شبهه تبعیت زن در ارزش ها در قرآن

گاهی ممکن است اینچنین برداشت شود که قرآن به مذکرها بهای بیشتری می دهد، و غلبه را از آن مذکرها می داند و اگر زنی را به مقام فضیلتی می ستاید آن را در زمره مردها به شمار می آورد نه این که برای زن حساب جدایی باز کند و شاهد بر این مطلب آن است که در جریان مریم (س) می فرماید: «صدقت بکلمات ربها و کتبه و کانت من القانتین؛ کلمات پروردگارش را تصدیق نمود و از عبادت پیشگان بود.» (تحریم/ 12) و نمی فرماید "و کانت من القانتین". زن در عین حال که کلمات الهی را باور دارد و به کتابهای الهی ایمان دارد، و اهل قنوت و خضوع است با وجود این، خدای سبحان به مردها استقلال می دهد و مریم را در زمره مردها می شمرد. جواب این توهم همان است که، فرهنگ محاوره غیر از فرهنگ ادبیات کلاسی و کتابی است. به همین جهت گرچه قرآن کریم در این موارد و در سوره آل عمران ارزشها را با الفاظ مذکر می آورد و می فرماید: «الصابرین و الصادقین و القانـتین و المنفقین و المستغفرین بالأسحار؛ شکیبایان و راستگویان و عبادت پیشگان و انفاق کنندگان و استغفار کنندگان در سحرگاهان.» (آل عمران/ 17)
و همه را به صورت مذکر بیان می کند، اما در سوره احزاب مشخص می کند که در این فضائل، زن و مرد همتای هم هستند و به هر دو صنف استقلال می دهد و می فرماید: «ان المسلمین والمسلمات والمؤمنین والمؤمنات والقانتین والقانتات والصادقین والصادقات والصابرین والصابرات والخاشعین والخاشعات...؛ مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان عبادت پیشه و مردان و زنان راستگو مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن و...» (احزاب/ 35) و بعد می فرماید: «الذاکرین الله کثیرا و الذاکرات اعدالله لهم مغفرة و اجرا عظیما؛ مردان و زنانى که خدا را فراوان یاد میکنند خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است.» بطور کلی خدا بگونه ای بیان می کند که هم معنا را به ما بفهماند و هم بفهماند که من با فرهنگ محاوره سخن می گویم نه با فرهنگ کلاسیک. با این که در متن آیه تصریح می کند و می فرماید: «ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات» اما در ذیل آیه نمی فرماید: "اعدالله لهم و لهن" بلکه می فرماید: "اعد لهم"، یعنی شما دیگر به این فکر نباشید که هر جایی سخن از "کم" و "هم" شد منظور مرد است بلکه طرز برداشت از قرآن را به ما نشان می دهد.
بنابراین، اگر درباره مریم (س) می فرماید: «صدقت بکلمات ربها و کتبه و کانت من القانتین» نه برای آن است که ما قانتات نداریم، چون صریحا در سوره احزاب فرمود: «والقانتین والقانتات» بلکه برای حفظ فرهنگ محاوره است، و نشانه اش آن است که در طرف عکس هم این چنین است، در طرف عکس هم باز براساس فرهنگ محاوره زن تبهکار را در زمره مردان تبهکار می شمارد و در سوره یوسف می فرماید: «و استغفری لذنبک انک کنت من الخاطئین؛ استغفار کن از گناهت که حقا تو از خطاکاران بوده ای.» (یوسف/ 29) نه "من الخاطئات" این نه برای آن است که ما خاطئات نداریم، بلکه برای آن است که بر اساس فرهنگ محاوره سخن می گوید: نتیجه کلام این که:
اولا" خود قرآن بیان فرموده که من با جان انسان ها سخن دارم و جان نه مذکر است و نه مؤنث.
و ثانیا: آنجا که جای ذکورت و انوثت است، تن آدمی است و تن، کاری با فضائل و معارف ندارد.
و ثالثا: اگر قرینه ای خاص در کلام نباشد و قوانین ادبی ایجاب نکند، آیات قرآن و کلام خداوند را باید براساس فرهنگ محاوره ای بین الملل حمل نمود.
و رابعا: آنها که داعیه تساوی زن و مرد را دارند، وقتی بخواهند از توده ناس- مجموع زن و مرد – سخن بگویند آیا می گویند: مردها و زنها قیام کردند، مردها و زنها اعتراض دارند، مردها و زنها رأی دادند؟ یا می گویند: مردم قیام نمودند، مردم رأی دادند.. و...؟ این فرهنگ محاوره و عرف بین الملل است. بنابراین نباید گفت: قرآن مذکرگرا است.


منابع :

  1. آیت الله عبدالله جوادی آملی- زن در آئینه جلال و جمال- صفحه 98-100

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/211850