بررسی رشته های علم بیان

ابوالحسن علی بن عیسی رمانی، عالم و متکلم معتزلی معروف (م374 ه.ق) مولف «النکت فی اعجاز القرآن» نیز تعریفی برای بلاغت دارد که بسیار جالب نظر و قابل توجه است: رمانی بلاغت را در این نمی داند که گوینده بلیغ مفهوم ذهنی خود را به کسی بفهماند و یا معنایی را به شنوندگان برساند، بلکه بلاغت را رساندن معنی به قلب شنونده می داند در نیکوترین لفظ وی می گوید: «اما البلاغه فهی ایصال المعنی الی القلب فی احسن صوره من اللفظ» مولف «جواهر البلاغه» بحث دیگری در این مقوله دارد که خلاصه آن این است: چون «علم صرف» را وضع کردند برای شناختن الفاظ و مفردات، و علم نحو را وضع کردند برای شناختن اعراب کلمات درحال ترکیب علم بیان را وضع کردند برای شناختن چگونگی کلام و احوال آن. و این علم خود دارای سه رشته است:
رشته اول: دانشی است که آگاهی از آن، گوینده را از خطا و ناکامی در ادای مقصود خویش و رساندن آن به ذهن شنونده نگاه می دارد و نام آن «علم معانی» است.
رشته دوم: دانشی است که آگاهی از آن، سخن را از آشفتگی در معنی (تعقید معنوی) یعنی از اینکه به طور واضح بر مقصود دلالت نداشته باشد، نگاه می دارد و نام آن علم بیان است.
رشته سوم: دانشی است برای تزیین و آرایش سخن، و نام آن علم بدیع است. بدینگونه ملاحظه می شود که «علم بدیع»، دنباله آن دو علم است و پس از آن دو. زیرا نتیجه آن دو نیکو ساختن ذات و گوهر سخن است، اما علم بدیع نه بلکه تنها آرایشی است در ظاهر سخن.
سخنی که قواعد علم معانی و علم بیان در آن رعایت شده باشد، از نظر لفظ، «فصیح»، و از نظر لفظ و معنی، «بلیغ» نامیده می شود؛ زیرا فصاحت تنها مربوط به لفظ است نه معنی، ولی بلاغت هم مربوط به لفظ است و هم به معنی اما سخن تنها با به کاربردن محسنات بدیعی، نه فصیح نامیده می شود، نه بلیغ. زیرا بدیع مسائلی است که ربطی به ذات کلام و جوهر آن و فصاحت و بلاغت ندارد، بلکه پیرایه ای است ظاهری.
پس از روشن شدن این مقدمه بر کسی که طالب علم بیان است،یعنی علم سخندانی چه شعر، چه نثر، چه گویندگی، چه نویسندگی، واجب است پیش از شروع آن علم، فصاحت و بلاغت را بشناسد زیرا محور علم بیان و سخندانی فصاحت و بلاغت است، و همه بحث ها و مسائل این علم به فصاحت و بلاغت باز می گردد. مطلوب نهایی هر گوینده یا نویسنده قدرت انشای کلام فصیح و بلیغ است. علمای علم بلاغت نیز ابواب و فصولی را که نوشته اند و تحریر کرده اند، جز برای این نبوده که جوینده راه را از یک رشته تحقیق ها و ملاحظات و قواعد آگاه سازند تا هرگاه آنها را در نوشته یا سخنرانی خویش به کار بندد، سخن او به پایه ای که باید برسد، و زود فهم باشد و اثری را که باید در شنونده بگذارد، یعنی کلام او، فصیح و بلیغ باشد.
قواعد علم معانی تا حدود بسیاری کلیت دارد و در مورد زبانهای گوناگون جریان می یابد، اما فصاحت هر زبان خاص خود آن زبان است. و باید با ممارست در خود آن و خواندن آثار بسیار از نویسندگان بزرگ آن زبان بدان دست یافت.


منابع :

  1. محمدرضا حکیمی- ادبیات و تعهد در اسلام- صفحه 82-84

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/210862