نقش ارتباط بین اولیاء و مربیان در تعلیم و تربیت

برای انسان های مورد تعلیم و تربیت، سالیان نخستین زندگی اهمیت به سزایی دارد، زیرا در این سالیان، آن ها هنوز به استقلال احساس و فکر از پدران و مادران نرسیده اند.
تعبیر «نونهالان» درباره این فرزندان کاملا صحیح نیست، بلکه مناسب ترین تعبیر این است که بگوییم: شاخه های درخت خانواده ای که در آن زندگی می کنند. بر این اساس، تعلیم و تربیتی درباره فرزندان موفق تر است که اولیای آنان نیز با معلمان و مربیان هماهنگ شوند.
وقتی خانواده یک دانش پژوه و هر کسی که تحت تعلیم و تربیت قرار گرفته است، موادی را که در تعلیم و تربیت به اعضای خانواده داده می شود، درک نکنند یا درک کنند و قبول نداشته باشند، قطعی است آن فرزندان به خاطر تضاد در فرا گرفته های تعلیمی و تربیتی میان خانواده و معلمان و مربیان، یا دچار بیماری بی رنگی شخصیت می شوند و یا اختلال روانی پیدا می کنند که هر انحراف ممکن است سرنوشت فرزندان را به تباهی بکشاند. اگرچه چاره نهایی برای این هماهنگی در همه موارد به نظر نمی رسد، ولی نمی توان در بیش تر موارد آن را تقلیل داد؛ خصوصا با نظر به اشتراک آرمان های کلی در جامعه ای که مراکز تعلیم و تربیت در آن قرار دارند.
بنابراین سه صورت کلی کیفیت اولیای فرزندان و معلمان و مربیان را می توان در نظر گرفت:
1- اگر اولیای فرزندان، با معلمان و مربیان کمال هماهنگی را داشته باشند، به گونه ای که تطابق فکری و آرمانی میان دو طرف در حد اعلا باشد، در این صورت، اگر فرزند علاقه مند به پذیرش تعلیم و تربیت بوده، استعداد آن پذیرش را هم داشته باشد، بی تردید، اثر تعلیم و تربیت در این موارد به حد اعلای ممکن خواهد رسید. البته این گونه تطابق بسیار اندک است.
2- اولیای فرزندان درباره تعلیم و تربیت فرزندان شان نظر خاصی نداشته، می خواهند در جامعه ای که زندگی می کنند، تحصیل کرده تلقی شوند و برای زندگی خود عنوانی مطلوب داشته باشند.
می توان گفت: این نوع فرزندان از سعادت خانوادگی گروه اول محروم اند، ولی از نکبت و بیچارگی تضاد درونی که در صورت سوم خواهیم دید، آسوده هستند.
3- اولیای فرزندان با مواد تعلیم و تربیت فرزندان شان مخالف اند، این، همان فرض تضاد جاذبه هاست که یا به احساس بیهودگی و بی خیالی فرزندان و یا به اختلال روانی آنان منجر می شود.

ارزیابی صور سه گانه هماهنگی
در صورت اول، فرزندان در نتیجه تعلیم و تربیت، در خود احساس سعادت خواهند کرد و پذیرش موادی را که تعلیم و تربیت به وجود آوردن آن ها را به عهده گرفته است، به آسانی و با نشاط در خود احساس خواهند کرد. البته این احساس سعادت و نشاط، نمی تواند دلیل ارزشمند بودن آن مواد تلقی شود، بلکه خود ماهیت مواد مورد ارزیابی قرار گیرد که آیا راهنمایی است یا راهزنی؟ سود بخشی است یا سود پرستی؟ سخن بازی است یا ابراز واقعیات؟ و به قول بعضی از متفکران: «علم است یا حقه بازی و صحنه سازی و شیادی؟»
در صورت دوم، فرزندان مانعی برای پیشرفت در فراگیری و پذیرش مواد تعلیم و تربیت ندارند، ولی مسئله داشتن ارزش یا نداشتن ارزش تعلیم و تربیت، در این صورت نیز به جای خود مطرح است.
مشکل اساسی، در فرض سوم بروز می کند که فرزندان در معرض نکبت و بدبختی قرار می گیرند. در این صورت، با نظر به حکم عقل و منابع اسلام، ارزش با هریک از دو طرف (اولیای فرزندان و معلمان و مربیان) بوده باشد، باید از موقعیت و کار خود دفاع کند و مدیریت اجتماعی هم با کمال جدیت و با وسیله قانونی، طرف مفروض را باید تقویت نماید. در این مورد، نخست با راه های معقول و قابل تفاهم باید شروع کرد تا شخصی که از ضد ارزش های انسانی-الهی حمایت می کند، قانع شود و دست از مزاحمت بر دارد. اگر هم مقاومت بورزد، تا زمانی که تفاهم و تنبه امکان پذیر باشد، نوبت به اعمال قدرت نمی رسد؛ چنان که شما تا می توانید، باید با راه و روش های ملایم، کودک را از آلوده کردن خود با کثافت ها منع کنید، ولی اگر مقاومت و لجاجت کودک نگذارد که او را نرمش از کثافت دور کنید، در این جا عقل حکم قطعی می دهد: شما هر چند با رنجاندن کودک، باید او را از آلوده شدن به کثافت ها -که چه بسا به زندگی او پایان می بخشد- کنار بزنید. اگر هم از شما قهر کند و حتی اگر دشنام او هم بر زبان بیاورد، شما هرگز ناراحت نمی شوید، زیرا می دانید کودک نیست که به شما دشنام می دهد، بلکه جهل اوست که به مقاومت و لجاجت و دشنام وادارش کرده است.
در نتیجه: برای اجرای یک تعلیم و تربیت معقول، «حیات معقول» باید هدف گیری شود. در این هنگام است که حاکمیت از آن معلمان و مربیان خواهد بود و اگر یک حکومت در مسئله تعلیم و تربیت مسامحه کند و نداند مواد تعلیمی و تربیتی چیست که برای فرزندان جامعه مطرح است، و خود را آماده حل نمودن معقول مشکل تضاد اولیاء از یک سو و معلمان و مربیان از سوی دیگر نکند، چنین حکومتی در انجام یکی از اساسی ترین وظایف خود کوتاهی کرده است، بی تردید در پیشگاه خدا و در جریان تاریخ فرهنگ یک جامعه و در برابر مردم جامعه مسئول خواهد بود.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- ارکان تعلیم و تربیت- صفحه 185-188

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/211656