انسان از دیدگاه قرآن کریم

انسان طبعا استخدامگر است نه قانونمند
مرحوم استاد علامه طباطبایی در باب قانونمندی بشر سخنی دارند که با وضعیت کنونی جهان کاملا سازگار است. ایشان فرموده اند که انسان بالطبع استخدامگر است، یعنی تا جایی که در توانش باشد، در تهاجم به سر می برد نه در تعاون. تمدن پدیده ای است که به انسان تحمیل شده است، و گرنه او دوست می دارد که در حال توحش به سر برد. هرکس تا اندازه ای متجاوز است و از آنجا که می بیند دیگران نیز در حال تجاوزند، می کوشد تا با وضع قوانین، این تجاوزها را دارای حد و مرز سازد و تعدیل کند.
البته این سخن راجع به طبیعت انسان است و نه فطرت او. انسان فطرتا قانونمند و متمدن است، اما طبعا متوحش و متجاوز. این هر دو جنبه حیات انسان بارها در خلال آیات گرامی قرآن ترسیم شده اند: «انی خالق بشرا من طین فاذا سویته و نفخت فیه من روحی؛ من بشر را از گل آفریدم او را راست گردانیده، از روح خود در آن دمیدم» این دو جهت هم در نخستین انسان نهاده شدند و هم در نسل انسان. با تحلیل این دو جهت می توان دریافت که انسان دارای طبیعتی است که به گل وابسته است و نیز دارای فطرتی است که پشتوانه اش روح الهی است. همه فضیلت های انسان به فطرت و همه کژی های او به طبیعت وی باز می گردند. میان این دو همواره نبردی پایدار وجود دارد که جهاد اکبر نام گرفته است. آنگاه که در این نبرد، فطرت پیروز گردد، همه فرشتگان در پای انسان به سجده می روند؛ و آن دم که طبیعت چیره گردد، او موجودی خواهد شد که از چهارپایان نیز فرومایه تر است. اینک با عنایت به جنبه طبیعی حیات انسان می توان این سخن مرحوم استاد علامه طباطبایی را فهمید که انسان طبعا متوحش و استخدامگر است نه قانونمند و متمدن؛ و اگر حکومت قانون را می پذیرد، از آنروست که می خواهد این تجاوز همگانی به نظم و نظام گراید.

انسان موجودی ابدی است
قرآن کریم انسان را به عنوان یک موجود ابدی و جاویدان معرفی کرده است. قرآن می فرماید: «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه؛ ای انسان! تو با رنج و تلاش به سوی پروردگار خود می روی و او را ملاقات می کنی». این سخن خاص مومنان نیست، بلکه راجع به همه انسانهاست، زیرا پس از همین آیه می فرماید که گروهی کارنامه رفتارشان را در دست راست دارند، یعنی مومنند، و گروهی آن را در دست چپ دارند، یعنی کافرند. پس در نگاه قرآن، انسان موجودی است جاودان و ابدی؛ اما ابدیت او بالغیر است نه بالذات. یعنی کرانه آغازین انسان معین و متناهی است و او با وجود شخصی با ازلت قین نیست، اما کرانه فرجامین او با حفظ وحدت شخصی نامتناهی است و تا لقاء الله امتداد دارد. حال که انسانم وجودی جاودانه است، پس در همه این راه طولانی نیازمند قوانین و مقرراتی است که از سوی خداوند معین شده اند.

 


منابع :

  1. آیت الله جوادی آملی- فلسفه حقوق بشر- صفحه 135-137

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/210597