حبط و احباط

حبط، در لغت به معنای بیهوده، ناچیز و باطل شدن است. حبط در اصطلاح مفسران غیر از حبط در اصطلاح اهل کلام است. در این جا هر دو اصطلاح بررسی خواهد شد. در فرهنگ فلسفی نوشته است که احبط فلان عمل فلان: او را باطل کرد و از کار انداخت و مانع شد. احباط مترادف خیبت و اخفاق است. احباط مبتنى بر ناکامى انسان در رسیدن به نتایج عمل خویش است، به عبارت دیگر ممانعت از این است که کسى به آرزوى خود برسد. این اصطلاح در روانشناسى و جامعه شناسى متداول است. به طورى که بر هر اثر عاطفى که ناشى از این ممانعت باشد، اطلاق مى شود.
قبلا لازم است حبط و احباط از یکدیگر تفکیک شده، هر کدام جداگانه مورد بحث قرار گیرد. حبط راجع به صحت و بطلان خود عمل است که آیا عمل خاص مانند بت پرستی سالم است یا حابط؛ یعنی بت پرستی فی نفسه صحیح است یا یاوه. اما احباط راجع به ابطال عمل نسبت به عمل دیگر است که آیا کار خاص سبب حبط اعمال قبلی می شود یا نه. پس حبط غیر از احباط است اولا، و محور کلام کنونی بعضی به لحاظ حبط است و برخی به لحاظ احباط ثانیا، از این رو آیات مورد استناد اختصاص به یکی از دو قسم ندارد، گرچه تفکیک بحث می توانست مطلوب را بهتر برساند.
از دیدگاه اهل تفسیر، حبط و احباط بدان معناست که اگر کسی کفر ورزید از اعمال صالح قبلی خود بهره ای نخواهد برد و کفر موجب محروم شدن از کردار نیک گذشته است. بت پرست هیچ اثری از پرستش بت نخواهد دید و عبادت او بی اثر و بیهوده است؛ یعنی اصلا عمل صالح از او محقق نمی شود تا چیزی موجب حبط آن گردد. منطق بت پرستان این بود که بت ها نزد خدا مقربند و ما را نزد خدا تقرب می بخشند، یا می گفتند: بت ها نزد خدا شفیعان ما هستند: «هؤلاء شفعاؤنا عندالله» (یونس/ 18) قرآن می فرماید: این عمل از بت پرست بیهوده است؛ زیرا اصل بت موجودی باطل و یاوه است و توهم تقریب آن یا تخیل شفاعت آن نیز بیهوده خواهد بود. اکنون به آیات حبط اشاره می شود: «...و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فأولئک حبطت أعمالهم فی الدنیا و الاخرة و أولئک أصحاب النار هم فیها خالدون» (بقره/ 217)؛ کسی که از آیینش بر گردد و در حال کفر بمیرد همه اعمال نیک گذشته او در دنیا و آخرت باطل و بیهوده می شود. آنان اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود.
علامه طباطبـایـی (ره) ذیل این آیه به بررسی آیـات حبط از دیدگاه قرآن پرداختـه که به عصاره ی آن اشاره می شود: «کلمه حبط به معناى باطل شدن عمل، و از تاثیر افتادن آن است، و در قرآن هم جز به عمل نسبت داده نشده، از آن جمله فرموده: «لئن أشرکت لیحبطن عملک، و لتکونن من الخاسرین؛ اگر شرک بورزى به طور مسلم عملت حبط مى شود و از زیانکاران خواهى بود.» (زمر/ 65). و نیز فرموده: «إن الذین کفروا و صدوا عن سبیل الله، و شاقوا الرسول، من بعد ما تبین لهم الهدى لن یضروا الله شیئا، و سیحبط أعمالهم، یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول، و لا تبطلوا أعمالکم؛ به درستى کسانى که کافر شدند و از راه خدا جلوگیرى نموده، با رسول به دشمنى برخاستند، بعد از آنکه راه هدایت بر ایشان روشن شد، بدانند که به خدا هیچ ضررى نمى رسانند، و به زودى اعمالشان حبط مى شود، اى کسانى که ایمان آورده اید شما خدا و رسول را اطاعت کنید، و زنهار که اعمال خود را باطل مکنید.» (محمد/ 32-33)، و ذیل همین آیه سوره محمد که میان کفار و مؤمنین مقابله انداخته، به آنان فرموده اعمالتان حبط شده، و به اینان مى فرماید زنهار مواظب باشید عملتان باطل نگردد، دلالت دارد بر اینکه حبط به معناى بطلان عمل است، هم چنان که از آیه: «و حبط ما صنعوا فیها، و باطل ما کانوا یعملون؛ آنچه در دنیا کردند بى نتیجه شد، و آنچه کردند باطل گشت.» (هود/ 16)، نیز این معنا استفاده مى شود و قریب به آن آیه: «و قدمنا إلى ما عملوا من عمل، فجعلناه هباء منثورا؛ و ما به آنچه کردند پرداختیم، و تمامى اعمالشان را به باد فنا دادیم.» (فرقان/ 23)، است و سخن کوتاه اینکه کلمه (حبط) به معناى باطل شدن عمل و از تاثیر افتادن آن است، بعضى گفته اند: اصل این کلمه از حبط با حرکت است، یعنى با فتحه حا و با و حبط به معناى پرخورى حیوان است، به طورى که شکمش باد کند و گاهى منجر به هلاکتش شود و آنچه خداى تعالى در باره اثر حبط بیان کرده باطل شدن اعمال انسان هم در دنیا و هم در آخرت است، پس حبط ارتباطى با اعمال دارد، از جهت اثر آخرتى آنها، آرى ایمان به خدا همانطور که زندگى آخرت را پاکیزه مى کند زندگى دنیا را هم پاکیزه مى سازد، هم چنان که قرآن کریم فرمود: «من عمل صالحا من ذکر أو أنثى و هو مؤمن، فلنحیینه حیاة طیبة و لنجزینهم أجرهم بأحسن ما کانوا یعملون؛ هر کس چه مرد و چه زن عمل صالحى کند، به شرطى که ایمان داشته باشد، ما او را به حیاتى طیب زنده نموده و اجرشان را طبق بهترین آنچه مى کردند مى دهیم.» (نحل/ 97)، این بود معناى کلمه حبط.»


منابع :

  1. سید محمد حسین طباطبایی- ترجمه المیزان ج‏لد 2- صفحه 250

  2. ولتر- فرهنگ فلسفى- صفحع 116

  3. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی جلد 5- صفحه 21

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/117294