مساوات اخلاقی و حقوقی

در تفکر اسلامی، مواسات دو چهره دارد: یکی اخلاقی و دیگری حقوقی. چهره اخلاقی آن در جایی آشکار می شود که انسان با دیگران همراهی و همکاری کند و در کار خیر، آنها را یاری دهد. اما چهره حقوقی مواسات در آنجا هویدا می شود که پای نیازهای بنیادین یک انسان در میان باشد. این که انسان مسلمان باید نیازهای اولی محتاجان را پاسخگو باشد، در ردیف مسائل اخلاقی یا فقهی اسلام نیست، زیرا آیات مربوط به آن در مکه فرود آمده اند و می دانیم که بیشتر آیات مکی در بردارنده مسائل فقهی نبوده اند. یکی از این آیات چنین است: «و ات ذا القربی حقه و المسکین و ابن السبیل؛ حق خویشاوند، نیازمند و در راه مانده را بپرداز»
گرچه برخی گفته اند که این آیه در مدینه فرود آمده است، لیکن تردید نیست که آیه دیگر ناظر به این امر در مکه نازل شده است: «و الذین فی اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم؛ آنها که در دارایی هاشان حق شناخته شده ای برای نیازمند و بی بهره وجود دارد.»
از این آیه، بر می آید که در همان بامدادان ظهور اسلام، خداوند حقی شناخته شده برای بینوایان در نظر گرفته است. این حق، حقی الهی است و باید با سپاس و احترام پرداخت گردد. پردازنده این حق نباید گمان کند که چیزی از خود می پردازد، بلکه باید بداند که این حق آن بینواست؛ آن هم نه حقی هم ردیف زکات و کفاره و خمس و دیگر پرداخت های فقهی. حتی آیه ای دیگر که پیش از آیه مزبور در مکه نازل شده و از زکات سخن گفته است، نیز ناظر به همین گونه پرداخت است نه زکات فقهی مصطلح: «قد افلح المومنون والذین هم للزکاه فاعلون؛ به راستی مؤمنان رستگار شدند... آنها که زکات می پردازند.»
این بدان معناست که هر کس از نبوغ، خواه فکری یا اقتصادی یا... برخوردار باشد، باید به اندازه توان و کارش بهره برگیرد؛ اما آن کس که از چنان نبوغی بهره ندارد، اگر بهره خویش را دریافت کند و آنگاه دچار کمبود شود، دارندگان و توامندان وظیفه دارند که حق شناخته شده خدای او را به وی بپردازند. راز این مطلب در آن است که خداوند نبوغ را برای آزمایش برخی از بندگان بدان ها بخشیده؛ و آن کس که در این آزمون پیروز است که حق خدا را از توان خویش تأدیه کند. اگر کسانی چنین نکنند، از نمازگزاران و پرستندگان نیستند و خداوند درباره آنها می فرماید: «اولم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبه الذین من قبلهم کانوا اشد منهم قوه و اثاروا الارض و عمروها اکثر مما عمروها و جاءتهم رسلهم بالبینات فما کان الله لیظلمهم و لکن کانوا انفسهم یظلمون؛ آیا در زمین روان نشدند تا ببینند سرانجام پیشینیان آنها چگونه بود؛ همان ها که پیش از ایشان توان داشتند و زمین را زیر و زبر کردند و افزون تر از اینان زمین را آباد ساختند و پیامبرانشان با نشان های روشن نزدشان آمدند؟ پس خداوند بر آنان ستم نکرد، بلکه خودشان بر خویش ستم کردند.»
این درسی است بزرگ تا فراموش نکنیم اگر این حق الهی پرداخت نشود، فرزندان و نوادگان ما دچار حرمان و بینوایی خواهند شد. و آیا هیچ عاقلی می خواهد فرزندانش نه بیچارگی افتند؟ همه پدران و مادران، س از مرگ از سرنوشت فرزندان خود آگاهند و با شادی آنها شاد و از اندوهشان اندوهناک می گردند. پس توانمندان باید قانون «مواسات» را به عنوان یک وظیفه حقوقی، ونه اخلاقی، مراعات کنند تا دست کم در اندوه فرزندان خود سهیم نگردند: «و لیخش الذین لو تزکوا من خلفهم ذریه ضغافعا خافوا علیهم فلیتقوا الله؛ آنها که بیم دارند از اینکه فرزندانشان ناتوان و مظلوم شوند، باید خود خدا ترس باشند و به دیگران ظلم نکنند.»
به این ترتیب، چهره برتر «مواسات» چهره حقوقی آن است که با عدالت کاملا سازگار است. هرگز نباید گمان کرد که پرداخت وجوه شرعی، همانند خمس و زکات و کفارات، یکتا وظیفه انسان مؤمن در رفع نیازمندی های جامعه است. خداوند هم به نبوغ ها و استعدادها احترام نهاده و فرمان داده است که هر کس به تناسب توان خویش بهره برگیرد؛ و هم مسئول بیت المال را موظف ساخته است تا نیاز کسانی را که از نبوغ کمتری بهره دارند، پاسخ گوید.


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- فلسفه حقوق بشر- صفحه 220-222

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/210628