سید مرتضی زبیدی که از بزرگترین لغت دانان محسوب می گردد در توضیح لغت حکم مطلب زیرا را مطرح نموده است: (حکم با ضمه حا به معنای قضا (انشاء) در شیء است به این معنا که آن شیء چنین نیست، خواه آن قضا کسی را ملزم کند یا نکند. نظر اهل لغت در معنای حکم این است و بعضی از لغویان تخصیص داده و گفته اند: حکم قضاء بر مبنای عدالت است. این قول را ازهری نقل کرده است. منظور از قضا معنای اعم آن است که عبارت است از انشاء و جعل بایستگی یا شایستگی یا ضد آنها درباره یک شیء سپس زبیدی که تعبیر امام لغوی درباره او شده است، بررسیهای مشروحی درباره این کلمه (حکم) مشتقات آن نموده و در هیچ موردی از این بررسیها حکم را به معنای علم نیاورده است.
الحکم اعم من الحکمه فکل حکمه حکم و لاعکس
حکم اعم از حکمت است. هر حکمتی، حکمی است، ولی عکس این قضیه هر حکمی، حکمت است، صحیح نیست. زیرا معنای حکمت همان گونه که حکما مطرح کرده اند، و خود زبیدی نیز در همین مورد آورده، عبارت است از علم به حقایق اشیاء آن چنان که هستند (به قدر توانایی بشری) و عمل به مقتضای آن و بدیهی است که حکم به مقتضای عدل و تقوی و معرفت همه جانبه از شاخص ترین مصادیق حکمت است و اگر شخص حکیم با اجتماع بشری برای رفع خصومتها و مدیریت حیات اجتماعی انسانها، از حکم کردن امتناع بورزد از دیدگاه شریعت و حکمت منحرف شده و خطاکار شمرده میشود.
آنچه که از ملاحظه مجموع آیات قرآن و موارد استعمال شایع درباره حکم به دست می آید همان (انشاء و جعل بایستگی یا شایستگی یا ضد آنها درباره یک شیء) است. و اگر در مواردی به معنای علم و معرفت و حکمت نظری محض بوده باشد این استعمال استثنایی بوده و می تواند به معنای مقدمه ضروری حکم صحیح (انشاء و جعل بایستگی یا شایستگی یا.... درباره یک شیء) باشد نه خود حکم.
آیات قرآنی که حکم و بعضی مشتقات آن در آنها وارد شده است. این آیات بر چند قسم تقسیم می گردند:
قسم یک- آیاتی است که حکم مستند به خدا را بیان می نماید. شماره آیات مربوط به این گروه 55 آیه است. آنچه در این قسم آمده است، آیاتی است که حاکمیت و داوری مطلق خداوندی را متذکر می شود. مانند: «ان الله قد حکم بین العباد؛ خداوند میان بندگان داوری فرموده است.» (غافر/ 48) حکم در این قسم از آیات به معنای داوری و حاکمیت است نه به معنای علم و حکمت اگرچه علم و حکمت مطلقه خداوندی در مقدمات حاکمیت و داوری می باشد.
قسم دوم- حکم مستند به پیامبران الهی مانند: «و ان حکمت فاحکم بینهم بالعدل؛ و اگر حکم کردی میان آنان با عدالت حکم کن.» (مائده/ 42) حکم به این معنی (داوری و قضا) در 14 مورد از آیات آمده است.
قسم سوم- حکمهایی که مردم صادر می کنند مانند: «و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل؛ و اگر میان مردم حکم کردید باید بر مبنای عدالت حکم کنید.» (نساء/ 58) حکم به این معنی (داوری و نظر دادن) در 17 مورد از آیات آمده است.
قسم چهارم- حکم مستند به کتاب آسمانی مانند: «و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه؛ و خداوند به همراه پیامبران کتاب را بر مبنای حق فرستاد تا درباره آنچه مردم اختلاف می ورزیدند حکم کند.» (بقره/ 213) این قسم در 3 مورد از آیات مشاهده می شود و قطعی است که معنای حاکمیت کتب الهی فصل خصومتها و برطرف ساختن اختلافات است که به وسیله انبیاء علیهم السلام با نظر به محتویات آن کتب می باشد.
قسم پنجم- سه آیه در قرآن مشاهده می شود که حکم در آنها، هم می تواند به معنای حکم به اصطلاح شایع (داوری و حاکمیت و جعل بایستگی و شایستگی) بوده باشد، و هم به معنای علم و حکمت. مانند:
1- «رب هب لی حکما و الحقنی بالصالحین؛ پروردگارا برای من حکم عنایت فرما و مرا به بندگان صالح ملحق فرما.» (شعراء/ 83) در سه آیه از قرآن مجید دو احتمال مزبور وجود دارد.
2- «اولئک الذین اتیناهم الکتاب و الحکم و النبوة؛ آنان کسانی هستند که کتاب و حکم و نبوت به آنان داده ایم.» (انعام/ 89)
3- «یا یحیی خذ الکتاب بقوة و آتیناه الحکم صبیا؛ ای یحیی کتاب را با قوت بگیر و ما به یحیی در کودکی حکم دادیم.» (مریم/ 12)
بعضی توهم کرده اند که حکمی که خداوند به حضرت یحیی (ع) عنایت فرموده است نمی تواند به معنای حکم به اصطلاح شایع آن بوده باشد زیرا انسان پیش از بلوغ توانایی حاکمیت را ندارد پاسخ این توهم روشن است زیرا همان گونه که خداوند سرمایه و استعداد نبوت و پذیرش کتاب آسمانی را به حضرت عیسی (ع) در روزهای اولی تولد او عنایت فرمود، سرمایه و استعداد حکم به اصطلاح شایع آن (داوری و حاکمیت و جعل بایستگی و شایستگی) را به حضرت یحیی (ع) لطف فرموده است. در آیه شماره 2 احتمال حکم به اصطلاح شایع بسیار قویتر است از حکم به معنای علم و حکمت زیرا علم و حکمت در کتاب و نبوت تعیین شده و مطلوب از آیه حکومت و داوری و جعل بایستگی و شایستگی به وسیله کتاب و نبوت است. چنانکه در سوره بقره آیه 213 آمده است: «و انزل معهم الکتاب بالحق بین الناس فیما الختلفوا فیه؛ و خداوند به همراه آن پیامبران کتاب بر مبنای حق را فرستاده تا میان مردم در آنچه که اختلاف کرده اند حکم کند.»، «و انا انزلنا التوراة فیها هدی و نور یحکم بها النبیون؛ و ما تورات را فرستادیم. در آن کتاب هدایت و نور بود که پیامبران به وسیله آن حکم می کردند.» (مائده/ 44)
قسم ششم- آیاتی است که در آنها حکم و علم با هم وارد شده اند. مانند: «و لوطا اتیناه حکما و علما؛ و به لوط حکم و علم عطا نمودیم.» (انبیاء/ 74 و 79) و (قصص/ 14) و (یوسف/ 23) اگر حکم به معنای علم و معرفت بود کلمه علم موردی نداشت.
در پایان این مبحث به این نکته باید اشاره کنیم که اگر موردی در قرآن مجید پیدا شود که حکم به معنای علم و معرفت باشد. برای اینکه تضادی مابین دو معنای حکم (جعل بایستگی و شایستگی) که از افعال نفس است و (معرفت واقعیات) که از مقوله دریافت و درک می باشد به وجود نیاید، لازم است که حکم به معنای حکمت منظور شود که شامل حکمت نظری و عملی گردد و حکم باصطلاح شایع آن از مصادیق بسیار شاخص حکمت عملی می باشد. آیات دیگری در قرآن آمده است که دخالت قطعی دین را در شئون زندگی انسانها صریحا بیان نموده است. مانند: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ ما تحقیقا پیامبران خود را فرستادیم و با آنان کتاب را نازل نمودیم تا مردم (در زندگی) به عدالت قیام کنند.» (حدید/ 25) بدیهی است که قیام به عدالت و مراعات حساب و قانون به طور عام برای نظم و انتظام شئون زندگی می باشد.
نتیجه بسیار با اهمیتی را که از مبحث (حکم و حکومت در قرآن) و دیگر آیات می گیریم این است که حکم به معنای داوری و حکومت و جعل بایستگی و شایستگی از مختصات پیامبران الهی و جانشینان راستین آنان می باشد.