رابطه ایدئولوژی و جهان بینی

چرا ایدئولوژی ها با یکدیگر متفاوتند؟ چرا یک فرد یا یک گروه از یک ایدئولوژِی دفاع می کند و فرد یا گروه دیگر از ایدئولوژی دیگر؟ اگر از شخصی که به یک ایدئولوژی معتقد است بپرسید که چرا تو به این ایدئولوژی پیوستی و به آن دیگری نپیوستی، می بینید فورا مسئله دیگری را مطرح می کند و آن مسئله جهان بینی است.

تعریف جهان بینی:
ایدئولوژی ها و مکتب ها زاده جهان بینی ها هستند. تکیه گاه ایدئولوژی ها، جهان بینی ها هستند.
جهان بینی یعنی نوع برداشت، تفسیر و نوع تحلیلی که یک انسان درباره هستی و جهان و درباره انسان و جامعه و تاریخ دارد. افراد و گروه ها، جهان بینی هاشان مختلف است، یعنی یک گروه جهان را یک گونه تفسیر می کند و گروه دیگر به گونه دیگر. اگر جهان بینی مختلف باشد، ایدئولوژی مختلف است، چون تکیه گاه و پایه ای که ایدئولوژی از جنبه فکری بر آن استوار است جهان بینی است، چرا که ایدئولوژی یعنی مکتبی که بایدها و نبایدها را مشخص می کند، مکتبی که انسان را به یک هدفی دعوت می کند و برای رسیدن به آن هدف راهی ارائه می دهد. ایدئولوژی می گوید: چگونه باید بود، چگونه باید زیست، چگونه باید شد، چگونه باید ساخت؛ یعنی خود را چگونه باید بسازیم. ایدئولوژی به این امور اسخ می دهد و می گوید: این چنین باش، این چنین زندگی کن، این چنین بشو، این چنین خود را بساز، این چنین جامعه خود را بساز. این ها همه «چرا» دارد. تو می گویی این چنین باش، چرا باید این چنین باشم و آنچنان نباشم؟ می گویی این چنین زندگی کن، چرا این چنین زندگی کنم؟ چرا آنچنان زندگی نکنم؟ می گویی این چنین بشو، این چنین خود را بساز، این چنین هدف انتخاب کن.
این چرا ها را «جهان بینی» پاسخ می دهد. جهان بینی می گوید: وقتی من می گویم این چنین باش، چون هستی این چنین است، ساختمان جهان این چنین است، انسان چنین موجودی است، جامعه چنین حقیقتی و ماهیتی دارد، چنین قوانین و سننی دارد، روان انسان چنین هویت و چنین قوانین و سننی دارد، جهان این چنین و آنچنان است. جهان بینی به ما خبر می دهد از اینکه چه هست، چه نیست، چه قانونی بر جهان و بر انسان حاکم است، چه قانونی بر جامعه حاکم است، حرکت ها به سوی چه جهتی است، طبیعت چگونه حرکت دارد و اصلا هستی چیست. هر طور که ما در مورد جهان بینی فکر کنیم ناچار ایدئولوژی ما تابع جهان بینی ما خواهد بود. مثلا امکان ندارد که انسان، جهان را ماده محض بداند و انسان را مادی محض، ولی برای زندگی در جهان جاوید هم فکر کند که اگر می خواهی سعادت جاوید داشته باشی، چنین و چنان باش؛ دیگر سعادت جاویدی در کار نیست. این است که می گویند ایدئولوژی زاده جهان بینی است. جهان بینی به منزله زیربنای فکر است و ایدئولوژی به منزله روبنا؛ یعنی در یک دستگاه فکر و اندیشه، جهان بینی حکم طبقه زیرین و ایدئولوژی حکم طبقه روئین را دارد که بر اساس آن و بنابر اقتضائات آن ساخته شده است. اگر بخواهیم به تعبیر علمای قدیم خودمان بیان کنیم، باید اینطور بگوییم که ایدئولوژی حکمت عملی است و جهان بینی حکمت نظری؛ حکمت عملی زاده حکمت نظری است، نه حکمت نظری زاده حکمت عملی.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- شناخت- صفحه 15-13

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/21228