ویژگی ایمان واقعی

در آیات زیادی از قرآن کریم این مطلب تصریح شده است که ایمان آن وقت ایمان است که هر جا که بر سر دو راهی قرار گرفتید که یا خدا یا پدر، یا خدا یا مادر، یا خدا یا فرزند، یا خدا یا زن، یا خدا یا مال، یا خدا یا مسکن، همه جا بگویید خدا: «قل ان کان اباؤکم و ابناؤکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون کسادها و مساکن ترضونها احب الیکم من الله و رسوله و جهاد فی سبیله فتربصوا حتی یأتی الله بامره؛ بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خویشان شما و اموالی که به دست آورده اید و تجارتی که از کسادش بیم دارید و به سراهایی که دلخوشید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه او محبوب تر است، پس منتظر باشید تا خدا حکم خویش را صادر کند و خداوند قوم فاسق را هدایت نمی کند.» (توبه/24)
به آنها بگو ایمان مساوی است با پاک باختگی. ایمان مساوی است با اینکه هر چه غیر ایمان است در درجه بعد قرار بگیرد. نمی گوییم آنها را به کلی نفی کنید؛ بلکه می گوییم آنها در درجه بعد است؛ یعنی تا آن حدی است که با این تضاد نداشته باشد. ایمان آن وقت ایمان است که در درجه اول واقع شود و هیچ چیزی هم درجه با آن نباشد، اگر هم درجه شد، می شود شرک. اصلا توحید معنایش این است؛ یعنی خدا محبوب و مطلوب اول انسان است و هر چه غیر خدا است، تابع این محبوب و به خاطر این محبوب، محبوب باشد و اگر چیزی محبوبیتش در این عرض یا بیشتر از آن باشد، این دیگر با توحید جور در نمی آید و شرک است. قرآن می خواهد بفرماید که این روابط؛ رابطه با ارحام، خویشان، فرزندان، اینها یک رابطه هایی است که در چهار صباح دنیا بین انسان و اشیاء و اشخاص هست و یگانه رابطه ای که برای انسان الی الابد باقی می ماند، رابطه با خداست یا با دوستان خدا: «لن تنفعکم ارحامکم و لا اولادکم یوم القیامة؛ ارحام و خویشاوندان و فرزندانتان در روز معاد سودی به حال شما نمی بخشند.» (ممتحنه/3) در روز قیامت میان انسان و همه اینها جدایی واقعه می شود، جز یک سبب باقی نمی ماند. «اذا تبرا الذین اتبعوا من الذین اتبعوا و رأوا العذاب و تقطعت بهم الاسباب؛ آنگاه که پیشوایان از پیروان خود بیزاری جویند و عذاب را به روشنی ببینند و تمام روابط و سبب ها بریده گردد.» (بقره/166) «الاخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقین؛ در آن روز، همه دوستان تبدیل به دشمنان یکدیگر می شوند مگر متقین» (زخرف/67) یعنی دوستانی که پیوندشان با یکدیگر ناشی از پیوندشان با خدا بوده است، با یکدیگر دشمن نمی شوند. زن و بچه و ارحام و اولاد و همه اینها این جور است؛ تاحدی که پیوند انسان با اینها ناشی از پیوند ایمانی باشد و آنها با انسان شرکت داشته باشند، این پیوند در قیامت باقی می ماند، ولی اگر از این راه نباشد به کلی از بین می رود اصلا در قیامت انسان (از اینها) تبری می جوید و فرار می کند. «یوم یفر المرء من اخیه * و امه و ابیه * و صاحبته و بنیه؛ روزی که آدمی از برادرش بگریزد و از مادر و پدرش و از همسر و فرزندانش» (عبس/34-36) «قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابراهیم و الذین معه اذ قالوا لقومهم انا برءؤا منکم و مما تعبدون من دون الله کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العداوة و البغضاء ابدا حتی تؤمنوا بالله وحده؛ همانا برای شما در حضرت ابراهیم (ع) و کسانی که با او بودند سرمشق خوبی است؛ آنگاه که قوم خود گفتند: ما از شما و از آنچه به جای خدا می پرستید، بیزاریم و آیین شما را منکریم و میان ما و شما برای همیشه دشمنی و کینه پدید آمده است تا وقتی که به خدای یگانه ایمان بیاورید.» (ممتحنه/4) این درس را از ابراهیم و گروهی که همراه ابراهیم و از تربیت شدگان او بودند، یاد بگیرید که آنها چگونه به خاطر ایمانشان از همه بریدند حتی از نزدیکترین ارحام خودشان.
تأثیر متقابل ایمان و عمل بر یکدیگر
جواب این سؤال که آیا روح انسان اصل است و بدن فرع، یعنی آیا همیشه اثر از روان به بدن می رسد یا عکس قضیه است، بدن اصل است و روان فرع، یعنی همیشه روح از بدن متأثر می شود، کدام یک از اینها؟ می گوییم هر دو، روح و بدن در یکدیگر تأثیر متقابل دارند. آنگاه نتیجه این است: ایمان در اصل و ریشه، عمل قلب است نه عمل اعضاء و جوارح، ولی اطاعت و عمل از اعضا و جوارح است. آیا ایمان مبدأ عمل است یا عمل مبدأ ایمان؟ جواب این است: هر دو، ایمان عمل می زاید و عمل بر ایمان می افزاید. این دو روی یکدیگر اثر می گذارند. احادیثی به این مضمون در کافی و کتب دیگر هست که «من علم عمل و من عمل علم؛ آن که بداند عمل می کند و آن که عمل می کند می داند.» یعنی علم به دنبال خود عمل می آورد و عمل به دنبال خود علم می آورد. از این جهت نظیر علوم تجربی است که عمل است که علم را تولید می کند و می افزاید و زیاد می کند. این است که این مطلب در قرآن کریم آمده است که ایمان را به مرحله عمل برسانید تا عمل به نوبه خودش بر ایمان شما و بر نورانیت و روشنایی شما بیفزاید.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 6- صفحه 141-142 و صفحه 233-235

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/22754