انسان هابط ظاهری دارد انسانی، یعنی بر حسب صورت ظاهر انسان است و از دیگر موجودات و حیوانات ممتاز و جداست، لیکن از نظر سیرت باطنی مسئله ای دیگر است. اگر انسان هابط (یعنی هر انسان معصوم)، در طریق پیروی از انسان هادی قرار گرفت، و تحت تربیت و تعلیم او درآمد، و حقایق را آنگونه که او گفته است شناخت، و راه را آن سان که او نموده است پیموده، خواهد توانست ظاهر انسانی را به ظهور انسانی (انسانیت باطنی) بدل سازد. همانگونه که اشاره شد، هر انسانی یک ظاهر (صورت) انسانی دارد، و یک ظهور (سیرت) انسانی. ظاهر انسانی هر انسانی هم اکنون فعلیت دارد، و هر انسانی دارای این صورت ظاهری هست، لیکن ظهور سیرت انسانی در انسان در بالفعل نیست بلکه بالقوه است، یعنی نگارگر آن صورت باطنی، خود انسان است و افکار و عقاید و صفات و اعمال او، و انسان خودی باید آن صورت را کسب کند و به دست آورد. و چه بسا انسانها که به صورت ظاهر انسانند و در سیرت باطن نه....
اگر انسان به شناخت درست معارف حقیقی برسد، و به تعبیر احادیث به علم صحیح دست یابد و به سلوک شرع سالک گردد و طریق ولایت و پیروی انسان هادی را پیش گیرد، و به مجاهدت تن دهد و به سعی برخیزد، می تواند صورت انسانی باطنی خویش را از قوه به فعلیت برساند، و در جرگه انسان هادی، یعنی در زمره پیرامونیان وجود فیاض او جای گیرد، و به سعادت کلی نایل گردد. هدف عمده تربیت انبیا و اوصیا همین است که انسان را کامل کنند، یعنی راه کمال را به او بنمایانند تا او خود برود و به کمال خویش برسد. و از نشئه موجودی انسان صورتی به نشئه وجودی انسان سیرتی وارد گردد، و از مرتبه انسان هابط به مقام انسان صاعد اوج گیرد، و در آستانه والای رجوع الی الله (رجوع راضی و مرضی) درآید. و رسیدن به این مرتبه، برای هیچ انسانی، جز از طریق تعالیم انبیا و اوصیا میسر نیست. و این تعالیم، تاکنون و در این عهدها و زمانها، صورت کامل آن، در تعالیم قرآن کریم و أئمه طاهرین است و لاغیر.
پس این حقیقت را نباید مورد غفلت قرار داد که وساطت و هدایت و دلالت انسان هادی، برای رسیدن به هر مقامی، ضروری است و رسیدن به معرفت بیواسطه، برای هرکس گفته شده باشد وهمی است محض و خیالی است سخیف. و حق با آنانی است که گفته اند: «انتها و اتصال جمله سالکان به نور مصطفی است» و نور اوصیاء مصطفی نیز مقتبس از نور مصطفی است و چنانچون نور مصطفی.