آمیخته بودن حق و باطل در دنیا و جدایی آنها در آخرت

دنیایی که در آن زندگی می کنیم خوبی و بدی در آن آمیخته است؛ افرادی که در این دنیا هستند خوب و بد آنها با هم مخلوطند و از نقطه نظر ظاهر هم شناخته نمی شوند، ولی باطن ها با هم تفاوت دارد؛ بعضی باطنشان خوب است و بعضی باطنشان بد است، بعضی باطنشان بر ظاهرشان غلبه دارد و برخی ظاهرشان بر باطنشان غلبه دارد و بعضی خوبی ها و بدی های آنها مساوی است.
در اثر اعمال صالحه یا اعمال سیئه ممکن است باطن ها تغییر کند؛ باطن خوب بد شود و باطن بد خوب گردد؛ مانند میوه ای که روی آن لک میگیرد اگر آن لک را در آورند، آن میوه سالم می ماند و اگر در نیاورند، کم کم سرایت کرده و تمام میوه را فاسد میکند. افرادی که باطنشان خوب است، ایمان به خدا آورده اند و به پیروی از رسول خدا و اعمال صالحه تا اندازه ای باطن خود را تقویت و تربیت کرده اند، ولی ممکن است اعمال قبیحه ای هم احیانا از آنها سر زند؛ افرادی که باطنشان بد است و به شرک و کفر در آمده و به فسق و فجور اشتغال دارند، ولی احیانا نیز ممکن است اعمال پسندیده ای از آنها سر زند؛ عاقبت کار این دو دسته چه خواهد شد؟ و آیا در هنگام ارتحال از این دنیا هر خوبی و بدی را جداگانه با خود می برند؟ و مقام و منزلت آنها چگونه است؟ آیا عالم پس از مرگ هم عالمی است که در آنجا خوبی و بدی با هم آمیخته است؟ خوبی و بدی، گناه و تقوی، نور و ظلمت، سعادت و شقاوت با یکدگر در آمیخته و دوش به دوش هم در حرکتند؟ یا آنجا عالمی است که سعادت و نور محض است، بهشت و فرح و لذت محض است برای رستگاران و ابدا غل و غشی نیست و کدورت وجود ندارد، و مصداق این دو آیه شریفه خواهد بود که می فرماید:
«و نزعنا ما فی صدورهم من غل تجری من تحتهم الانهـ'ر.» (اعراف/ 43)
«و نزعنا ما فی صدورهم من غل إخوانا علی ' سرر متقـ'بلین.» (حجر/ 47)
«و بیرون آوردیم آنچه از کدورت و غل در سینه رستگاران بود، و پاک و پاکیزه در بهشت هایی که آبهای روان در آن جاری است همچون برادر واقعی بر روی تخت ها مقابل یکدیگر نشسته و به جمال هم نظر می کنند.»
و ظلمت محض است و کدورت و غل محض و شقاوت محض برای زیان کاران و گمراهان و بدکرداران. در دنیا مردم سعید و شقی از هم جدا نیستند؛ بلکه در یکایک افراد هم، سعادت یا شقاوت یکسره و مشهود نیست، تا اینکه در مرور ایام چه عملی انجام دهند و به چه مبدأی گرایش پیدا کنند و عاقبت از کار چه در آیند. آیا به سعادت روند یا به سوی شقاوت بگرایند؟ تا هنگامی که انسان در عالم تکلیف است و از جانب پروردگار خود مشرف به این شرف است، احتمال سعادت و شقاوت در او وجود دارد و کسی جدا نمی تواند خود را از سعداء یا از اشقیاء بشمارد. خوبی و بدی، الهامات ربانیه و خاطرات شیطانیه در افراد آمیخته است؛ هر فرد از افراد معجونی است که از این اجزاء در او موجود است. از این گذشته افراد بشر در دنیا بر اساس زندگی مادی زیست می کنند و با هم انس دارند، در یک خانه زندگی می کنند؛ چه بسا افراد شقی و سعید بر سر یک سفره غذا می خورند، یکی باطنش ظلمت محض و دیگری باطنش نور صرف. یکی در باطن به انفاق و ایثار می گراید و یکی به بخل و امساک. و چون در این دنیا محدودند و ظاهر بر باطن غلبه دارد، لذا آنچه انسان را به این عالم می پیوندد حواس او از ذوق و شم و سمع و بصر و لمس است، انسان فقط میتواند ظاهر را ادراک کند؛ ولیکن باطن ها و نیت ها و سرائر مختفی است .


منابع :

  1. سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی جلد 2- صفحه 109-112

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/25293