مثال هایی در رابطه با تقدم تقدیر بر قضا

در برخی احادیث اهل بیت اصرار شده است که مقام تقدیر پیش از مقام قضا است. حتی هنگامی که یونس بن عبدالرحمان که از شاگردان عالی حضرت رضا بود به وی گفت «قضی و قدر؛ واجب کرد و اندازه گیری نمود»، امام فرمود حقیقت برخلاف آن است بلکه باید بگوئید تقدیر کرد سپس حکم به تحقق آن نمود. باید توجه نمود که ضرورت وجود یک پدیده مربوط به علت تامه و هماهنگی مجموع اجزا آن است و تا مجموع اجزا دست به دست هم ندهد تحقق پدیده قطعیت و ضرورت بخود نخواهد گرفت. در صورتی که تقدیر و تحدید و شکل گیری و خصوصیت یابی یک حادثه مربوط به تک تک اجزای علت می باشد و پیش از آنکه همه اجزای علت با هم هماهنگ شود هر یک از اجزای علت و به اصطلاح علت ناقصه اثر جزئی خود را روی زمینه های پدیده تحقق می بخشد ولی از آنجا که اجزای یک علت همواره پیش از خود علت تحقق می یابند و اثرات خود را در زمینه و ماده پدیده آشکار می سازند و اثرات آنها همان تحدید و اندازه گیری پدیده است از این جهت باید گفت تقدیر و اندازه گیری وجود یک پدیده بر مقام قضا و ضرورت وجودی آن مقام است.

دو مثال ساده
برای ساختن مصنوعی به نام ماشین به صدها قطعه که هر کدام، ساخت کارخانه خاصی است، نیاز مبرم داریم. ماشین خصوصیت وجودی خود را از اجزاء خویش به دست می آورد، و مجموع خصوصیات اجزاء از فیریکی و شیمیایی، تشکیل دهند خصوصیت وجودی کل به نام ماشین است. از آنجا که ماشین، مصنوع تدریجی است، قطعا خصوصیت وجودی آن به تدریج شکل می گیرد، تا لحظه ای که مقام قضا پدید آید و وجود آن به حد کمال برسد و قطعیت پیدا کنند، در این صورت است که می گوییم قدر بر قضا مقدم است.
یک پیراهن دوخته، پدیده ای است که عوامل متعددی، دست به دست هم داده اند و به آن شکل و ضرورت وجود بخشیده اند و هر یک از این عوامل در تحدید و اندازه گیری و خصوصیت وجودی آن کاملا موثر است و مجموع این اثرات است که روی هم جمع می شود و به صورت خصوصیت واحدی درمی آید، ناگفته پیدا است تأثیر هر یک از اجزای علت، مانند نحوه برش و دوخت، مقدم بر هماهنگ گشتن اجزای یک علت است و همان طور که گفته شد معلول خصوصیت وجودی خود را از تک تک اجزای علت، که پیش از اجتماع اجزای تأثیر خود را می بخشد، دریافت می کنند. و اگر این مثال ها از نظر تفکر فلسفی قابل خدشه باشد شما می توانید مثالی را انتخاب کنید که شایسته مورد بحث گردد.
از این نظر امام هشتم اصرار می ورزند که حتما گفته شود که نخست تقدیر است آنگاه قضا یعنی هر پدیده ای قبلا به وسیله اجزای علت، اندازه گیری می شود و به رنگ آنها درمی آید و آثار آنها را دریافت می کند، سپس هنگام هماهنگ شدن همه اجزا به صورت یک پدیده که وجود آن حتمی و قطعی است درمی آید. از این بیان روشن می شود که تقدم تقدیر بر قضا مخصوص پدیده های مادی است که همواره علت آنها مرکب از علل مادی است و از نظر فلسفی تأثیر جزء، مقدم بر تأثیر کل می باشد. ولی در موجودات مجرد که پیوسته علت بسیط دارند تقدیر و قضا با هم انجام می گیرد و علتی که به موجود، وجود و ضرورت می بخشد در همان لحظه، مشخصات وجودی او را به صورتی مانند فرشته یا نفس ناطقه تحدید می کند و در یک آن وجود محدود می بخشد و با یک تیر (آفریدن) دو نشان (هستی و تحدید) می زند.


منابع :

  1. جعفر سبحانی- سرنوشت- صفحه 82-85

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/119236