مکان بهشت کجا است؟

ملکوت زمین، جایگاه بهشت و دوزخ
در «تفسیر علی بن إبراهیم» در ذیل آیه شریفه: «و لقد راه نزلة أخری * عند سدرة المنتهی؛ و هر آینه به تحقیق که رسول ما، جبرائیل را یکبار دیگر در سدره المنتهی دید» علی بن إبراهیم گفته است: ‎ مراد، آسمان هفتم است. و اما رد بر آن کسانیکه منکر شده اند که بهشت و آتش هم اکنون آفریده شده اند گفتار خداوند است که:«عندها جنة المأوی؛ که جنة الماوی در آن جاست» (نجم/ 13 تا 15) «أی عند سدرة المنتهی. فسدرة المنتهی فی السمآء السابعة و جنة المأوی عندها؛ در نزد آن، یعنی در نزد سدرة المنتهی، جنة المأوی است. پس سدرة المنتهی در آسمان هفتم است و جنة المأوی هم در جنب آن است». پس معلوم می شود که جنة المأوی فعلا موجود است.
از اینجا استفاده می شود که بهشت در آسمان هفتم است. و علامه مجلسی (ره) درباره مکان بهشت فرموده است که: اخبار دلالت دارند بر آنکه بهشت مافوق آسمان های هفتگانه است، و به این عقیده اکثر مسلمانان معتقدند. و این مطالب منافات ندارد با آنکه محل بهشت زمین بوده باشد، زیرا مراد از آسمانهای هفتگانه معلوم نیست که این آسمانهای طبیعی باشد، به علت آنکه تمام این آسمانها با ستارگان از کواکب و سیارات و خورشید و منظومه ها و کهکشانها همه و همه آسمان دنیاست، طبق آیه شریفه: «إنا زینا السمآء الدنیا بزینة الکواکب؛ ما آسمان دنیا را با جلوه های ستارگان زینت بخشیدیم» (صافات/ 6).
و بنابراین آسمان هفتم و یا مافوق آسمان هفتم که در بطون و طبقات مخفیه و پنهان عالم ملک است، منافات ندارد که در ملکوت زمین باشد. پس ملکوت و باطن زمین ممکن است آسمان هفتم بوده باشد، و آنجا بهشت باشد. و شاهد بر این مطلب آنستکه زمین در آنوقت زمین هست و زمین نیست؛ زمین هست به اعتبار آنکه همین زمین است، و زمین نیست به جهت آنکه مشرق و نورانی شده و به زمین دگری مبدل گشته و در قبضه خداوند قرار گرفته است. شاهد بر این گفتار دو آیه در قرآن کریم است که دلالت دارد بر آنکه عرض بهشت به اندازه آسمان ها و زمین است:
اول: آیه:«و سارعوا إلی مغفرة من ربکم و جنة عرضها السمـاوات و الارض أعدت للمتقین؛ و سرعت کنید بسوی مغفرتی از جانب پروردگارتان و بهشتی که عرضش به اندازه آسمانها و زمین است؛ آن را برای پرهیزکاران مهیا نموده اند» (آل عمران/ 133).
دوم: آیه:«سابقوا إلی مغفرة من ربکم و جنة عرضها کعرض السمآء و الارض أعدت للذین آمنوا بالله و رسله؛ پیشی بگیرید بسوی مغفرتی از جانب پروردگارتان و بهشتی که عرضش به اندازه آسمان و زمین است؛ آن را برای کسانی که ایمان به خدا و فرستادگان خدا آورده اند مهیا کرده اند» (حدید/ 21). و از رسول اکرم (ص) می پرسند: «إذا کانت الجنة عرضها کعرض السمآء و الارض فأین تکون النار؟ فقال النبی صلی الله علیه و اله وسلم: سبحان الله! إذا جآء النهار فأین اللیل؟!؛ اگر عرض بهشت بقدر آسمان و زمین باشد پس آتش کجاست؟ حضرت فرمود: سبحان الله! زمانی که روز بیاید پس شب کجاست؟!». از این گفتار درباره حضرت میتوان استخراج ابوابی از علم و معرفت نمود، و به حقیقت بهشت و دوزخ پی برد. حضرت می خواهد این را برساند که همانطور که روز و شب، دو امر عارض بر روی زمین هستند و با یکدیگر بهیچوجه جمع نمی شوند، چون شب آید جهان را تاریکی فرا میگیرد و نقطه ای از نور نیست، و چون روز آید روشنائی عالم را فرا میگیرد و شب را پس میزند و دیگر شبی نیست؛ همینطور بهشت و جهنم دو امر عارضی بر روی آسمان و زمین هستند. بهشت باطن و ملکوت است، و در عالم قرب است؛ و دوزخ در عالم ظاهر و ملک است، و در عالم بعد است، و این دو ابدا با یکدیگر تزاحم و تصادمی ندارند. موطن بهشت، عالم معنی و حقیقت است، و عالم علم و عرفان و رفع حجاب و کشف مجهولات است؛ و موطن دوزخ عالم باطل و مجاز است، و عالم جهل و نابینائی و حجاب و تراکم مجهولات است؛ و اینها با هم نمی توانند اجتماع کنند.
علم چون بیاید جهل را کنار میزند، و حق چون در آید باطل را می زداید، و حجاب چون پس رود غطاء و پرده را از چهره محبوب برمیدارد. بهشت چون بیاید جهنم را کنار میزند، روز چون بیاید شب را از بین میبرد. پس هم بهشت در آسمانها و زمین است و عرضش و وسعتش به اندازه آنهاست، و هم جهنم؛ لیکن در آن وقتی که بهشت است، و در آن مرتبه ای که بهشت است، و در آن رتبه از قرب و ملکوتی که بهشت هست، جهنم نیست. جهنم در وقت دیگر، و در مرتبه دیگر، و در رتبه بعد ملکوتی است؛ پس هیچگاه با هم تزاحم و تصادم ندارند، کما آنکه هیچگاه با هم جمع نمی شوند. و در مرحله نفوس بشری، طلوع علم و عرفان و کشف حجب نورانی و ظلمانی چون تحقق پذیرد، دیگر در آن صقع و ناحیه از نفوس، جهل و عماء و پرده و غطاء نیست. و در مرحله ظهور نور علم و تابش آن بر هیاکل عالم کثرت و موجودات ارضی و سمائی، تجلی بهشت و جنت است؛ و در مرحله خفاء و عماء که هریک از موجودات ارضی و سمائی به نظر استقلالی نگریسته می شوند ظهور جهنم و دوزخ است.
و محصل مطلب آنکه: همان بهشتی که عرضش به اندازه آسمانها و زمین است، همان عالم واقع و ملکوت است که با دوزخ تزاحمی ندارد؛ و همان ملکوت زمین است که «و أشرقت الارض بنور ربها، و الارض جمیعا قبضته و یوم القیـامة، و یوم تبدل الارض غیر الارض؛ و زمین به نور پروردگارش روشن گردد، و روزی که زمین به زمین دیگر مبدل شود، و روز قیامت زمین یکجا در قبضه دست اوست» (زمر/ 69 و 67) و (ابراهیم/ 48)، درباره آن صدق میکند. و از همین بیان روشن می شود جواب اشکال دیگری که: اگر بهشت در آسمان است، پس چگونه عرضش به اندازه آسمانها و زمین است؟ و نیز سخافت و بی پایگی جوابهائی را که در «مجمع البیان» از انس بن مالک، و از قتاده، و از ابوبکر احمد بن علی و دیگران نقل کرده است.


منابع :

  1. علامه تهرانی- معادشناسی 10- صفحه 82 تا 86

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/116876