کیفر سوگند و شهادت دروغ و انکار شهادت

کیفر شهادت دروغین، و انکار شهادت
1- «عن هشام بن سالم عن أبی عبد الله ع قال شاهد الزور لا تزال قدماه حتى تجب له النار؛ هشام بن سالم، از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: آن که به دروغ شهادت دهد، پیش از آنکه از جاى خود حرکت کند، آتش دوزخ بر او واجب مى شود».
2- «عن صالح بن میثم عن أبی عبد الله ع قال ما من رجل مسلم شهد شهادة زور على مال رجل مسلم لیقطعه إلا کتب الله عز و جل له مکانه ضنکا إلى النار؛ صالح بن میثم، از امام باقر (ع) روایت کرده است: هیچ مرد مسلمانى که براى تصاحب مال مسلمانى به دروغ شهادت نمى دهد، مگر آنکه خداوند در همان دم، فرمان دوزخى شدن او را صادر مى کند»
3- «عن جابر عن أبی جعفر ع قال قال رسول الله ص من کتم شهادة أو شهد بها لیهدر بها دم امرئ مسلم أو لیزوی بها مال امرئ مسلم أتى یوم القیامة و لوجهه ظلمة مد البصر و فی وجهه کدوح یعرفه الخلائق باسمه و نسبه قال أبو جعفر ع أ لا ترى الله عز و جل یقول- و أقیموا الشهادة لله؛ جابربن یزید جعفى از امام باقر (ع) روایت کرده است که فرمود: هر کس شهادتى را انکار بکند، یا به دروغ شهادتى بدهد تا بى جهت خون مسلمان بیگناهى را پایمال کند و یا مال مسلمانى به ناحق تصاحب کند، در روز قیامت در حالى وارد محشر مى شود که در پیش روى او (به جهت سیاهرویى او) تا آنجا که چشم کار مى کند تاریک است، و در چهره او (آثار) زخم و خراش (فراوانى) است و تمام خلایق او را به نام و نشان مى شناسند؛ ولى (اگر) کسى شهادت به حق دهد تا حق مسلمانى را ثابت و مسلم سازد، در روز قیامت در حالى پا به عرصه محشر مى گذارد که در پیش روى او (به جهت نورانى بودن اعمالش) تا جایى که در معرض دید و تماشا قرار دارد، روشنائى و نور است و همه خلایق او را به اسم و نسب مى شناسند. سپس امام باقر (ع) فرمود: مگر نمى بینى که خداوند (در کتاب خود، قرآن) مى فرماید: «و شهادت را براى (خشنودى) خدا بر پاى دارید (و این امر حیاتى را در جامعه خود رواج دهید)» (طارق/ 2
4- «عن سماعة بن مهران عن أبی عبد الله ع قال شهود الزور یجلدون جلدا لیس له وقت و ذلک إلى الإمام یطاف علیهم حتى یعرفوا فلا یعودوا قال فقلت له و إن تابوا و أصلحوا تقبل شهادتهم بعده قال إذا تابوا تاب الله علیهم و قبلت شهادتهم؛ سماعه بن مهران از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: کسانى که به دروغ شهادت مى دهند، تازیانه خواهند خورد (حد شرعى) و اندازه معینى براى آن نیست، و به نظر امام (و آثار سوء شهادت دروغ او) بستگى دارد، (و گاه لازم است که) آنان را در شهر بگردانند تا شناخته (و رسوا) گردند، و مردم آن را دیگر تکرار نکنند (مایه عبرت مردم شود). رواى مى پرسد: آیا پس از توبه کردن و خود را اصلاح کردن، شهادت آنان پذیرفته مى شود؟ فرمود: اگر (براستى) توبه کنند، خداوند توبه آنان را مى پذیرد، و شهادتشان پس از توبه پذیرفته مى شود».
5- «عن العلاء عن محمد بن مسلم عن أبی عبد الله ع قال فی شاهد الزور ما توبته قال یؤدی المال الذی شهد علیه بقدر ما ذهب من ماله إن کان النصف أو الثلث إن کان یشهد هو و آخر معه أدى النصف؛ علاء، از قول محمدبن مسلم روایت کرده است که از امام صادق (ع) پرسیدند: (طرز) توبه کسى که به دروغ شهادت داده است، چگونه است؟ فرمود: توبه اش به این است که به اندازه مالى که در اثر آن شهادت نادرست او تلف شده است به صاحب آن بپردازد، چه نصف باشد یا ثلث، و اگر او و دیگرى به اتفاق شهادت داده اند، بایستى نصف آن را بپردازد (تا شهادتى که ازین تاریخ به بعد مى دهد، نافذ باشد)».

کیفر کسى که به دروغ بنام خدا سوگند یاد مى کند
1- «عن یعقوب بن الأحمر قال قال أبو عبد الله ع من حلف على یمین و هو یعلم أنه کاذب فقد بارز الله عزوجل؛ یعقوب بن احمر از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: کسى که سوگند یاد کند و از نادرست بودن سوگند خود آگاه باشد (به منزله آن است که) با خداى عزوجل به مبارزه برخاسته است».
2- هشام بن سالم از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: همانا سوگند خوردن به دروغ هر شهر و دیارى از سکنه خالى شود.
3- «عن جابر بن یزید عن أبی جعفر ع قال قال رسول الله ص إیاکم و الیمین [الصبر] الفاجرة فإنها تدع الدیار بلاقع من أهلها؛ جابربن یزید جعفى از امام محمدباقر (ع) روایت کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: شما را از سوگند خوردن به دروغ بر حذر مى دارم زیرا باعث مى شود که شهر و دیار از سکنه تهى گردد».
4- «عبدالله بن میمون عن أبی عبد الله ع عن أبیه عن آبائه ع قال قال رسول الله ص الیمین الصبر الفاجرة تدع الدیار بلاقع؛ عبدالله بن میمون از امام صادق (ع)، و آن حضرت از پدران بزرگوارش (ع) روایت کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: سوگند دروغ، شهر و دیار را از ساکنان آن خالى مى سازد».
5- «عن ملیح بن أبی بکر الشیبانی قال [قال رسول الله ص ] قال أبو عبد الله ع الیمین الکاذبة تورث العقب الفقر؛ ملیح بن ابى بکر شیبانى از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: سوگند خوردن به دروغ، مایه تهیدستى نسل آدمى است».
6- «عن أبی یعقوب عن أبی عبد الله ع قال الیمین الغموس ینتظر بها أربعین یوما؛ عبدالله بن ابى یعقوب از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: سوگندى که آدمى را در گناه فرو مى برد (یمین غموس) چهل روز بیشتر نمى پاید که وبال آن محقق شود».
7- «عن طلحة بن زید عن أبی عبد الله ع قال إن الیمین الفاجرة لتنقل الرحم قلت ما معنى تنقل الرحم قال تعقر و أما محمد بن یحیى فإنه روى ینقل فی الرحم؛ طلحه بن زید از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: همانا سوگند دروغ (وضع) رحم را دگرگون مى کند، راوى مى گوید پرسیدم: منظور از دگرگونى رحم چیست؟ حضرت فرمود: نازا مى شود. ولى روایت محمدبن یحیى: مایه سنگینى رحم مى شود (که به دگرگونى وضع رحم، و عقیم و نازا شدن آن منتهى گردد».
8- «عن أبی عبیدة الحذاء عن أبی جعفر ع أنه قال فی کتاب علی ع إن الیمین الکاذبة و قطیعة الرحم تذران الدیار بلاقع من أهلها و تنقلان الرحم و إن انتقال الرحم انقطاع النسل؛ ابى عبیده حذاء از امام محمدباقر (ع) روایت کرده است که فرمود: در کتاب امیر مؤمنان على (ع) آمده است که: سوگند دروغ مسلما مایه قطع رحم و خالى شدن شهر و دیار از ساکنان آن مى گردد و رحم را جابجا مى سازد، و جابجایى رحم به معنى پاره شدن رشته نسل آدمى است».
9- «عن حریز عن بعض أصحابه عن أبی عبد الله ع قال الیمین الغموس التی توجب النار الرجل یحلف على حق امرئ مسلم على حبس ماله؛ حریز، از قول یکى از راویان حدیث، از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: سوگند دروغ و نادرستى که مایه آلودگى آدمى به گناه (کبیره) و موجب ورود او به آتش دوزخ مى گردد، سوگند خلافى است که براى از بین بردن مال مسلمانى یاد مى کند».
10- «عن إبراهیم بن عبد الحمید عن أبی الحسن شیخ من أصحابنا عن أبی جعفر ع قال إن الله عز و جل خلق دیکا أبیض عنقه تحت العرش و رجلاه فی تخوم السابعة له جناح بالمشرق و جناح بالمغرب لا تصیح الدیکة حتى یصیح فإذا صاح خفق بجناحیه ثم قال سبحان الله سبحان الله سبحان الله العظیم الذی لیس یحلف باسمه کاذبا؛ ابراهیم بن عبدالحمید، از یکى از اصحاب ما که کنیه اش ابوالحسن است روایت کرده است که امام باقر (ع) فرمود: خداوند عزوجل، خروس سفید رنگى را آفریده است که گردن او در زیر عرش و پاهایش در ژرفاى طبقه هفتمین زمین قرار دارد، یک بال او در مشرق و بال دیگرش در مغرب است. و هیچ خروسى به آواز درنمى آید تا بانگ آن خروس عرشى را نشنود، و چون بانگ به آواز بلند کند (خروس عرشى) بالهاى خود را به هم مى زند و سپس مى گوید: «پاک و منزه است خدا، پاک و منزه است خداى بزرگ و توانایى که چیزى (یا کسى) همانند او نیست». پس خداوند بزرگ در پاسخ به او خطاب مى کند: کسى که به دروغ به نام من سوگند یاد مى کند به آنچه که تو گفتى ایمان نیاورده است».
11- «عن أبی الجارود عن رجل من عبد القیس عن سلمان رحمه الله أنه مر على المقابر فقال السلام علیکم یا أهل القبور- من المؤمنین و المسلمین یا أهل الدیار هل علمتم أن الیوم جمعة فلما انصرف إلى منزله نام و ملکته عینه أتاه آت فقال و علیک السلام یا أبا عبد الله تکلمت فسمعنا و سلمت فرددنا فقلت هل تعلمون أن الیوم جمعة فقد علمنا ما یقول الطیور فی یوم الجمعة قال و ما یقول الطیر فی یوم الجمعة قال یقول قدوس قدوس ربنا الرحمن الملک ما یعرف عظمة ربنا من یحلف باسمه کاذبا؛ ابوالجارود، از مردى از عبدالقیس، نقل کرده است که مى گفت: سلمان (ره) بر گورستانى گذشت و گفت: سلام بر شما اى ساکنان مزارها که از افراد با ایمانید و مسلمان، اى ساکنان دیار (برزخ)! آیا مى دانید که امروز روز جمعه است؟! و بعد به خانه اش بازگشت و خوابید کسى در خواب به سراغش آمد و گفت: و بر تو باد سلام، اى ابا عبدالله!، با ما سخن گفتى و ما (سخنان تو را) شنیدیم و (بر ما) سلام کردى و ما پاسخ سلام (تو) را دادیم) و از ما پرسیدى: آیا مى دانید که امروز، روز جمعه است؟! (بدان که) مى دانیم آنچه را که پرندگان در روز جمعه بر زبان مى آورند! و سلمان پرسید: (مگر) پرندگان در روز جمعه چه مى گویند؟ گفت: مى گویند: پاک و منزه است (خدا)، پاک و منزه است (خدا)، آنکه با نام او به دروغ سوگند یاد مى کند، بزرگى و عظمت خداى ما را -که بخشنده و حکمران عالم هستى است- نمى شناسد».
12- «عن الحسین بن المختار عن أبی عبد الله ع قال من حلف بالله فلیصدق و من لم یصدق فلیس من الله عزوجل فی شیء و من حلف بالله فلیرض و من لم یرض فلیس من الله عز و جل فی شیء؛ حسین بن مختار، از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: هر کس به خدا سوگند مى خورد، باید به راستى قسم یاد کند و آنکه راست نگوید، خداى بزرگ و توانا را با او کارى نیست و کسى که براى او (در اثبات و یا نفى چیزى) به خدا سوگند یاد مى کند، بایستى بپذیرد (به موضوع قسم تن در دهد) و کسى که (از قبول آن) سر باز مى زند، خداوند عز و جل او را به خود واگذارد».


منابع :

  1. محمدبن علی ابن بابویه- پاداش نیکی‏ها و کیفر گناهان- صفحه 571

  2. شیخ صدوق- ثواب الأعمال و عقاب الأعمال- صفحه 226

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/117518