رابطه بین بهشت و زمین در قرآن
قرآن کریم از زبان بهشتیان که در هنگام ورود در بهشت، در مقام حمد و ستایش حضرت حق می گویند: «الحمد لله الذی صدقنا وعده و أورثنا الارض نتبوأ من الجنة حیث نشآء؛ حمد اختصاص به خدا دارد، آن کسی که وعده خود را به ما به راستی انجام داد، و ما را وارث زمین گردانید تا هر کجای از بهشت را که بخواهیم مسکن گزینیم.» (زمر/ 74) به روشنی می توان استفاده نمود که در آنجا ارتباط مخصوصی بین زمین و بهشت است. و شاید گفتار آنان که «صدقنا وعده؛ وعده اش را به ما به راستی انجام داد.» اشاره باشد به این آیه مبارکه: «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أن الارض یرثها عبادی الصالحون؛ و حقا ما بعد از تورات در کتاب زبور داود نوشتیم که زمین را بندگان صالح ما به ارث می برند.» (انبیاء/ 105)
معنای وراثت آن است که انسان مالک چیزی گردد پس از آنکه دیگری مالک بود، و از او به انسان منتقل گردد؛ انتقال سلف به خلف. پس در مفاد میراث، باید چیزی ثابت باشد و کسی بعد از تصرف دیگری آن را تصرف کند، و آن خلف در تصرف آن، قائم مقام و جانشین سلف گردد. و مقتضای سیاق این آیه، در مقام بیان راستی وعده، این بود که بگوید: «أورثنا الارض نتبوأ منها؛ زمین را به ما ارث داد تا در آن زمین مسکن گیریم.» و یا آنکه بگوید: «أورثنا الجنة نتبوأ منها؛ بهشت را به ما ارث داد تا در آن مسکن گزینیم.» و چون این طور بیان نفرموده است، و سیاق عبارت را بدینگونه ریخته است که: «أورثنا الارض نتبوأ من الجنة؛ زمین را به ما ارث داد تا در بهشت مسکن بگیریم.» استفاده می شود که در اینجا حتما باید ربط و ارتباط خاصی بین زمین و بهشت بوده باشد. همچنانکه در بقیه آیاتی که زمین به عنوان وراثت داده شده است، مطلب از همین قرار مثل آیه ی: «أ و لم یهد للذین یرثون الارض من بعد أهلهآ أن لو نشآء أصبناهم بذنوبهم؛ آیا کسانی که زمین را بعد از ساکنان آن ارث بردند، ندانستند که اگر ما بخواهیم، آنان را به گناهانشان می گیریم و مأخوذ می داریم؟» (اعراف/ 100) و مانند آیه: «و أورثنا القوم الذین کانوا یستضعفون مشارق الارض و مغاربها التی بارکنا فیها؛ و ما به کسانی که چنین بودند که مورد استضعاف قرار می گرفتند، مشارق زمین و مغارب آن را که در آنها خیر و برکت خود را قرار داده بودیم، به عنوان ارث دادیم.» (اعراف/ 137) باری، بسیاری از آیات دیگر بر همین نهج ایماء و یا صراحة دلالت دارند بر آنکه بهشت در روی همین زمین است؛ مانند آیه ی: «و سیعلم الکفار لمن عقبی الدار؛ و به زودی کافران خواهند دانست که عاقبت این خانه از آن کیست؟» (رعد/ 42) و صریح تر، آیه ی: «و الذین صبروا ابتغآء وجه ربهم و أقاموا الصلوة و أنفقوا مما رزقناهم سرا و علانیة و یدرءون بالحسنة السیئة أولانئک لهم عقبی الدار* جنات عدن یدخلونها و من صلح من ءابآنهم و أزواجهم و ذریاتهم والملائکة یدخلون علیهم من کل باب* سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار؛ و آن کسانی که به جهت جستجوی رضا و طلب وجه پروردگارشان شکیبائی و استقامت می ورزند، و اقامه نماز می کنند، و از آنچه ما به آنها روزی داده ایم، در پنهان و آشکارا انفاق می نمایند، و با حسنات و نیکوئی ها سیئات و زشتی ها را دفع و طرد می کنند و از خود دور می سازند؛ عاقبت این خانه از آن آنهاست. عاقبت این خانه، بهشت های عدنی است که خودشان در آن داخل می شوند و از پدرانشان و جفت هایشان و فرزندانشان هر کدام که صلاحیت داشته باشند داخل در بهشت عدن می شوند، و فرشتگان از هر دری بر آنان وارد می شوند و سلام خدا را بر آنان می دهند، بدینگونه که سلام بر شما باشد، در پاداش آن استقامت ها و شکیبائی ها که نمودید! پس چه خوب است عاقبت این خانه!» (رعد/ 22- 24)
در این آیه ملاحظه می شود که جنات عدن را در توصیف عقبی الدار آورده است، که بدل و یا عطف بیان برای آن است. و در هرصورت مفادش آن می شود که عقبی الدار، عاقبت این خانه، همان بهشت های عدن است. و چون می دانیم که تحقق معنای دخول، مستلزم خروج فی الجمله ای می باشد، بنابراین مثل این کسانی که داخل در بهشت می شوند مثل کسانی است که در زمینی سکونت داشته باشند، و سپس در آنجا یک خانه برای سکونت خود بنا کنند، و پس از آن یک اطاق از اطاق های آن را زینت کنند و داخل آن شوند. در این صورت می گویند: داخل در این اطاق شدند؛ اطاقی که در این خانه، و خانه ای که در این زمین است.
پس دخول در بهشت، دخول در اوج بعد از حضیض، و ارتقاء بعد از کمالات است. و بر این مثابه آیاتی دیگر در قرآن کریم وارد است، مانند: «قال موسی لقومه استعینوا بالله واصبروا إن الارض لله یورثها من یشآء من عباده و العاقبة للمتقین؛ موسی به قوم خود گفت: به خداوند استعانت جوئید و شکیبائی کنید! زیرا که حقا زمین اختصاص به خدا دارد، که به هریک از بندگانش بخواهد به عنوان ارث می دهد؛ و عاقبت از آن متقیان و پرهیزکاران است!» (اعراف/ 128) و مانند: «تلک الجنة التی نورث من عبادنا من کان تقیا؛ این است آن بهشتی که ما به هر یک از بندگان خود که متقی و پرهیزکار باشد، به ارث می دهیم.» (مریم/ 63) و مانند: «و تلک الجنة التی أورثتموها بما کنتم تعملون؛ و این است آن بهشتی که به شما در پاداش و مزد کرداری که انجام داده اید، به عنوان وراثت می رسد.» (زخرف/ 72)
باید دانست که توارث منازل بهشت و دوزخ که در قرآن ذکر شده است به جای خود محفوظ است، ولی هیچ منافاتی ندارد با آنکه این بهشت در زمین باشد و این نحوه توارث در آنجا صورت گیرد. و البته باید دانست که این زمینی که به اهل تقوی به ارث می رسد آن زمین دیگر مثل این زمین نیست؛ زمینی پاک و نورانی، و زمین دیگری خواهد شد: «یوم تبدل الارض غیر الارض؛ روزی است که زمین به صورت غیر این زمین تبدیل می شود.» (ابراهیم/ 48) «و أشرقت الارض بنور ربها؛ و زمین به نور پروردگارش روشن و منور می گردد.» (زمر/ 69) «و الارض جمیعا قبضته و یوم القیامة؛ و زمین در قیامت یکسره در دست و قبضه خدا خواهد بود.» (زمر/ 67) و شاهد بر گفتار ما این است که در روز قیامت هر روزیی که به بهشتیان داده می شود می گویند: این همان روزیی است که قبلا به ما داده شده است، و به آنان روزی هائی داده شده است که بعضی شبیه به بعض دیگرند: «کلما رزقوا منها من ثمرة رزقا قالوا هاذا الذی رزقنا من قبل و أتوا به متشابها؛ مىگويند: اين همان است كه پيش از اين [نيز] روزىِ ما بوده. و مانند آن [نعمتها] به ايشان داده شود.» (بقره/ 25)
گناه و طاعت عامل «وراثت» بهشت و دوزخ
در تفسیر «مجمع البیان» از رسول خدا (ص) وارد است که: «ما من أحد إلا و له منزل فی الجنة و منزل فی النار؛ فأمـا الکافر فیرث المؤمن منـزله من النار، والمؤمن یرث الکافر منزله من الجنة. فذلک قوله: أورثتموها بما کنتم تعملون؛ هیچکس نیست مگر آنکه برای او منزلی در بهشت است و منزلی در جهنم؛ پس شخص کافر، منزل جهنمی مؤمن را از او به ارث می برد و شخص مؤمن، منزل بهشتی کافر را از او به ارث می برد. و این است معنای گفتار خداوند: شما بهشت را در ازاء اعمالی که به جای آورده اید، به عنوان ارث می برید.» (مجمع البیان)
دوم: در کتاب «ثواب الاعمال» صدوق، از حضرت صادق (ع) روایت کرده است که خداوند هیچ یک از خلائق را نیافریده است مگر آنکه برای او منزلی در بهشت و منزلی در آتش خلق کرده است. و چون اهل بهشت در بهشت سکنی گیرند و اهل آتش در آتش مسکن گزینند، یک منادی ندا می کند که: ای اهل بهشت! برخیزید و به جهنم نظر کنید. بر می خیزند و مشرف بر آتش می گردند، در اینحال منزل های آنان را در آتش به قدری بالا می آورند که همه ببینند، و سپس به آنها گفته می شود: این منزل های شما در آتش بود که اگر هر آینه گناه خدا را می نمودید در آنها داخل می شدید!
و اگر فرض کنیم که کسی از شدت سرور و خوشحالی بمیرد، اهل بهشت از شدت سرور و خوشحالی در آن روز باید بمیرند، چون خداوند چنین عذابی را از آنان برداشته است. و سپس ندا می کنند: ای جماعت اهل آتش! سرهای خود را بلند کنید و به منزلهای خود در بهشت نظر افکنید! آنان سرهای خود را بلند می کنند و به منزل های خود در بهشت نظر می اندازند و آن نعمت ها را در آنجا می بینند. و در این حال به آنان گفته می شود: این است منازل شما در بهشت، که اگر اطاعت خدا را می کردید داخل می شدید. و در این صورت اگر فرض شود که کسی از شدت غصه و اندوه بمیرد، باید در آن روز اهل جهنم از شدت غصه و اندوه بمیرند. پس بهشتیان منزل های بهشتی جهنمیان را ارث می برند، و جهنمیان منزلهای جهنمی بهشتیان را ارث می برند؛ و این است مفاد گفتار خداوند عز و جل: «أولائک هم الوارثون* الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون؛ ایشانند ارث برندگان، آن کسانی که بهشت فردوس را به ارث می برند، و در آن جاودان می مانند.» (مومنون/ 10- 11)