جلالت قدر ابرار و نعمت هاى بهشتى ایشان
خداوند در سوره ی مطففین تا حدودى جلالت قدر ابرار، و عظمت مقام آنان نزد خداى تعالى، و خرمى زندگى در بهشتشان را بیان نموده، مى فرماید: این ابرار که امروز مورد استهزاء و طعنه کفارند، به زودى به کفار خواهند خندید، و عذابى را که به ایشان مى رسد تماشا خواهند کرد. مى فرماید:«إن الأبرار لفی نعیم؛ مسلما ابرار در میان انواع نعمت متنعمند.» (مطففین/ 22) مفهوم اصلى"نعیم" که به گفته "راغب" به معنى نعمت بسیار است به اضافه ذکر آن به صورت نکره که در اینجا دلیل بر عظمت و اهمیت است نشان مى دهد که آنها داراى آن چنان نعمتها و برکاتى هستند که نمى توان آن را توصیف کرد، و این تعبیرى است جامع و سربسته براى اشاره به همه مواهب مادى و معنوى بهشت.
بعد به شرح بعضى از آنها پرداخته مى فرماید: «على الأرائک ینظرون؛ آنها بر تختهاى زیباى بهشتى تکیه کرده، و به آن مناظر زیبا و آن همه نعمت نظر مى کنند و لذت مى برند.» (مطففین/ 23) "ارائک" جمع "اریکه" به معنى تختهاى زیباى سلطنتى است، و یا تختهاى پر زینتى که در "حجله گاه" مى نهند، و در اینجا اشاره به تختهاى بسیار زیباى بهشتى است که نیکان بر آن تکیه مى کنند.
بعضى معتقدند که اصل این کلمه فارسى است و از "ارگ" به معنى کاخ سلطنتى گرفته شده است (این واژه به معنى قلعه اى که درون شهر بوده باشد نیز آمده و از آنجا که قلعه درون شهر غالبا مخصوص شاهان است به آن اطلاق شده). بعضى دیگر "ارائک" را مفرد و از واژه فارسى "اراک" یا "أرائک" دانسته اند که به معنى تخت پادشاهى است، سپس به معنى "پایتخت" و یا استانى که پایتخت در آن است اطلاق شده، و "عراق" را معرب "اراک" مى دانند که به معنى چنین استانى است و مى گویند لفظ "أرائک" به معنى بارگاه و تخت سلطنتى در "اوستا" نیز آمده است. در حالى که بعضى از علماى لغت عرب ریشه آن را عربى مى دانند، و معتقدند از واژه "اراک" که نام درخت معروفى است و با آن تخت و سایبان درست مى کردند گرفته شده.
ولى آنچه از موارد استعمال این کلمه در قرآن مجید استفاده مى شود این است که به همان معنى تختهاى زیبا و مزین است که صاحبان نعمت و قدرت از آن استفاده مى کنند. در تعبیر "ینظرون" (نگاه مى کنند) که به صورت سربسته بیان شده نمى فرماید به چه مى نگرند؟ تا مفهوم وسیع و گسترده اى داشته باشد، آرى آنها به لطف خدا مى نگرند، به جمال بى مثال او، به انواع نعمتهاى بهشتى، و به زیبائیهاى خیره کننده اى که در بهشت برین است مى نگرند، چرا که یکى از مهمترین لذات انسانى "لذت دید و نگاه" است. سپس مى افزاید: «تعرف فی وجوههم نضرة النعیم؛ هر گاه به چهره هاى آنها بنگرى طراوت و خرمى و نشاط نعمت را در آن مى بینى.» (مطففین/ 24)
اشاره به اینکه نشاط و سرور و شادى در چهره هایشان موج مى زند و نیازى به سؤال نیست، به عکس دوزخیان که اگر در چهره هایشان بنگرى غم و رنج و اندوه و بدبختى و بیچارگى از چهره هایشان نمایان است.
"نضرة" به معنى طراوت و نشاطى است که در صورت صاحبان زندگى مرفه نمایان است. بعد از نعمت "تخت" و "نگاه" و "آرامش و نشاط" اشاره به نعمت دیگرى یعنى شراب بهشتیان کرده، مى افزاید: «یسقون من رحیق مختوم؛ به آنها از شراب زلال دست نخورده سربسته مى نوشانند.» (مطففین/ 25)
شراب طهورى که مانند شراب آلوده و شیطانى دنیا معصیت زا و جنون آفرین نیست، بلکه هوش و عقل و نشاط و عشق و صفا مى آفریند. غالب مفسران "رحیق" را به معنى شراب خالص گرفته اند، شرابى که هیچگونه غش و ناخالصى و آلودگى در آن وجود ندارد، و تعبیر به "مختوم" که در فارسى امروز به جاى آن "دربسته" و "پلمپ" شده به کار مى رود، نیز تاکیدى بر خلوص و پاکى و دست نخوردگى آن است.
علاوه بر این استفاده از چنین ظرفها نشانه احترام خاص به میهمان مى باشد، ظرفى که آن را بسته اند و مهر کرده اند و مهرش تنها به دست میهمان شکسته مى شود! سپس مى فرماید: «ختامه مسک؛ مهر آن را با مشک نهاده اند.» (مطففین/ 25)
نه همچون ظرفهاى دربسته دنیا که مهر آن را با "گل" مى نهند، و هنگامى که انسان مى خواهد شیئى سربسته را با شکستن مهرش باز کند، دستش آلوده مى شود، شراب طهور بهشتى چنین نیست، هنگامى که دست بر مهرش مى نهند، بوى عطر مشک در فضا پراکنده مى شود! بعضى نیز گفته اند که منظور این است که در ختام یعنى پایان نوشیدن این شراب طهور دهان بوى مشک مى دهد، بر خلاف شرابهاى آلوده دنیا که بعد از نوشیدنش دهان تلخ و بد بو مى شود، ولى با توجه به تعبیرى که در آیه قبل بود این تفسیر بعید به نظر مى رسد.
در پایان آیه بعد از ذکر اوصاف شراب طهور بهشتى مى فرماید: «و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون؛ در این نعمتهاى بهشتى و به خصوص در این شراب طهور بى نظیر باید راغبان بر یکدیگر پیشى گیرند.» (مطففین/ 26) مفسر بزرگ "طبرسى" در "مجمع البیان" مى گوید: "تنافس" به معنى تمنى (و تلاش) دو انسان است که هر کدام مى خواهد شىء نفیسى که براى دیگرى است در اختیار او نیز باشد. و در مجمع البحرین آمده است "تنافس" به معنى سبقت و پیشى گرفتن بزرگوارانه بر دیگرى است (رقابت و مسابقه سالم). "راغب" در"مفردات" نیز مى گوید: "منافسه" به معنى تلاش انسان است براى شباهت به افراد برجسته، و ملحق شدن به آنها، بى آنکه ضررى به دیگرى وارد شود. در حقیقت مضمون آیه شبیه چیزى است که در آیه 21 سوره حدید آمده است: «سابقوا إلى مغفرة من ربکم و جنة عرضها کعرض السماء و الأرض؛ پیشى بگیرید بر یکدیگر براى رسیدن به مغفرت پروردگارتان، و بهشتى که پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمین است.»
یا آنچه در آیه 133 سوره آل عمران آمده است: «و سارعوا إلى مغفرة من ربکم و جنة عرضها السماوات و الأرض؛ بر يکديگر پيشی گيريد برای آمرزش پروردگار خويش و رسيدن به آن بهشت که، پهنايش به قدر همه آسمانها و زمين است و برای پرهيزگاران مهيا شده است.» به هر حال تعبیرى که در آیه آمده است زیباترین تعبیرى است که براى تشویق انسانها براى وصول به این نعمتهاى بى مانند از طریق ایمان و عمل صالح تصور مى شود، و فصاحت قرآن مجید را به عالیترین وجه منعکس مى کند.
بعد به آخرین نعمتى که در این سلسله آیات آمده اشاره کرده، مى فرماید: «و مزاجه من تسنیم؛ این شراب طهور ممزوج با تسنیم است.» (مطففین/ 27) «عینا یشرب بها المقربون؛ همان چشمه اى که مقربان از آن مى نوشند.» (مطففین/ 28) از این آیات استفاده مى شود که "تسنیم" برترین شراب طهور بهشتى است که مقربان آن را به طور خالص مى نوشند، ولى براى ابرار مقدارى از آن را با رحیق مختوم که نوع دیگرى از شراب طهور بهشتى است مى آمیزند! در اینکه چرا این شراب یا این چشمه تسنیم نامیده شده است (با توجه به اینکه "تسنیم" از نظر لغت به معنى چشمه اى است که از بالا به پائین فرو مى ریزد) بعضى گفته اند به خاطر آن است که این چشمه مخصوص در طبقات بالاى بهشت قرار دارد، و بعضى دیگر گفته اند شرابى است که از آسمان بهشت فرو مى ریزد!
در حقیقت شرابهاى بهشتى انواعى دارد: بعضى در نهرها جارى است که در آیات متعددى از قرآن به آن اشاره شده است. (محمد/ 15) و بعضى در ظرفهاى دربسته مهر شده است، چنان که در آیات بالا آمد، و از همه مهمتر شرابى است که از آسمان بهشت و یا طبقات بالاى آن فرو مى ریزد و این همان شراب "تسنیم" است که هیچ یک از نوشیدنیهاى بهشتى به پاى آن نمى رسد، و طبعا تاثیرى که در روح و جان بهشتیان مى گذارد از همه عالیتر و پرجاذبه تر و عمیقتر است، و نشئه روحانى حاصل از آن غیر قابل توصیف است. البته باید این حقیقت را بار دیگر تکرار کنیم که اینها همه شبحى است که از دور دیده مى شود، وگرنه توصیف نعمتهاى گرانقدر و بى نظیر بهشتى با هیچ زبان و قلمى ممکن نیست، و حتى به گفته خود قرآن از فکر هیچکس نمى گذارد «فلا تعلم نفس ما أخفی لهم من قرة أعین؛ پس هیچ کس نمی داند چه چیزهایی که روشنی بخش چشم ها است برای آنان ذخیره شده است.» (سجده/ 17)
ابرار و مقربان کیانند؟
در آیات قرآن مجید کرارا سخن از "ابرار" و "مقربان" و مقامات و پاداشهاى عظیم آنها به میان آمده، تا آنجا که طبق آیه 193 سوره آل عمران اولو الالباب (صاحبان اندیشه هاى قوى) تقاضا مى کنند که پایان زندگیشان با ابرار باشد و توفنا مع الأبرار. و در آیات سوره دهر نیز پاداشهاى بسیار مهمى براى آنها ذکر شده است (دهر/ 5- 22) و در آیه 13 سوره انفطار و آیات مورد بحث (سوره مطففین) نیز مکرر از الطاف الهى نسبت به آنها یاد شده.
ابرار چنان که گفتیم جمع "بر" آنهایى هستند که روحى وسیع و همتى بلند و اعتقاد و عملى نیک دارند، و مقربان داراى قرب مقامى در درگاه خدا مى باشند و ظاهرا نسبت میان این دو عموم و خصوص مطلق است، یعنى همه مقربان از ابرارند، ولى همه ابرار در سلک مقربان نیستند.
در حدیثى از امام مجتبى (ع) مى خوانیم: «کلما فى کتاب الله عز و جل من قوله ان الأبرار فو الله ما اراد به الا على بن ابى طالب و فاطمة و انا و الحسین (ع)؛ هر جا در قرآن مجید "ان الأبرار" آمده به خدا سوگند منظور پروردگار از آن على بن ابى طالب و فاطمه و من و حسین است.» بدون شک خمسه طیبه آن پنج نور مقدس از روشنترین مصداق روشن ابرار و مقربانند، و چنان که در تفسیر سوره دهر گفتیم این سوره عمدتا به امیر مؤمنان على (ع) و فاطمه و حسن و حسین اشاره مى کند و هیجده آیه از آن بحث از فضائل آنها است هر چند نزول آیات در باره آنها مانع از عمومیت و گسترش مفهوم آیات نیست.