پرتونامه:
این اثر به زبان فارسی بوده و بررسی کاملی از مسائل فلسفی عمده ای را دربر می گیرد که با موضوعاتی از قبیل زمان، مکان و حرکت آغاز می شود و بحثی را مطرح می کند که بسیار شبیه "کوگیتو" دکارت (بخشی از جمله معروف دکارت (به زبان لاتین) "کوگیتو ارگوسوم؛ می اندیشم پس هستم.") و "صور معلقه" ابن سینا است.
آراء فلسفی سهروردی در پرتونامه عموما قابل قیاس با آراء ابن سیناست. او پس از بحث درباره وجود واجب الوجود و سلسله مراتب وجود و رابطه بین وجودشناسی و ارزش اخلاقی موجودات، مسأله شر، اختیار و جبر را در چارچوب حکمت اشراقی بررسی می کند و چون واجب الوجود خیر محض است و ذات او کامل ترین موجودات و معقولات است، پس، از او خیر محض موجود شود و اگر در وجود چیزی واقع باشد که در او شری باشد، خیرش بیش از شر بود.
سهروردی در باب بقاء روح، غم و شادی، و رابطه آنها با وضعیت روح پس از ترک تن دلائلی اقامه می کند. در پایان، پرتونامه پیامبران و پیامبری، معجزات و اتفاقات نادر و نامعمول را مورد بحث قرار داده است. این قسمت به سبک مصنفات اشراقی او نوشته شده و بار دیگر فصولی که در آنها از نمادهای زرتشتی استفاده فراوان می کند، تفاوت دارد.
هیاکل النور
یکی از مهمترین و معروف ترین رسالات فارسی سهروردی است. بعضی از شارحان سهروردی پیشنهاد کرده اند که کاربرد گسترده از کلمه هیکل دال بر این است که او احتمالا زیر نفوذ اسماعیلیه قرار داشته است.
در نخستین بخش هیاکل النور، سهروردی تعریفی از اینکه جسم چیست به دست می دهد. در فصل دوم، او مسأله عقل و جسمم، تعامل آنها و ماهیت "نفس ناطقه" را، که متمایز از جسم است، بحث و بررسی می کند. وی همچنین به مسأله "هویت شخصی" عنایت دارد و در باب اینکه تشکیل دهنده هویت یک فرد چیست بحث می کند. سهروردی در فصل سوم مفاهیم مختلف وجود از قبیل واجب و ممکن را بررسی می کند. مع ذلک، در فصل چهارم است که آراء فلسفی سهروردی با عمق و گستردگی زیادتری مورد بحث قرار گرفته است.
او سپس به بحث مسأله قدم و حدوث عالم در زمان، و رابطه خداوند با آن ادامه می دهد. همچنین، او در مورد رابطه بین حرکت اجرام سماوی، کیفیاتی که او به آن اجرام نسبت می دهد، و فرآیند اشراق یا نوربخشی را تحقیق می کند. او در بخش بعدی هیاکل النور مسائلی از قبیل بقاء روح و اتحاد آن را با عالم ملکوت، پس از رفتن آن از قالب تن، مورد بررسی قرار داده است.
الواح عمادی
سهروردی در مقدمه کتاب فوق بیان می کند که این اثر به سبک و سیاق اشراقیون نوشته شده است. با وجود این، وی با بحثی در معناشناسی آغاز می کند و سپس به بررسی موضوعاتی از قبیل روح، نیروهای آن و رابطه اش با نورالانوار ادامه می دهد. نخستین بخش کتاب شماری از موضوعات فلسفی مانند واجب الوجود و صفات آن، مسأله مخلوقیت و جاودانگی عالم و حرکت را بحث می کند. سهروردی، در این کار، اشارات گسترده ای به آیات قرآنی و حدیث دارد.
وی در بخش بعدی کتاب به شرح و تأویل اسطوره های ایران باستان می پردازد و تعبیراتی ابراز می دارد که در تبیین و تنظیم معرفت شناسی تألهی (theosophic epistemology) او اساسی است. این مطلب مخصوصا در آخرین قسمتهای این کتاب آشکار می شود، آنجا که درباره سرنوشت روح انسانی به شیوه ای بحث شده که شباهت معادشناسی اسلامی و آئین زرتشتی را به وضوح نشان می دهد. اینجا سهروردی بحث می کند که تطهیر و تزکیه از طریق زهد و ریاضت شرط لازم اشراق است. همان گونه که وی بیان می دارد: "وقتی نفس طاهر گردد، روشن شود به نور حق تعالی".
آنگاه سهروردی می گوید که زهد و تصفیه مانند آتش است که، به مجرد قرار گرفتن آهن در آن، آن را منور می سازد. آهن که، در این مورد، روح یا "نفس ناطقه" است نه تنها به سبب خصلت مسلط نورالانوار بلکه به واسطه شوق باطنی روح انسانی به سوی کمال، می تواند منور گردد. نوری که نقش منور کننده جسم و روح را دارد به نظر سهروردی نور مجرد است که وی آن را خره می نامد. حضور این نور در روح انسانی است که به شخص امکان می دهد صاحب آن شوق باطنی شود که برای سلوک در طریق معنوی لازم است.
سهروردی روح انسانی را همچون درختی ترسیم می کند که میوه آن یقین، یا مشکوتی، است که با آتش الهی منور می شود. سهروردی در مصنفات خود رویاروئی موسی و بوته آتشناک را در همین بافت مشاهده می کند و داستان آن را در تأیید این دعوی اشراقی خود که تنها آتش الهی می تواند روح انسانی را نور ببخشد، مورد استفاده قرار می دهد. سهروردی می گوید دلیل نوشتن این کتاب نشان دادن "مبدأ" و سرنوشت انسان است. او این گونه آغاز سخن می کند: «قواعدی که از آن چاره نیست در معرفت مبدأ فطرت و بازگشت آخرت آنچه بر رأی حکمای الهیات و اصول فضلای حکمتند.»
در پایان سهروردی یکی از داستانهای فردوسی، شاعر ایرانی که شاهکار به یاد ماندنی وی شاهنامه، دائرةالمعارفی از اساطیر ایرانی است، برداشتی عرفانی عرضه می کند. در بحث مشبعی که سهروردی درباره برداشت خود از چهره هائی، همچون فریدون، ضحاک و کیکاووس کرده، آنان را تجلیاتی از نور الهی می بیند. سید حسین نصر در اهمیت این اثر می گوید: «الواح عمادی یکی از صفحات درخشان آثار سهروردی است که در آن داستانهای ایران باستان و حکمت و عرفان قدیم در لوای معنی باطنی قرآن کریم به هماهنگی و آشتی درآمده است. سهروردی از این داستانها تعبیری درباره نفس انسانی کرده است که همانا حکمت و عرفان اسلامی در تأیید آن همواره کوشیده است.»