بی فایده بودن عذرخواهی و توبه در روز محشر

مجرم نمى خواهد به آنچه دادگاه درباره او حکم کرده است تسلیم شود. و آرزو مى کند که هرگز روز مجازات در نرسد. ولى خداوند آنچه مقرر داشته چیز دیگرى است. هر روز که مى گذرد او را به محاکمه اش نزدیکتر مى سازد. اگر بر پشت راهدارترین مرکبها نشسته بگریزیم باز هم به روز رستاخیز خواهیم رسید. این برخورد ناگهانى مجرم را وا مى دارد که سوگند خورد که جز ساعتى یا لحظه اى نیارمیده است. شاید هم در قیاس با موازینى که براى خود جعل کرده درست باشد گاه مى پندارد که اصلا قیامت نیامده است یا تا زمان آمدنش فاصله درازى است. بدین گونه به خود دروغ مى گوید و خود را از حقیقت دور مى دارد و اینها جز آرزویى باطل هیچ نیست. قرآن صحنه دردناکى از حال مجرمان را در روز محشر مجسم مى سازد. مى گوید: «و یوم تقوم الساعة یقسم المجرمون ما لبثوا غیر ساعة کذلک کانوا یؤفکون؛ روزى که قیامت بر پا شود، مجرمان سوگند یاد مى کنند که فقط ساعتى در عالم برزخ توقف داشتند! (در دنیا هم) اینگونه به دروغ کشانیده می شدند» (روم/ 55). تعبیر به «ساعة» از روز قیامت، یا به خاطر آن است که قیامت در یک لحظه ناگهانى بر پا مى شود، و یا از این جهت است که به سرعت اعمال بندگان مورد حساب قرار مى گیرد زیرا خداوند سریع الحساب است، و مى دانیم «ساعة» در لغت عرب به معنى جزء کمى از زمان است. گرچه در آیه فوق، سخن از محل این توقف به میان نیامده است و لذا بعضى احتمال داده اند که اشاره به توقف در دنیا باشد که در واقع لحظه زودگذرى بیش نیست، ولى آیه بعد دلیل روشنى است بر اینکه منظور همان توقف در جهان برزخ و عالم بعد از مرگ و قبل از رستاخیز است، زیرا جمله «لقد لبثتم فی کتاب الله إلى یوم البعث؛ قطعا شما [به موجب آنچه] در كتاب خدا[ست] تا روز رستاخيز مانده ‏ايد» (روم/ 56) پایان این دو را به قیامت منتهى مى کند و این جز در مورد برزخ صحیح نیست.

این را نیز مى دانیم که برزخ، براى همه یکسان نمى باشد، گروهى در عالم برزخ حیات آگاهانه اى دارند، اما گروه دیگرى همچون افرادى هستند که به خواب فرو مى روند و گویى در قیامت از خواب خود بیدار مى شوند و هزاران را ساعتى مى پندارند!. در اینجا دو مطلب باقى مى ماند نخست اینکه چگونه مجرمان، چنین سوگند خلافى را یاد مى کنند؟ پاسخ آن روشن است، آنها به راستى چنین مى پندارند که دوران برزخ، دوران بسیار کوتاهى بوده است، چرا که حالتى شبیه خواب داشته اند، مگر اصحاب کهف که افرادى مؤمن و صالح بودند، بعد از بیدارى از خواب بسیار طولانى خود، تصور نکردند که یک روز یا بخشى از یک روز در خواب بوده اند، و یا یکى از پیامبران الهى که داستانش در سوره بقره آمده است بعد از آنکه از دنیا رفت و پس از یکصد سال مجددا به حیات بازگشت، اظهار نداشت که فاصله میان دو زندگى یک روز یا بخشى از یک روز بوده است. چه مانعى دارد که مجرمان با توجه به حالت خاص برزخیشان، چنین تصورى از روى عدم آگاهى پیدا کنند؟ لذا در آیه بعد خواهد آمد که مؤمنان آگاه، به آنان مى گویند اشتباه کردید، شما تا روز قیامت در عالم برزخ توقف نموده اید، و اکنون روز رستاخیز است!. و از اینجا مطلب دوم یعنى تفسیر جمله «کذلک کانوا یؤفکون» روشن مى شود چرا که افک در اصل به معنى دگرگونى چهره واقعى و انصراف از حق است و این گروه به خاطر وضع خاصشان در برزخ از واقعیتها به دور مانده اند، و نمى توانند مقدار توقفشان را در برزخ تشخیص دهند. با توجه به آنچه گفتیم نیازى به بحثهاى طولانى جمعى از مفسران که چرا مجرمان در روز قیامت عمدا دروغ مى گویند؟ نمى بینیم، زیرا در آیه دلیلى بر دروغ عمدى آنها در این مرحله نیست.

آیه بعد، پاسخ مؤمنان آگاه را به سخنان مجرمان ناآگاهى که از وضع برزخ و قیامت اطلاع درستى ندارند بازگو مى کند. مى فرماید: «و قال الذین أوتوا العلم و الإیمان لقد لبثتم فی کتاب الله إلى یوم البعث فهذا یوم البعث و لکنکم کنتم لا تعلمون؛ کسانى که علم و ایمان به آنها داده شده مى گویند: شما به فرمان خدا تا روز قیامت در جهان برزخ درنگ کردید، و اکنون روز رستاخیز است، ولى شما نمى دانستید» (روم/ 56). مقدم داشتن علم بر ایمان به خاطر آنست که علم پایه ایمان است. و تعبیر «فی کتاب الله» ممکن است اشاره به کتاب تکوینى باشد یا اشاره به کتب آسمانى، و یا هر دو، یعنى به فرمان تکوینى و تشریعى پروردگار، مقدر بود چنان مدتى را در برزخ بمانید و سپس در روز رستاخیز محشور شوید. در اینکه منظور از «الذین أوتوا العلم و الإیمان» چه کسانى مى باشند؟ بعضى از مفسران آن را اشاره به فرشتگان الهى، که هم داراى علمند و هم صاحب ایمانند، دانسته اند، و جمعى دیگر اشاره به مؤمنان آگاه و معنى دوم ظاهرتر است. و اینکه در بعضى از روایات تفسیر به فرزندان امیر مؤمنان على (ع) و ائمه طاهرین (ع) شده است، از قبیل بیان مصداقهاى روشن است، و معنى گسترده آیه را محدود نمى کند. این نکته نیز قابل ذکر است که بعضى از مفسران، گفتگوى این دو گروه را درباره برزخ که یکى آن را به مقدار ساعتى مى پندارد و دیگرى به مقدار واقعى آن آگاهى دارد ناشى از این مى دانند که گروه اول چون انتظار عذاب الهى را مى کشند مایلند هر چه بیشتر به تاخیر افتد، و فاصله ها را هر چند زیاد باشد ناچیز مى شمارند، اما گروه دوم که انتظار بهشت و نعمتهاى جا و دانش را مى کشند این فاصله ها را بسیار زیاد مى بینند.

از این دو آیه چنین حاصل مى شود که کافر زمان را نمى شناسد و به پایان کار اعتقاد ندارد و به وقت خود که به سوى این نهایت دردناک سوقش مى دهد احترام نمى گذارد. ولى مؤمن حقیقت زمان را مى شناسد و مى داند که فرصتش اندک است گذشت زمان را حس مى کند و براى طى راه دراز آخرت زاد و توشه خود را بر مى دارد. آرى در آن روز نه مال سود مى دهد و نه فرزندان. مگر کسى که با دل پاک و سلیم آید. بلى، منطق مؤمن نسبت به زمان را امام سجاد (ع) چه خوب بیان مى فرماید: «بر خود مى گریم به سبب عمرى که از دست داده ام و آرزوهایى که عمرم را انباشته بود. اکنون در مکان مأیوسان جاى گرفته ام». «چرا نگریم و حال آن که نمى دانم سرنوشت من چه خواهد بود و مى بینم که نفس من مرا فریب مى دهد و من صداى بالهاى مرگ را بر فراز سرم احساس مى کنم». سپس آن ساعات هولناک را که باید همه در انتظارش باشیم و با زاد و توشه به سوى آن حرکت کنیم، مجسم مى سازد: «چرا نگریم. براى جان دادنم مى گریم. براى تاریکى قبرم مى گریم، براى تنگى گورگاهم مى گریم. براى سؤال نکیر و منکر از خود مى گریم، سپس به اوج تضرع مى رسد و صحنه هاى هولناک قیامت را تصویر مى کند: «مى گریم براى بیرون آمدن از قبرم برهنه ذلیل، در حالى که بار گناه خود بر پشت دارم. گاه به راست مى نگرم و گاه به چپ. زیرا مردم هر یک به کار خود مشغولند. چهره هایى شادمان است و چهره هایى گرفته و درهم». اگر به گذشت سریع زمان توجه کنیم و بدانیم که اجل نزدیک ماست چرا یقین نکنیم که کیفر اعمال ما بسى نزدیک است؟ آن زمان درازى که مى پنداریم میان ما و کیفر اعمالمان فاصله است جز توهمى بیش نیست. بنابراین نباید فریفته شویم. مؤمنان در دعاى خود در برابر پروردگارشان مى گویند: «اگر از شتاب عقوبت مى ترسیدم از آن اجتناب مى کردم». و مى گویند: «بار خدایا بلاى من بزرگ است و بد حالى من بسیار و اعمال من اندک؛ غلها و زنجیرها مرا زمینگیر کرده اند. آرزوى دراز سود مرا از من دریغ داشته. دنیا با فریبکاریهاى خود مرا فریب داده. نفس من نیز با جنایتش و سهل انگارى من اى سرور من مرا از راه برده است». امام على (ع) مى گوید: «اى مردم، من بیش از هر چیز مى ترسم که شما گرفتار دو چیز گردید: پیروى هوا و هوس و آرزوى دراز. پیروى هوا و هوس شما را از حق رویگردان مى کند و آرزوى دراز آخرت را از یادتان مى برد».

به هر حال هنگامى که مجرمان خود را با واقعیات دردناک روز قیامت روبرو مى بینند در مقام عذرخواهى و توبه برمى آیند، ولى قرآن مى گوید: «فیومئذ لا ینفع الذین ظلموا معذرتهم و لا هم یستعتبون؛ در آن روز عذر خواهى ظالمان سودى ندارد و توبه آنان نیز پذیرفته نیست» (روم/ 57). این نکته قابل توجه است که در بعضى از آیات قرآن تصریح شده که اصلا به مجرمان اجازه عذرخواهى داده نمى شود: «لا یؤذن لهم فیعتذرون؛ و رخصت نمیابند تا پوزش خواهند» (مرسلات/ 36)، اما در اینجا مى فرماید: عذرخواهى آنها سودمند نیست، و ظاهرش این است عذر خواهى مى کنند اما اثرى ندارد. البته تضادى در میان این آیات نیست، زیرا قیامت مراحل مختلفى دارد در پاره اى از مراحل اصلا اجازه عذرخواهى و حرف زدن به آنها داده نمى شود و بر دهان آنها مهر مى گذارند، تنها دست و پا و اعضاء و جوارح و زمینى که گناه بر آن کرده اند بازگو کننده اعمالشان هستند، ولى در پاره اى دیگر از مراحل زبانشان گشوده مى شود و به عذرخواهى مى پردازند، اما چه سود؟ یکى از اعذار آنها این است که گناهان خود را به گردن سردمداران کفر و نفاق بیندازند، به آنها مى گویند: «لو لا أنتم لکنا مؤمنین؛ اگر شما نبودید ایمان مى آوردیم» (سبا/ 31). ولى آنها در پاسخشان مى گویند: «أنحن صددناکم عن الهدى بعد إذ جاءکم؛ آیا ما شما را از هدایت بازداشتیم بعد از آن که هدایت به سراغتان آمد و با چشم باز آن را مى دیدید؟!» (سبا/ 32). و گاه در مقام عذرخواهى سعى مى کنند انحراف خود را به گردن شیطان بیندازند و او را بر وسوسه هایش ملامت کنند، ولى ابلیس به آنها پاسخ مى گوید: «الا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا أنفسکم؛ امروز مرا سرزنش نکنید، خود را سرزنش کنید! من شما را اجبار بر کارى نکردم تنها دعوت دوستانه اى کردم شما هم پذیرفتید!» (ابراهیم/ 22).


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج‏ 16 صفحه 482

  2. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- ج‏ 10 صفحه 86

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/119049