امری کاملا طبیعی است که وسایل تحصیل علم، مانند کتابخانه ها و مدارس و ابزار تحقیق و اساتید، در همه شهرها و کشورهای اسلامی برای همه جویندگان علم آماده نبوده باشد. بر این اساس، پژوهشگران و محققان از دیرباز مجبور بوده اند برای نیل به تحقیق و تکمیل تحصیل، به شهرها و کشورهای مسافرت کنند که وسایل مزیور در آن ها آماده بوده است.
بنا به نوشته هونکه، در قرون اولیه
«اندلس، قاهره، بغداد، تونس و جندی شاپور و غیرذلک، مراکزی بودند که از همه اطراف و اکناف، مسلمانان و حتی غیر مسلمانان به سوی آن ها روی آورده و مشغول تحصیل علوم عمومی یا تخصصی می شدند. مسلمانان حتی در سفر حج که برای ادای فریضه عازم مکه می شدند، مدت مسافرت را طوری تنظیم می کردند که در سر راه خود، به مراکز علمی و فرهنگی اسلام وارد شوند و تا هر اندازه می توانستند، استفاده کنند، عرصه پهناوری از دنیای آن روز، میدان سیاحت و مسافرت های علمی آنان بود و از سواحل خزر گرفته تا سواحل اقیانوس اطلس، شاهد تکاپوی گروه های از دانشمندان اسلامی بوده است، مانند جغرافیدانان، مورخان، گیاه شناسان، جویندگان ادبیات اقوام و ملل و غیر ذلک. جالب ترین نمودی که در این تکاپو دیده می شود، تقوای علمی این کاوران بزرگ علم و معرفت است، زیرا با آن که درآن دوران ارتباطات رسانه ای وجود نداشته و یا بسیار ضعیف بوده است، دانشمندان می توانستند حقایقی را که دیگران کشف کرده بودند، به خود نسبت بدهند، اما امامت و تقوای علمی هرگز اجازه نمی داد آنان حق دیگران را ضایع کنند. ازاین رو، همواره نام کسی را که حقیقتی را از او شنیده یا از کتابش خوانده بودند، با صراحت و به واسطه ای که از او چیزی دریافته بودند یا در مواردی موضوعی را بدون واسطه، از خود کشف کننده حقیقت دریافت می نمودند ذکر می کردند.»
بدون شک، مقصد حرکت این کاروان دانش و جهان بینی علمی و سرخیل داران آن، که فلاسفه و حکماء بودند «حیات معقول» بوده است. پیشتازان این کاروان انبوه، از سرزمین هایی بی آب و علف، بی فرهنگ، جاهل به انسان و جهان، و بی خبر از هویت حیات و ارزش های آن، برخاستند و برای انجام رسالتی بزرگ، با در دست داشتن کتاب آسمانی الهی، آن روز را در نور دیدند و برای پیشبرد علم و جهان بینی، شور اشتیاق جوامع آن روز را با چنان سرعت حیرت انگیزی برانگیختند که هنوز هم تحلیل گران زبر دست تاریخ علم، از توصیف و تحلیل ابعاد آن ناتوانند. کتاب آسمانی و الهی که آنان در دست داشتند، اضافه آن که علم و معرفت و تعقل و اندیشه را عنصر اساسی ایمان معرفی می کرد، مقصد و هدف تکاپوی آدمیان را در زندگی، «حیات معقول» بیان می نمود. این حیات در پنج آیه از آیات قرآنی، به ترتیب زیر مطرح شده است:
1-«لیهلک من هلک عن بینه و یحیی من حی عن بینه»؛ «تاکسی که هلاک می شود و زندگی او تباه می گردد، مستند به دلیل روشن باشد وکسی که زندگی می کند، زندگی او نیز مستند به دلیل روشن بوده باشد.» (انفال/ 42).
زندگی مستند به دلیل روشن، همان «حیات معقول» است که تکیه گاه عقلانی دارد و هیچ سوالی از سوالات مربوط به هدف های نسبی و هدف مطلق زندگی را بی پاسخ نمی گذارد.
2-«یاأیها الذین آمنوا أستجیبوا الله و للرسول إذا دعاکم لما یحییکم»؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا و رسول او را اجابت کنید، هنگامی که شما را به آن چه که حیات می بخشد، دعوت می نمایند.»(انفال/ 24).
مسلم است که خطاب این آیه با مردمان زنده بوده است، نه مردگان پوسیده در زیر خاک؛ کسانی که زندگی آنان از مشتی حرکات و سکون های پست حیوانی و خود محورانه تجاوز نمی کرد. اینان مردگان بودند که از زندگی، جز نام آن را به خود بسته بودند، بهره ای نداشتند. بر این اساس، حیاتی که اسلام آنان را برای برخورداری از آن دعوت می کرد، «حیات معقول» بود و بس!
3-«من عمل صالحا من ذکر أو أ نثی وهو مومن فلنحیینه حیاه طیبه»؛ «هرمرد و زنی که عمل صالح انجام بدهد، درحالی که ایمان در اعماق قلبش جا دارد، او را با حیات پاکیزه ( حیات معقول ) احیاء می کنیم.» (نحل/ 97).
«حیات طیبه» عبارت است از « حیات مستند به بینه»، که ما آن را « حیات معقول» نام می نهیم.
4-«ییبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیاه الدنیا و فی الاخره»؛ «خداوند کسانی را که ایمان آورده اند، درحیات دنیوی واخروی، با قول ثابت تثبیت می نماید.»(ابراهیم/ 27).
مختص اساسی «حیات معقول»، این است که زندگی آدمی بر مبنای اصول و قوانین عقلانی ثابت باشد و و حدت تکاملی حیات و شخصیت، در مجرای دگرگونی ها و تغییرات روبنایی همواره محفوظ و ثابت بماند. این ثبات و پایداری، بدون تکیه بر آن اصول و قوانین امکان پذیر نیست.
5-«إن صلاتی ونسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین»؛ «حقا که نماز، عبادات، حیات و موت من، از آن خداوند است، پروردگار عالمیان.»(انعام/ 162).
بی شک، جز «حیات معقول»، هیچ نوع زندگی قابل عرضه به خداوند نیست. زندگی غوطه ور در شهوات و هوس های شیطانی و مبتنی برقدرت پرستی و خودمحوری را با هیچ مستمسکی نمی توان به خداوند مربوط ساخت که به وسیله وجدان ها، عقول انسانی و پیامبران، به دوری از آن ها دستور اکید داده است. با نظر به مجموع اوصاف مثبت و سازنده انسانی و با توجه به نتایج عینی زندگی حیوانی انسان ها درگذرگاه قرون و اعصار، و با دقت در شور و اشتیاق سوزان خردمندان و هشیاران در میان مستان جوامع و ملل، و نیز با نظر گرفتن عظمت های رشد یافتگان تاریخ «حیات معقول» را می توان به صورت زیر تعریف نمود:
«حیات معقول عبارت است از: حیات آگاهانه ای که نیروها و فعالیت های جبری و شبه جبری زندگی طبیعی را با برخورداری از رشد آزادی در مسیر هدف های تکاملی عقلانی تنظیم نموده و شخصیت انسانی را که تدریجا در این مسیر ساخته می شود، وارد هدف اعلای زندگی می نماید. این هدف اعلا، شرکت در آهنگ کلی هستی وابسته به کمال برین است. قوانین گوناگون درون ذاتی و برون ذاتی علوم بشری است که آن آهنگ را با گوش انسانی آشنا می سازد.»