تفاوت بلوغ و عقل با رشد

رشد یکی از مفاهیم اسلامی است که در مورد بعضی احکام و مسئولیت ها آورده می شود. نشنیده اید که می گویند چند چیز از شرایط تکلیف است: یکی عقل است، اگر انسانی عاقل نباشد و مجنون باشد طبعا از نظر اسلامی تکلیفی متوجه او نیست و دیگر بلوغ است. انسان نا بالغ مانند انسان غیر عاقل در هیچ قانونی مکلف شناخته نمی شود و مسئولیتی به عهده او واگذار نمی شود. یک مفهوم دیگر هم در مقررات و قوانین اسلامی هست که حاکی از عمق تعلیمات این دین مقدس است که اگر چه اسلام آن را بعنوان یکی از شرایط تکلیف تعیین نکرده است و این خود یک راز و رمز بزرگی دارد ولی به اصطلاح فقها شرط بعضی از احکام وضعی و شرط قبول بعضی از مسئولیت ها می باشد و آن نامش "رشد" است. رشد از نظر اصطلاح اسلامی، در مقابل آن چیزی است که سفاهت نامیده می شود. آدم رشید آدمی است که سفیه نیست و این با عقل فرق می کند.
عقل در مقابل جنون است، آدم مجنون اساسا مکلف نیست و حتی نمی شود به او گفت: برو خودت را معالجه کن، تکمیل کن، عقل خودت را کامل کن، زیرا از این حد پائین تر است. ولی رشد در مقابل جنون قرار نگرفته است. رشد بدین معنی است که انسان در عین اینکه عاقل است نه دیوانه، اگر دیوانه بود باید به تیمارستان برده می شد و سر و کارش با طبیب و دارو بود، آری در عین اینکه عاقل است و دیوانه نیست و از طبیب و دارو برایش کاری ساخته نیست، لیاقت مسئولیتی که به عهده اش گذاشته می شود ندارد. در قرآن کریم می خوانیم که درباره یتیمان می فرماید: «حتی اذا بلغوا النکاح فان آنستم منهم رشدا فادفعوا الیهم اموالهم»؛ «تا یتیمان به حد بلوغ برسند، در آن وقت اگر احساس رشد در آنها کردید مال و ثروت آنها را در اختیار آنها قرار دهید.» (نساء/ 6) اسلام می گوید: بالغ شدن کافی نیست که یتیم از تحت قیمومت خارج شود و مالی که مال خود اوست در اختیار خودش قرار دهیم و بگوییم به سن بلوغ رسیده است، حالا که به سن بلوغ قانونی رسیده پس مال و ثروتش را در اختیار خودش قرار دهیم. قرآن می گوید: یک شرط دیگر هم هست و آن رشد است، بعد از اینکه به حد بلوغ رسید، تازه باید درباره او آزمایش صورت بگیرد که آیا رشد دارد یا ندارد، آیا اگر سرمایه ای را در اختیار او قرار بدهیم می تواند آن را نگه دارد و بهره برداری کند یا نه؟
ای بسا افرادی که به سن بلوغ قانونی رسیده و بالغ قانونی هستند، اما رشد ندارند یعنی نمی توانند ثروت را نگهداری و از آن بهره برداری کنند. ممکن است افراد دیگری بیایند این ها را گول بزنند و از چنگشان خارج کنند. همان طور که اشاره شد عقل و جنون یک چیز است، رشد و بی رشدی چیز دیگر است، جنون بیماری است و چاره اش طبیب و دارو است و بی رشدی معلول نقص در تعلیم و تربیت است، بی رشدی نا آگاهی و بی هنری است نه بی عقلی. اسلام در مسئله ازدواج نیز بلوغ و عقل را کافی نمی داند، نمی گوید یک پسر با یک دختر به صرف این که به سن بلوغ رسیدند و از نظر پزشکی هم عاقل تشخیص داده شدند، کافی است که این پسر یا دختر بتوانند ازدواج بکنند، بلکه می گوید پس از آنکه عاقل بودند و به سن بلوغ رسیدند تازه باید یک مرحله دیگر هم طی کرده باشند یعنی باید به مرحله رشد رسیده باشند. البته منظور تنها رشد جسمانی نیست، منظور اینست که رشد فکری و روحی داشته باشند، یعنی بفهمند که ازدواج یعنی چه؟ تشکیل کانون خانوادگی یعنی چه؟ عاقبت این بله گفتن چیست؟ باید بفهمد این بله که می گوید چه تعهد هایی و چه مسئولیت هایی به عهده او می گذارد و باید از عهده انجام این مسئولیت ها بر آید.
و همچنین آیا برای یک دختر صرف اینکه عاقل بود، یعنی دیوانه نبود و بالغ بود، یعنی به سنی رسیده بود که مثلا اگر ازدواج بکند می تواند تولید فرزند کند، کافی است که ازدواج بکند؟ یعنی آیا "بلی" او کافی است برای تشکیل کانون خانوادگی یا نه؟ بلکه یک شرط دیگر هم لازم است و آن رشد است یعنی بفهمد چه می کند، بفهمد که این "بلی" او چه عواقبی دارد و چه تعهدی و چه مسئولیتی به عهده او می گذارد و چه کاری باید انجام بدهد. این است مفهوم رشد که در قبول همه مسئولیت ها شرط است منتها، با عقل و با بلوغ این تفاوت را دارد که بلوغ یک سیر طبیعی دارد و در اختیار ما نیست که آن را جلو بیاندازیم و یا عقب بیاندازیم، بی عقلی هم بیماری است و کسی که این نقص را دارد خود او مسئولیت ندارد، در این جهت، دیگران مسئولیت دارند که اگر قابل معالجه است بروند معالجه کنند، ولی رشد یک امر اکتسابی است. یعنی یک امری است که چون عاقل هستیم، بالغ هستیم، موظفیم آن را کسب کنیم.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- امدادهای غیبی- صفحه 131-132

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/24446