قرآن کریم هرگز برای هدایت «مرد» نیامده است، بلکه برای هدایت "انسان" آمده است، لذا وقتی هدف رسالت را تشریح می کند، و غرض نزول وحی را بازگو می نماید، می فرماید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی اللناس؛ ماه رمضان همان ماهی است که در آن قرآن نازل شده است، که مردم را هدایتگر باشد.» (بقره/ 185)
کلمه ناس که به عنوان "هدایت انسان" در قرآن مطرح است، صنف مخصوص یا گروه خاصی را در نظر ندارد بلکه شامل زن و مرد بطور یکسان می شود.
قرآن کریم، گاه تعبیر به "ناس" و گاه تعبیر به "انسان" می کند و می فرماید: ما برای انسان، قرآن فرستادیم.
«الرحمن، علم القرآن، خلق الانسان علمه البیان؛ خدای رحمان، قرآن را یاد داد، انسان را آفرید، به او بیان آموخت.» (رحمان/ 1-4)
در آیه اول، سخن از تعلیم قرآن است، بعد سخن از خلقت انسان، و بعد سخن از تعلیم بیان. با این که نظم طبیعی آن است که اول انسان خلق بشود، بعد بیان یاد بگیرد، و بعد قرآن را بفهمد. خداوند رحمان، معلم است، و رحمتش هم فراگیر است.
«و رحمتی وسعت کل شیء؛ و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است.» (اعراف/ 156)
اگر گفتند، مهندسین درس می گویند، یعنی درس هندسه می دهد. اگر گفتند، یک طبیب درس می گوید، یعنی، درس طب می دهد. اگر گفتند، ادیب تدریس می کند، یعنی، درسش ادبیات است، و اگر گفتند الرحمن تدریس می کند، یعنی، درس رحمت می دهد. و اگر معنای رحمت و مصادیق آن در قرآن تبیین شود، معلوم خواهد شد که این مدرس رحمت به انسانها چه درسی می دهد، و چگونه نبی اکرم (ص) است. او خود، درس معلمی است که آن معلم، رحمان است. اگر کسی از رحمت حق مدد نگرفت، انسان نیست، و وقتی انسان بهیمه شد، حرفش مبهم است، و اگر حرفش مبهم بود، گفتار او بیان نیست. بنابراین، این چهار مرتبه در طول هم هستند، در ابتدا الله به عنوان وصف رحمانیت معلم است، وقتی شاگردی در این مکتب رحمت تربیت شد، می شود انسان، و وقتی انسان شد، حرف او روشن و گفتارش بیان است. خلاصه آن که، وقتی خداوند فرمود: قرآن برای هدایت ناس است و رحمان درس قرآن می گوید، و شاگردانش انسانها هستند، دیگر سخن از زن و مرد نیست، چه این که در تعبیراتی نظیر:
«فمن تبعنی فانه منی؛ هر که مرا پیروی کند از من است.» (ابراهیم/ 36)
سخن از زن و مرد نیست. این نمونه هایی بود مبنی بر این که قرآن «هدی للناس» است و برنامه تدریسی انسانها می باشد، و مراد از "ناس" صنف مخصوصی نیست.