حکمت و عدل و کلام خداوند در کلام شیعه امامیه

حکمت الهی

حکمت یکی از صفات خداست. خداوند خود را حکیم توصیف کرده است، و یکی از اسماء او «حکیم» است که در حدود صد آیه از آیات قرآن کریم ذکر شده است. یکی از آن آیات این است: «الف لام را، [این] کتابی است که آیت های آن از نزد دانایی با حکمت و آگاه استوار و پایدار گشته و آنگاه به تفصیل بیان شده است.» (هود/ 1) حکمت کیفیت علم خدا به همه چیز و آفرینش کامل ناشی از آن است.
«و کوه ها را بینی، پنداری که بر جای ایستاده اند و حال آنکه همچون ابر می روند، کار خداست که هر چیزی را استوار ساخته. همانا او بدانچه می کنید آگاه است.» (نمل/ 88)
حکیم بودن خداوند ضرورتا به معنای این است که افعال او عبث نیست، و هر آنچه ممکن است قبیح باشد نمی تواد از او صادر شود، و هر آنچه او انجام دهد مطلقا خیر و شایسته است. نوشته های مدرسی و فلسفی در باب این موضوع و در باب عدل الهی بسیار است. این مطالب را می توان تحت عنوان «حسن و قبح- موضوعات عقل سلیم» یافت. از این موضوع پژوهش دیگری در باب عدل الهی متفرع می شود که آن نیز مباحث مربوط به پاداش و جزاء بر طبق اعمال، و پرستش خدا از سوی ما، و همچنین مساله قضا و قدر را در پی دارد. همه این مسائل فلسفی به هم مرتبطند.

دیدگاه امامیه

از آنجا که امامیه عقل را در درک حسن و قبح مستقل می دانند، از اینجا بر می آید که می توان مطلقا یقین داشت که آنچه خداوند به آن امر کرده است حسن، و آنچه او از آن منع فرموده است قبیح است. به طور مثال، عقل حکم می کند که دروغ گفتن عملی شرم آور است؛ خداوند نیز به آنچه نارواست امر نمی کند. عقیده معتزله همین عقیده امامیه است. اختلاف نظر در اینکه عقل در باب آنچه خوب یا بد بودن آن را درک می کند داوری دارد مستلزم این است که اولا خدا، فراتر از مسوولیت نباشد و ارسال رسولان بر او واجب باشد و قبیح بودن تنبیه بدون بینه را بداند و ثانیا انسان در اعمالش اراده آزاد داشته باشد.

عدل الهی

عدالت یکی از صفات خدا و یکی از اسماء مبارکه اوست. او نه ظالم و نه مستعد هوسی است که ممکن است باعث شود که او در داوری اش عادل نباشد. خداوند در چند جای قرآن کریم این مطلب را روشن کرده است که از ستم بری است: «خدا همسنگ ذره ای ستم نکند.» (نساء/ 40) «به راستی خدا بر مردم هیچ ستم نمی کند.» (یونس/ 44) «و پروردگار تو به هیچ کس ستم نکند.» (کهف/ 49)
در نتیجه اعتقاد به عدل آیه، پاره ای مسائل جدی به پیش می آید؛ از جمله اینکه انسان اراده آیزاد دارد و خداوند قادر به ظلم نیست. شیخ مفید، از متکلم برجسته امامی، گفته است (اوایل المقالات، ص 57):
«خداوند عز و جل عادل و کریم است. انسان ها را از برای عبادت خویش آفرید، و آنها را به طاعت خویش امر کرد و از معصیت خویش نهی فرمود. هیچکس را جز به اندازه طاقتش تکلیف نفرمود. در صنع او عبث، و در فعل او قبیح راه ندارد. از مشارکت بندگانش در افعال او، و از اضطرار آنها در اعمال شان، متعالی است. کسی را جز به سبب گناهی که مرتکب شده است عذاب نمی کند و بنده ای را جز به سبب کار بدی که انجام داده است سرزنش نمی کند. همسنگ ذره ای ستم نمی کند.»
علامه حلی می گوید که «اصول زیر لازمه حکمت و عدل الهی است.
1- خدا فعل قبیح ندارد.
2- فعل او از سر حکمت است و غایت دارد و اعمال او همه مناسب است.
3- عمل نیک را دوست دارد و از گناه بیزار است.
4- تکلیف مالایطاق نمی کند.
5- نه تنها کارهای عادلانه، بلکه همه اعمال را داوری می کند. بنابراین، بندگانش داوری او را، تلخ باشد یا شیرین، باید بپذیرند.»
اما اشاعره بر آن هستند که آفریدگاری جز خداوند وجود ندارد. کارهای بد مردم را خدا می آفریند. عقل قدرتی بر اشیاء ندارد، و نیازی به تمیز بین خیر و شر ندارد. خدا بندگانش را بی هدف نمی رنجاند. او هرچه را بخواهد انجام می دهد و هر طور که دوست دارد داوری می کند. اگر او بخواهد بندگانش را به طور جاویدان در آتش دوزخ نگه می دارد، تنها اوست که باید اطاعت شود چنانکه تنها او متعالی است. اعتراض تاثیری بر افعل او ندارد، او آفریگار مطلق است. (اشعری، مقالات الاسلامیین)، (شهرستانی، ملل و نحل)

کلام خدا

یکی از مسائلی که مذاهب اسلامی در باب آن اختلاف دارند مساله «کلام خدا» است. «کلام» یکی از صفات ایجابی خداوند است؛ به این معنا که مسلمانان می گویند تورات و اناجیل و قرآن کلمات خاست. معتزله و فقهای سنی و اشاعره درباره این مساله اختلاف نظر دارند که آیا کلام خدا مخلوق است یا قدیم. اشاعره معتقدند که «سخن گفتن یک صفت ایجابی است. کلام خدا روحانی است، برخلاف محبت و کراهت. قرآن کلمه خدا و غیر مخلوق است. آنکه اظهار کند که قرآن مخلوق است کافر است و مستحق آتش دوزخ است.» (اشعری، مقالات الاسلامیین)

دیدگاه امامیه درباره کلام خدا

شیعه امامیه قبول دارند که کلام خدا، همانند سایر مخلوقات، مخلوق است. خداوند به این معنا متکلم است که کلام را در اندام یا بدنی خلق می کند، چنانکه خداوند از طریق درخت با موسی (ع) سخن گفت.
معتزله نیز قائلند که کلام خدا مخلوق و حادث است. از سوی دیگر، شعیه امامیه کلام الهی را در زمینه وسیع تری نیز بررسی می کنند به گونه ای که شامل کل جهان، یعنی زمین و آسمان و ظاهر و باطن می گردد. فیلسوف امامیه صدرالمتالهین شیرازی می نویسد (المشاعر، صص 7- 56):
«کلام خداوند متعال به گونه ای که اشاعره می گویند، که صفتی است نفسیه و معانی قائم به ذات، نیست. هچنین کلام او عبارت از خلق اصوات و حروف دال بر معانی نیست. در غیر این صورت هر کلامی کلام خدا می بود. کلام خدا عبارت است از انشای کلمات، و وحی آیات کامل در کسوت الفاظ و عبارات. خداوند می فرماید: «و کلمه اوست که آن را به سوی مریم افکند.» (نساء/ 171) و در حدیث است که: «به کلمات تامه خداوند پناه می برم از شر آنچه خلق کرده است.» هر چیزی که منظور گویند را برساند کلمات اوست. کل جهان هستی کلمه اوست. او از طریق آفریدن جهان و ساختن آن سخن می گوید.»
در فقره ای که از امام علی (ع) در زیر می آید می توان اشاره ای به همین معنا یافت: «کلام خدای سبحان فعل اوست، که او آن را پدید می آورد، فعلی که پیش از این نبود؛ و اگر قدیم بود خدای دوم می شد.» (نهج البلاغه، بخشی از خطبه 186)


منابع :

  1. سید حسین نصر- تاریخ فلسفه- صفحه 230- 227 و 235- 243

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/118075