همه انسان ها، با هر فرهنگ و زبان و سنت، خواستار عدلند و بدان عشق می ورزند این از آنروست که طبق بیان قرآن کریم، گوهر هر انسانی حق و عدل است: «خلقک فسواک فعدلک؛ خداوند تو را آفرید، راست گردانید، و به عدل سامان داد» (انفطار/ 7). این عدل در آفرینش بدین صورت تحقق افتاد که خداوند هرچه را برای سازمان هستی لازم بود، به آن اعطا کرد و آنگاه هرچه برای هدفداری آن ضرورت داشت، نیز در اختیارش نهاد: «ربنا الذی اعطی کل شیئ خلقه ثم هدی؛ پروردگار ما آن است که هر چیز را آفریده و آنگاه آن را هدایت کرد» (طه/ 50).
پس قسط و عدل در ساختار هستی هر چیزی نهاده شده و همه آفرینش دارای گوهر عدل است. هیچ کس فطرتا از حوزه عدل پای بیرون نمی نهد، مگر آن که با عوامل فطرت ستیز همراهی و همدستی کند. خداوند که زمام هر جنبنده ای را در دست دارد، راه مستقیم را پیش پای نظام هستی نهاده است و همه موجودات، با تمام اختلافات فطرتا دوستار آن راه مستقیمند: «ما من دابه الا هو اخذ بناصیتها ان ربی علی صراط مستقیم؛ هیچ جنبنده ای نیست مگر آن که خداوند زمامدار اوست. به راستی پروردگار من بر راه مستقیم است» (هود/ 56). به همین دلیل است که قرآن با تعبیری استوار همگان را به اجزای عدل فراخوانده است: «یا ایها الذین امنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله؛ ای مومنان! بر پادارندگان عدل و گواهی دهندگان برای خدا باشید» (نساء/ 135).
در اینجا، سخن از قوام بودن است و نه قائم بودن. این نشان دهنده دشواری و سنگینی اقامه عدل است. انسان باید به تجربه عدل را بر پا دارد تا از پس آزمون های سخت از قائمیت به قوامیت برس. بسیار پیش می آید که انسان در قیام به عدل دچار تردید و شبهه می شود. اگر کسی بر این تردیدها چیره گردد و عدل را به پا دارد آنگاه قوام عدل می شود. در هیمن سیر است که انسان ناچار می شود از منافع شخصی درگذرد و خویشاوندی ها و وابستگی ها را مانع قیام به عدل نشمارد. اگر کسی بتواند چنین کند، قوام است. اینجاست که انسان به دلیل خویشاوندی، حق را نادیده نمی گیرد: «اذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذا قربی؛ در سخن گفتن عدل را به کار بندید، هرچند به زیان خویشان شما باشد» (انعام/ 152). و در همین جاست که انتقام گیری انگیزه ای برای ظلم نمی شود: «لا یجرمنکم شنآن قوم علی الا تعدلوا؛ نباید دشمنی یک گروه، شما را وادار به بی عدالتی سازد» (مائده/ 8). بدین سان قرآن به انسانها دستور می دهد که نه دوستی را مایه افراط سازند و نه دشمنی را سبب تفریط. این، بهترین راه جلوگیری از نابینایی ناشی از حب و بغض است.
پس همانگونه که همه انسانها خواستار عدلند، قرآن نیز عدل را درباره همه می خواهد. امام علی (ع) در عهد نامه ای که برای مالک (ره) نوشت، فرمود: «ولا تکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم، فانهم صنفان اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق؛ همچون گرگ خون آشام نسبت به مردم ستم نکن، زیرا مردم بر دو گونه اند: یا برادر دینی تواند و یا همسان تو در آفرینش». این فرمان امیرالمومنین (ع) بازتابیده همان تعالیم قرآن کریم است که پیامبر را به اجرای عدل نسبت به غیرمسلمانان ترغیب می کند. مثلا هرگاه که اهل کتاب دچار اختلاف حقوقی شوند و به دادگاه اسلامی پای نهند، به پیامبر اختیار داده شده که یا خود اختلافشان را حل کند و یا آنان را به دادگاه اهل کتاب باز فرستد: «فان جاووک فاحکم بینهم او اعرض عنهم و ان تعرض عنهم فلن یضروک شیئا و ان حکمت فاحکم بینهم بالقسط ان الله یحب المقسطین؛ پس اگر نزد تو آمدند، میان آنان داوری کن یا از ایشان روی برتاب. و اگر از آنان روی برتابی، هرگز زیانی به تو نخواهند رسانید. و اگر داوری می کنی، پس به عدالت در میانشان حکم کن که خداوند دادگران را دوست می دارد» (مائده/ 42).