استقلال افراد در مقابل جامعه در آیات قرآنی

قرآن کریم در عین اینکه برای جامعه، طبیعت و شخصیت و عینیت و نیرو و حیات و مرگ و اجل و وجدان و طاعت و عصیان قائل است، صریحا فرد را از نظر امکان سرپیچی از فرمان جامعه توانا می داند. تکیه قرآن بر آن چیزی است که آن را "فطرة الله" می نامد و می خواند.
در سوره نساء آیه 97 «ان الذین توفاهم الملائکة ظالمی انفسهم قالوا فیم کنتم قالوا کنا مستضعفینفی الارض قالوا الم تکن ارض الله واسعة فتهاجروا فیها فاولئک مأواهم جهنم و ساءت مصیرا؛ کسانی که فرشتگان جان آنها را -که ستمگر خویشند- می ستانند، به آنها گویند: (بر امر دین) بر چه بودید؟ گویند: ما در زمین مستضعفان بودیم. گویند: مگر زمین خدا فراخ نبود که هجرت کنید؟ اینانند که جایگاهشان دوزخ است و بد سرانجامی است.» درباره گروهی که خود را "مستضعفین" و ناتوانان در جامعه مکه می نامیدند و استضعاف خود را عذری برای ترک مسئولیت های فطری خود می شمردند و در واقع، خود را در برابر جامعه خود مجبور قلمداد می کردند می فرماید به هیچ وجه عذر آنها پذیرفته نیست، زیرا حداقل امکان مهاجرت از آن جو اجتماعی و رساندن خود به جو اجتماعی دیگر بود.
و در آیه 105 سوره مائده می فرماید: «یا أیها الذین آمنوا علیکم أنفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم»؛ «ای اهل ایمان! خود را باشید، خود را نگه دارید، هرگز گمراهی دیگران (بالاجبار) سبب گمراهی شما نمی شود.» در آیه معروف "ذر" که اشاره به فطرت انسانی است، پس از آنکه می فرماید خداوند پیمان توحید را در نهاد مردم قرار داده است می گوید: برای اینکه بعدها نگویید همانا پدران ما مشرک بوده اند و ما چاره ای نداشتیم و مجبور بودیم که بر سنت پدران خود باقی باشیم. با چنین فطرت خدادادی هیچ گونه اجباری در کار نیست.
تعلیمات قرآن یکسره بر اساس مسئولیت است، مسئولیت خود و مسئولیت جامعه. امر به معروف و نهی از منکر دستور طغیان فرد است علیه فساد و تبهکاری جامعه. قصص و حکایات قرآن غالبا متضمن عنصر طغیان و عصیان فرد در برابر محیط ها و جو های فساد اجتماعی است. داستان نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، رسول اکرم، اصحاب کهف، مؤمن آل فرعون و غیره همه متضمن این عنصر است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- جامعه و تاریخ- صفحه 41-42

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/22872