انصار از دیدگاه قرآن

در قرآن در سوره حشر آیه 9 آمده است: «و الذین تبوؤوا الدار و الایمان من قبلهم؛ و کسانی (از انصار) که پیش از آنها خانه و ایمان (خویش) را آماده کردند». جمله عجیبی است! مهاجرین مردمی بودند که اکثرشان در مکه بودند، مردمی بودند که از خانه و دار و دیارشان خارج و از زن و بچه جدا شدند و تنها حرکت کردند، به اصطلاح ایمان خودشان را برداشتند و فرار کردند آمدند به مدینه. صفرالید (دست خالی) بودند و چیزی نداشتند. مسلمین مدینه که آنها را انصار می گویند برادران مهاجرشان را با آغوش باز پذیرفتند و این جهت -همین طوری که گفته اند- صحنه بی نظیری در تاریخ اسلامی است. احتیاج پیدا نشد به اینکه پیغمبر بخواهد مثلا به زور مهاجرین را در خانه ها تقسیم کند.
نوشته اند که داوطلب آنقدر زیاد بود که گاهی سر یک نفر مهاجر دعوا می کردند. بعلاوه قرآن می گوید نه اینکه اینها (انصار) چون خیلی دارا بودند چنین می کردند (مثلا انسان در خانه اش ده اتاق دارد، شش اتاق را اشغال کرده، چهار اتاق خالی دارد، یکی از آنها را به دیگری می دهد)، نه اینکه ثروت زیادی داشتند و این امکانات را در اختیار مهاجرین قرار می دادند، بلکه با اینکه امکاناتشان اجازه نمی داد ایثار می کردند، پذیرش با ایثار بود.
تعبیر قرآن عجیب است! «و الذین تبوؤوا الدار» آنان که خانه را قبلا آماده کردند «و الایمان» و خانه ایمان را آماده کرده بودند (خانه دل را هم آماده کرده بودند) «من قبلهم» قبل اینکه مهاجرین بیایند اینها آغوش خودشان را برای آمدن آنها باز کرده بودند. در ادامه آمده است: «یحبون من هاجر الیهم؛ (این دیگر گواهی دادن خود قرآن است) دوست می دارند مهاجرین را»، دوست می دارند کسانی را که به سوی اینها مهاجرت می کنند.
در همین قضیه بنی النضیر، پیغمبر اکرم به آنها فرمود هر خانواده ای از شما به اندازه یک شتر (بار) حمل کند، هر چه می خواهد از خودش ببرد، بقایا ماند. وقتی خواستند بقایا را -که همان فی ء بود- تقسیم کنند پیغمبر اکرم رو کرد به انصار و فرمود یکی از دو کار را بکنید: یا در این فی ء سهیم باشید ولی ثروت خودتان را با برادران مهاجرتان تقسیم کنید و یا اینکه ثروت شما مال شما باشد و این فی ء اختصاص به مهاجرین داشته باشد. گفتند یا رسول الله نه این و نه آن، ما ثروتمان را با برادران مهاجرمان تقسیم می کنیم و این فی ء را هم به آنها می دهیم، هر دو. ولی پیغمبر اکرم فرمود نه، پس همین فی ء اختصاص به مهاجرین داشته باشد، فقط سه نفر از انصار را که خیلی فقیر بودند شریک کرد.
اینکه پیبغمبر اکرم فی ء را به مهاجرین داد، برای بعضی این سؤال پیدا شده که شاید فی ء اختصاص به مهاجرین دارد. ولی همه مفسرین این مطلب را رد کرده اند، گفته اند فی ء اختصاص به کسی ندارد، فی ء -همان طور که خود قرآن گفته است- مال همه است ولی پیغمبر به حسب نیاز و مصلحت آن وقت، چون مهاجرین فقیر بودند به مهاجرین داد و لهذا به سه نفر از انصار هم داد چون محتاج بودند، نه اینکه واقعا (مورد) مصرفش منحصرا مهاجرین هستند. آنگاه قرآن تأیید می کند که وقتی فی ء به مهاجرین داده می شود، انصار کوچکترین ناراحتی و کوچکترین نیازی به این فی ء در روح خود احساس نمی کنند. بعد می گوید نه تنها در آنچه به آنها داده می شود احساس نیاز و ناراحتی نمی کنند، آنچه را هم که دارند به اینها ایثار می کنند «و لا یجدون فی صدورهم حاجة مما اوتوا؛ اینها در سینه های خود احساس نیاز نمی کنند به آنچه که به مهاجرین داده می شود و به آنها داده نمی شود» بلکه «و یؤثرون علی انفهسم و لو کان بهم خصاصة؛ انصار مهاجرین را بر خود مقدم می دارند، ایثار می کنند هر چند در زندگی خودشان شکافهایی وجود دارد که باید ترمیم شود»، یعنی گاهی خودشان نیازمند هستند. اینها چنین مردم شریف و بزرگواری هستند! «و من یوق شح نفسه فأولئک هم المفلحون؛ هر کس که از شح نفس حفظ شود، از بخل و از حرص و از این حالت جمع کردن و پس ندادن، چنین افرادی رستگاران اند» (حشر/ 9).
شح حالتی است که انسان فقط تمایل دارد به اینکه ثروت را گرد بیاورد و در او کوچکترین تمایلی به اعطاء وجود ندارد. (و هر مردمی که از شح نفس حفظ شوند آنها رستگاران هستند). این «و من یوق» نشان می دهد که حالت جماعت و جامعه را بیان می کند. (هر جامعه ای که از شح نفس محفوظ بماند آن جامعه رستگار است).


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 6- صفحه 166-163

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/22678