنج و آلام است. این موقعیت عمدتا از دوری و بیگانگی ما از خدا و هبوط به زمین به سبب کیفر خداوند برای عصیان و نافرمانی ناشی می شود. در مسیحیت همه این ها در هبوط آدم یعنی نخستین انسان نماد یافته است. بنابراین رستگاری ما در خلاصی از رنج نهفته است. برای این کار انسان باید راه عیسی را دنبال کند. رهایی از رنج به یک معنا متضمن رهایی از دنیاست، زیرا به نشانه کیفر بود که خداوند، آدم و فرزندانش را برای رنج بردن به این جهان فرستاد. رستگاری حقیقی انسان، در احیای شأن و منزلت اولیه وی در اقامتگاه روحانی او در باغ «عدن» در جوار خداوند است. در حقیقت زندگی ابدی در مسیحیت به معنای همنشینی ابدی با خداوند یا پیوستن با اوست. و معنای دیگر آن متضمن عضویت در ملکوت خداوند است. باور مسیحیان به بهشت و دوزخ، انسان را به پذیرش این نکته وامی دارد که ملکوت خداوند واقعا در آسمان قرار دارد و قلمرویی ورای این عالم است. با وجود این الهیات مسیحی پروتستان، رهایی از دنیا را به عنوان عنصر ضروری زندگی ابدی تلقی نمی کند. به اعتقاد آنها، ملکوت خداوند در همین عالم تجلی خواهد نمود و لازم نیست از این جهان بگریزد. تنها به پیروی از عیسی نیاز است و زندگی ابدی روی خود زمین نمایان خواهد شد. با دستیابی به زندگی ابدی، انسان کمال روحانی آغازین خویش را باز می یابد، با این همه بشر هماره محدود باقی می ماند، اما از همه رنج ها و گناهان آزاد و از شادی و آرامش کامل در جوار خداوند بهره مند خواهد شد و این را زندگی ابدی یا فناناپذیر می نامند؛ اما باید متوجه بود که دستیابی به این موهبت هدیه ای جادویی نیست که همه در آن به یکسان سهیم باشند، بلکه جایزه ای است که با کوشش های اخلاقی خود انسان به دست می آید. این درست است که از دیدگاه بشر، زندگی ابدی را هر کسی می تواند تنها با عشق خالصانه خداوند، و همنوعان خویش به دست آورد، اما در نهایت این امر، ثمره لطف الهی است و بدون آن رستگاری هرگز ممکن نیست. البته این لطف کوشش های فردی حاصل می شود و ارزان به دست نمی آید و از این رو برای نیل به رستگاری کوشش و مجاهده امری است ضروری و حتمی.


منابع :

  1. سید محمد ادیب آل على- مسیحیت- ناشر انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم

  2. کدرنات تیواری- دین شناسی تطبیقی- ترجمه دکتر مرضیه (لوئیز) شنکایی- صفحه 170-165 و صفحه 192-190

  3. عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- درآمدی بر الاهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت- عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- قم- موسسه فرهنگی طه- بهار 1382- صفحه 197-216

  4. هنری تیسن- الاهیات مسیحی- ترجمه ط.میکائیلیان- تهران- انتشارات حیات ابدی

  5. جواد قاسمی قمی- مقاله فرجام‌شناسی مسیحی به روایت پروتستان

  6. جورج برانتل- آیین کاتولیک- مترجم حسن قنبری- ناشر مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، تاریخ نشر: 1381

  7. محمدرضا زیبایى نژاد- مسیحیت شناسى مقایسه اى- سروش 1384

  8. محمدرضا زیبایى نژاد- درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت- انتشارات اشراق- قم 137

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/116434