پیامدهای مبارزه با غرایز انسانی به نام دین

بشر محکوم است از غرایز خود پیروی کند. در وجود بشر غرایزی نهاده شده‏ تا او را به سوی هدفی که در متن خلقت منظور است، بکشاند. البته مقصود این نیست که بشر چشم بسته باید تابع غرایز خود باشد؛ بلکه مقصود این است که‏ وجود غرایز، عبث نیست، نمی توان آنها را نادیده گرفت، نمی توان آنها را مهمل گذاشت و نباید به معارضه و مبارزه کلی آنها پرداخت. غرایز را باید اصلاح و تعدیل و رهبری کرد.
مثلا در انسان تمایل به فرزند هست. این تمایل امر کوچکی نیست، از شاهکارهای خلقت الهی است. اگر این تمایل نبود، خلقت ادامه نمی یافت‏. منتها در کارخانه خلقت، این تمایل به صورت یک امر لذیذ و شیرین در کام هر حیوانی ریخته شده است تا هر نسلی‏ در خدمت نسل آینده خویش باشد و از این خدمت نیز لذت ببرد. این علاقه‏ را تنها در نسل قبلی قرار نداده است. در انسان، نسل بعد را نیز به نسل‏ قبلی علاقمند گردانیده است، اما نه به آن شدت که گذشته را به آینده‏ علاقمند کرده است. این علاقه‏ ها رمز پیوندهاست.
یکی دیگر از غرایز بشری، حس حقیقت جویی و دانش طلبی و کاوش است. ممکن است مردم را در زمانی موقت از تحقیق و دانش و کاوش منصرف کرد، اما برای همیشه نمی توان بر ضد روح حقیقت جویی و دانش طلبی بشر قیام‏ کرد.
از جمله غرایز انسان مال دوستی است. البته مال دوستی یک غریزه‏ مستقیم در انسان نیست، یعنی اینچنین نیست که انسان مال را به خاطر مال‏ دوست بدارد و مورد علاقه او باشد، اما چون به حسب طبع و غریزه، حوایج‏ مادی زندگی خود را می ‏خواهد رفع کند و در پاره‏ ای اجتماعات مانند اجتماع‏ ما وسیله رفع حوایج، پول و ثروت است اگر انسان پول داشته باشد کلید همه قفلها را در دست دارد و اگر نداشته باشد همه درها به رویش بسته‏ می ‏ماند. از این نظر، آدمی پول را به عنوان کلید همه قفلها از نظر مادیات‏ زندگی دوست می‏ دارد.
همچنانکه گفتیم با یک امر طبیعی و غریزی نمی توان مبارزه کرد؛ بدین‏ معنی که برای همیشه نمی توان آن را تعطیل کرد؛ هرچند ممکن است در یک‏ مدت محدود جامعه را بدان سو کشاند و نیز ممکن است افرادی محدود را برای‏ همیشه بدان سو کشاند؛ اما بشر و جامعه بشری را نمی توان از مقتضیات یکی‏ از غرایز برای همیشه منصرف کرد.
مثلا امکان ندارد که بتوانیم همه افراد را برای همیشه قانع‏ کنیم که راضی شوند همه درها به رویشان بسته باشد و از آن کلید مرموز و جادویی به نام "پول" یا "ثروت" به عنوان یک شی‏ء پلید و منفور دوری گزینند.

مبارزه با غرایز بشری به نام دین
حالا اگر با نام خدا و با نام دین، با این غرایز مبارزه شود؛ اگر تحت‏ نام و عنوان دین، تجرد و رهبانیت و گوشه نشینی مقدس شمرده شود و ازدواج، پلیدی؛ اگر تحت آن نام و عنوان، جهل موجب نجات معرفی گردد و علم سبب گمراهی؛ اگر با آن نام و عنوان، ثروت و قدرت و تمکن مایه بدبختی شناخته شود و فقر و ضعف و عدم دسترسی مایه سعادت و خوشبختی، چه عوارضی دست می ‏دهد؟
انسانی را در نظر بگیرید که از طرفی تحت تأثیر جاذبه دینی و تلقینات‏ دینی است و از طرف دیگر تحت تأثیر جاذبه شدید این امور؛ بالاخره یا این طرف را می‏ گیرد یا آن طرف را و یا مانند بسیاری از مردم در کشاکش‏ این دو جاذبه گرفتار می ‏شود، از کسانی می ‏شود که درباره ‏شان گفته ‏اند:
یک دست به مصحفیم و یک دست به جام *** گه نزد حلالیم و گهی نزد حرام
روحیه مذبذب پیدا می‏ کند: «لا الی هؤلاء و لا الی هؤلاء؛ نه به سوی آنها و نه به سوی اینها) در واقع و نفس الامر، یک بیمار روانی درست و حسابی می ‏شود با همه عوارض و آثارش. کار دین و رسالت دین، محو غرایز نیست، تعدیل و اصلاح و رهبری و حکومت‏ و تسلط بر آنهاست. زیرا غرایز را نمی توان و نباید از بین برد. قهرا در اجتماعاتی که با نام خدا و دین و مذهب برای نابودی غرایز قیام می‏ کنند و خداپرستی را با زندگی، متضاد معرفی می کنند، خود این معانی و مفاهیم عالی شکست می ‏خورند و ماتریالیسم و سایر مکتبهای ضد خدایی و ضد دینی رواج می‏ گیرد. لهذا بدون تردید باید گفت که زاهد مآبان جاهل هر محیطی که بدبختانه در میان خود ما هم زیاد هستند از عوامل مهم گرایش مردم به مادیگری می‏ باشند.

نظریه راسل
برتراند راسل می‏ گوید: تعلیمات کلیسایی، بشر را در میان دو بدبختی و حرمان قرار می‏ دهد: یا بدبختی دنیا و حرمان از نعمتهای آن، و یا بدبختی و حرمان از آخرت و حور و قصور آن. می‏ گوید از نظر کلیسا انسان الزاما باید یکی از دو بدبختی را تحمل کند: یا به بدبختی دنیا تن دهد و خود را محروم و منزوی نگه دارد و در مقابل در آخرت و جهان دیگر از لذتها بهره ‏مند گردد، یا اگر خواست در دنیا از نعمتها و لذتها بهره ‏مند باشد باید بپذیرد که در آخرت محروم خواهد ماند.

نقد نظریه راسل
اولین سؤال و ایرادی که بر این منطق وارد است از ناحیه منطق و توحید و خداشناسی است. آخر چرا خدا الزاما بشر را به تحمل یکی از دو بدبختی‏ محکوم کرده است؟ چرا جمع میان دو خوشبختی ناممکن است؟ مگر خداوند بخیل است؟! مگر از خزانه رحمت او کم می ‏شود؟! چه مانعی دارد خدا، هم خوشبختی دنیا را برای ما بخواهد و هم خوشبختی آخرت را؟ اگر خدایی در کار است که از وجود و قدرت غیر متناهی لبریز است، بایستی سعادت کامل‏ ما را بخواهد، و اگر سعادت کامل ما را می‏ خواهد، هم خوشبختی دنیای ما را می‏ خواهد و هم خوشبختی آخرت ما را.
برتراند راسل از کسانی است که این تعلیم کلیسایی سخت او را آزار می‏ داده است و شاید این تعلیم تأثیر فراوانی در گرایشهای ضد خدایی و ضد دینی او داشته است.
کسانی که این فکر را تبلیغ کرده و می‏ کنند، خیال کرده ‏اند که علت اینکه‏ در دین یک سلسله چیزها از قبیل شراب و قمار و فحشا و ظلم و غیره نهی شده‏ این است که این امور سعادت و خوشبختی و بهجت می ‏آورد و دین با خوشی و بهجت مخالف است و خدا خواسته انسان در دنیا خوشی و سعادت و مسرت نداشته‏ باشد تا بتواند در آخرت خوشبخت باشد! و حال اینکه امر، درست برعکس‏ این است.
این جلوگیریها و محدودیتها به خاطر این است که این امور موجب بدبختی‏ و تیرگی زندگی می‏ گردد. اگر خدا گفت شراب مخور، معنایش این نیست که‏ اگر شراب بخوری در دنیا خوشبخت می‏ شوی و خوشبختی دنیا با خوشبختی آخرت‏ ناسازگار است، بلکه چون شراب موجب بدبختی است، هم در دنیا و هم در آخرت از آن جلوگیری شده است. تمام محرمات اینچنین هستند، یعنی اگر موجب بدبختی نبودند حرام نمی شدند.
و همچنین در مورد واجبات، یعنی واجبات چون موجب خوشبختی هستند و در همین زندگی دنیا نیز اثر نیک دارند، واجب شده‏ اند، نه اینکه واجب‏ شده ‏اند تا قدری از خوشبختی دنیا بکاهند.
قرآن کریم با کمال صراحت فواید و مصالح واجبات و مضار و مفاسد محرمات را توضیح می ‏دهد. مثلا در دو آیه، نیرو بخشی نماز و روزه را بیان می‏ کند و می‏ فرماید: «استعینوا بالصبر و الصلاه و انها لکبیره الا علی الخاشعین؛ از شکیبایی و نماز کمک جویید و آن «نماز» بسی سنگین است مگر برای‏ خشوع پیشگان.» (بقره/ 45)
و درباره روزه می‏ فرماید: «یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم‏ لعلکم تتقون؛ ای کسانی که ایمان آورده ‏اید! روزه بر شما نوشته شده است، همچنانکه‏ بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شد، شاید که با تقوی شوید.» (بقره/ 183) یعنی نماز بخوانید و روزه بگیرید تا روحتان نیرومند گردد و اخلاق زشت‏ از شما زدوده شود. نماز و روزه نوعی کار و عمل و نوعی تمرین و تربیت‏ند که جلوی فحشاء و کارهای زشتتان را می ‏گیرند.
در این تعلیمات، نه تنها مسائل زندگی و مسائل معنوی را با یکدیگر متناقض نمی داند، بلکه مسائل معنوی را وسیله سازش بیشتر با یک محیط زندگی سعادتمندانه معرفی می‏ کند. تعلیمات خلاف حقیقت برخی مبلغین، موجب گشت که مردم از دین فراری‏ شوند و خداشناسی را مستلزم قبول محرومیت و تحمل بدبختی و ذلت این جهانی‏ بپندارند.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- علل گرایش به مادیگری- صفحه 164- 169

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/24190