دین پشتوانه اخلاق و قانون

رکن اساسی در اجتماعات بشری اخلاق است و قانون، اجتماع قانون و اخلاق می خواهد و پشتوانه قانون و اخلاق هم فقط و فقط دین است. اینکه می گویند اخلاق بدون پایه دینی هم استحکامی خواهد داشت، هرگز باور نکنید، درست مثل اسکناس بدون پشتوانه است که اعتباری ندارد، مثل اعلامیه حقوق بشر است که فرنگیان منتشر کردند و می کنند و خودشان هم قبل از دیگران علیه آن قیام کرده و می کنند، چرا؟ چون متکی به ایمانی که از عمق وجدان بشر برخاسته باشد نیست. ژرژ بیدو که زمانی خودش رهبر سوسیالیستهای فرانسه بود وقتی که خواستند به الجزایر استقلال بدهند آمد جزو سازمان های آدم کشی ها قرار گرفت، که چرا به اینها استقلال می دهید! بلی اینها هستند امضاء کنندگان اعلامیه حقوق بشر و... قانون هم همین طور است، آزادی چطور؟ آزادی هم همینطور است، تمام مقدساتی که اجتماع بشر دارد: عدالت، مساوات، آزادی، انسانیت و همدردی، هرچه که به فکر شما برسد، تا پای دین در میان نباشد حقیقت پیدا نمی کند.
آلکسیس کارل می گوید: مغزها خیلی پیشرفته اما افسوس که دلها هنوز ضعیف است، دل را فقط ایمان قوی می کند، تمام مفاسد بشریت از اینست که مغزها نیرومند شده و دلها ضعیف و ناتوان باقی مانده اند، آیا تمدن چه می کند، تمدن برای انسان ابزار می سازد، ابزارهای خوب، انصافا ابزارهای خوب اختراع می کند، اما آدمها را چطور؟ چه چیز می تواند آدم ها را عوض کند؟ چه چیز می تواند به آدمها هدف های مقدس و عالی بدهد؟ چه چیز است که می تواند ارزش های بشری را عوض کند! کاری کند که همدردی و صاحبدلی تا بدان حد ارزش داشته باشد که از صمیم قلب بگوید:
دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی زنهار بد مکن که نکرده است عاقلی
انسانیت مساوی است با دین و ایمان، و اگر دین و ایمان نباشد، انسانیتی نیست.

دین مایه سعادت آدمی
کاربرد مهم دین اینست که مایه سعادت آدمی می باشد دین در تمام افراد و در همه ازمنه بیش از هر چیز دیگری مؤثر است و تنها راه سعادت بشر می باشد و صلح و آرامش تنها در سایه دین به وجود می آید و دین است که باعث فداکاری افراد می شود. و تنها دین است که باعث پیشرفت نهضتها می گردد به همین خاطر و از این جهت پیشوایان نهضت های جهان و زمامداران مقتدر عالم برای پیشرفت خود همواره به دین و امور مذهبی متوسل گشته اند. دین برنامه زندگی اخلاقی و اجتماعی است، خواه مستند به وحی باشد یا نباشد. و دین باعث یک سری اعمال و مناسک و آداب ویژه میگردد که با عبادت و پرستش همراه است، خواه معبود، خدا یا خدایان و یا ارواح و یا برخی مظاهر طبیعی باشد. تنها ایمان مذهبی قادر است که انسان را به صورت یک مؤمن واقعی در آورد، هم خودخواهی و خودپرستی را تحت الشعاع ایمان و عقیده و مسلک قرار دهد، و هم نوعی تعبد و تسلیم در فرد ایجاد کند به طوری که انسان در کوچکترین مسئله ای که مکتب عرضه می دارد به خود تردید راه ندهد، و هم آن را به صورت یک شیء عزیز و محبوب و گرانبها در آورد در حدی که زندگی بدون آن برایش هیچ و پوچ و بی معنی باشد، و با نوعی غیرت و تعصب از آن حمایت کند. گرایشهای ایمانی مذهبی موجب آن است که انسان تلاشهائی علی رغم گرایشهای طبیعی فردی انجام دهد و احیانا هستی و حیثیت خود را در راه ایمان خویش فدا سازد این در صورتی میسر است که ایده انسان جنبه تقدس پیدا کند و حاکمیت مطلق بر وجود انسان بیابد. تنها نیروی مذهبی است که قادر است به ایده ها تقدس ببخشد و حکم آنها را در کمال قدرت بر انسان جاری سازد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- امدادهای غیبی- صفحه 43-45

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/19753