وقوع اعجاز در امور ممکن الوجود

اولین ویژگی اعجاز، که از تعریف آن به دست می آید، این است که وقوع اعجاز برای غیر پیامبر و فرستاده‌ الهی ممکن نیست ولی در ذات خود امری "ممکن الوجود" است و به همین جهت رسول الهی می تواند معجزه بیاورد. اگر چیزی محال عقلی باشد، هرگز موجود و متحقق نمی شود. هیچ گاه نمی توان عدد "چهار" را با معجزه، از نتیجه بودن برای "ضرب در دو" انداخت؛ زیرا "نتیجه" بودنش برای آن "ضرب"، قطعی و ضروری است. و نیز نمی توان عدد "پنج" را به عنوان نتیجه‌ آن ضرب اثبات کرد؛ زیرا نتیجه بودنش برای آن محال و ضروری العدم است چیزی که ممتنع الوجود است یعنی امکان به وجود آمدن را ندارد و عدم محض است، اگر بخواهد با معجزه موجود شود، لازمه اش فرو ریختن زیربنای مسائل عقلی است. اگر عقل حکم نماید که چیزی امکان وقوع ندارد و در عین حال آن چیز با معجزه ایجاد شود، دیگر به عقل و یافته ها و احکام آن نمی توان اعتماد کرد و اگر چنین شد، خود اعجاز هم مشکل پیدا می کند؛ زیرا دیگر کسی نمی تواند با عقل که معیار تشخیص اعجاز است، آن را تشخیص دهد. اگر عقل، بی اعتبار شد، نه تنها تشخیص اعجاز ممکن نیست، بلکه حتی شناسایی خداوند یا وحی ورسالت نیز ناممکن می شود کسی که معتقد است با اعجاز می توان امر محال و ممتنعی را موجود کرد، یا چیزی را که وجودش ضرورت دارد معدوم نمود، چنین شخصی همانند کسی است که بر شاخه‌ی‌ درختی نشسته و بن آن را می برد.
اگر ما از طریق عقل و احکام قطعی و یافته های آن، اعجاز را ثابت کردیم و سپس در بحث اعجاز، ارزش و اعتبار عقل را زیر سؤال بردیم و معتقد شدیم که با اعجاز می توان احکام مسلم عقلی را نقض کرد، با این عمل، خود اعجاز هم که توسط عقل اثبات شده است، سقوط می کند و آن وقت است که دیگر نمی توانیم از طریق معجزه، به پیغمبر بودن آورنده اش آشنا شویم و هرگز نمی توان استدلال کرد که وجود نبی و پیامبر در جهان ضروری است، و هرگز نمی توان اثبات کرد که وجود خداوند واجب و ضروری است از طرف دیگر، چیزی که ممتنع و محال و لا شیء است و ذاتی ندارد، چگونه "قدرت" به او تعلق می گیرد؟ عدم و نیستی محض نه تنها با معجزه، بلکه با برتر و قویتر از معجزه هم موجود نمی شود.

جریان اعجاز در همه‌ ممکنات
نکته‌ دیگر آن است که اعجاز می تواند در هر امر ممکنی جاری گردد و نباید تصور شود که معجزات انبیا و اولیای الهی تنها اختصاص به برخی از امور دارند. قرآن کریم با نقل معجزات فرستادگان الهی نشان می دهد که همه‌ جهان آفرینش مسخر احاطه‌ اعجاز است؛ گاهی سخن از هواست که می‌فرماید: «فسخرنا له الریح تجری بأمره؛ ما باد را مسخر سلیمان پیغمبر گرداندیم تا به فرمان او جریان یابد.» (ملک/ 5) و گاهی سخن از آب است و می فرماید: «فاضرب لهم طریقا فی البحر؛ راهى خشك در دريا براى آنان باز كن.» (طه/ 77) «فأوحینا إلی موسی أن اضرب بعصاک البحر؛ پس به موسى وحى كرديم با عصاى خود بر اين دريا بزن تا از هم شكافت.» (شعراء/ 63) یعنی آن زمان که موسی و قومش به رود نیل رسیدند و دشمن خشمگین و مسلح در پشت سر آنها بود، به موسی وحی کردیم که عصایت را به نیل بزن تا راهی برای قومت باز کنی در کریمه ای سخن از زمین است و می فرماید: «فخسفنا به و بداره الأرض؛ آنگاه [قارون] را با خانه ‏اش در زمين فرو برديم.» (قصص/ 81) قارون و خانه و اموالش را به درون زمین فرو فرستادیم و در ماجرای طوفان نوح نیز می فرماید: «و قیل یا أرض ابلعی ماءک و یا سماء أقلعی؛ گفته شد ای زمین، آب را فرو بر، و ای آسمان، از بارش باز ایست.» (هود/ 44)
در کریمه ای سخن از ماه و قمر است که می فرماید: «اقتربت الساعة و انشق القمر؛ قیامت نزدیک شد و ماه بشکافت.» (قمر/ 1) و در کریمه ای سخن از سنگ است که فرمود: «أن اضرب بعصاک الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عینا؛ آنگاه که قوم موسی (ع) از او آب طلبیدند، به موسی وحی کردیم که عصایت را به سنگ بزن و چنین شد و از آن سنگ، دوازده چشمه بیرون جهید.» (اعراف/ 160) و در کریمه ای سخن از آتش است و می فرماید که «قلنا یا نار کونی بردا و سلاما علی إبراهیم؛ به آتش گفتیم که برای ابراهیم سرد و سلامت باش.» (انبیاء/ 69)
درباره‌ حضرت داود (ع) فرمان نرم شدن آهن سرد متصلب صادر می شود و آن آهن سخت چون موم، نرم می گردد، «و آلنا له الحدید» (سبا/ 10) آنچه خدای سبحان به عنوان معجزه‌ انبیای الهی و اولیای خود در قرآن نقل فرموده، همگی اموری ممکن و غیر محال عقلی هستند؛ مثلا تبدیل شدن "چوب" به "مار" توسط موسای کلیم (ع) امر محالی نیست و اساسا عناصر مادی چوب و سنگ و خاک و گیاه و مانند اینهاست که در طبیعت به صورت تدریجی تبدیل به مار می شود. هر مار و عقربی که امروز زنده است و می خزد، در گذشته جزئی از آب و خاک کره‌ زمین بوده است؛ اگر چوبی بپوسد و خاک شود، جزء مواد غذایی گیاه می شود و اگر این گیاه را ماری بخورد، همین مواد در آینده و پس از تولید مثل، تبدیل به ماری دیگر می گردد. این، راه عادی و تدریجی تبدیل شدن ذرات چوب به مار است، ولی در معجزه این راه متعارف و عادی طی نمی شود، بلکه از راه غیر عادی و خارق العاده، که آن هم عقلی و بر اساس "علت و معلول" است، صورت می گیرد.
صاحب معجزه، از راه علل خفیه ای که در کار است و از آن علل خبر دارد، به سرعت چوب را مار می کند و این کار را افراد عادی بشر نمی توانند و از علل خفیه‌ آن هم خبر ندارند ماجرای ناقه‌ صالح و طوفان نوح (ع) و دیگر معجزات انبیای الهی و اولیای خداوند، همگی چنین است که شیء ممکن الوجودی که محال عقلی نیست، ولی به طور عادی زمان زیادی را می طلبد تا به وجود آید. در مدت بسیار کوتاهی متحقق می گردد.


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 1 صفحه 89- 93

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/18338